جستجو در سایت

1400/06/14 00:00

چگالی و رنگ باختگی نور در دهان دایره وار دهر/تاملی بر فیلم «خورشید»

چگالی و رنگ باختگی نور در دهان دایره وار دهر/تاملی بر فیلم «خورشید»

محسن سلیمانی فاخر/ونگوگ  در نامه ای می نویسد «هنوز حجم شگفت آوری از نور برهمه چیز می ریزد»اما  فیلم در «خورشید» ، وقتی نوری بیش از حد بر همه چیز بتابد نتیجه وحشتی تلخ و  دردناکی است ،چرا که اگر تاریکی کورمان کند نور نیز کورمان خواهد کرد. چرا  که این نور زشت ترین ، بی ملاحظه ترین و عنق ترین وجوه انسانی را در فصولی  از کثافات بیرحمی  نشان مان می دهد.

سینما در داستان‌های خود به روایت آسیب‌پذیری کودکان در برابر کار و عوامل  زمینه‌ساز کار کودک و نیز تأثیرات منفی اجتماعی این پدیده شوم پرداخته است.  این مدیوم به نمایش بی‌عدالتی‌ها و نیز محرومیت‌ها و کمبودهای زندگی این  قربانیان کوچک بی‌پناه بر روی شخصیت‌های داستانی‌اش، تاکید داشته است .  همین مجید مجیدی با فیلم های : بچه های آسمان، رنگ خدا ، باران  و آواز  گنجشک ها مشکلات کودکان حاشیه نشین شهرها  و مهاجرین را به تصویر کشیده است  .

در این مجموعه آثار دیدگاه  و نوعی موتیف  تکرار شونده و جهان بینی مشترکی با فیلم خورشید یافت می شود  و آن  گوهری  گمگشته است  که  رجعت به ریشه ها و ذات گرایی تعلق  دارد . بازگشت به روستا  ، به وطن ،به زادگاه،بازگشت به خانواده. فتح اصیل تر ، فتح بزرگ منشی خیره  کننده ، فاصله  از کسانی که ناشیانه ادای شرافت و متانت را در می اوردند.

خورشید روایت روز استثمار کودکان  در  ظلمتی غلیظ است، اربابان و کاسبان قرنی که  با سایه ای هیولا وار از کودکان  به انحای مختلف سوءاستفاده کرده و از کار کودکان در تجارت و کاسبی کثیف  می‌کنند.

فیلمسازنشان می دهدکه  کودکان کار بخشی از  واقعیت تلخ جامعه ما تبدیل شده اند که نشانی از بی عدالتی و نابرابری است  عظیم و سیاه فام  و کار کودکان سرمنشاء مصیبتی بزرگ بر آحاد جوامع است، مثل  کسوف ناقص هوا .

مجیدی با فراهم آوردن زمینه و فضایی، به  مخاطبان خود این امکان را می دهند تا ضمن هم ذات پنداری و همانندسازی با  شخصیت های داستان، به وجهی راستین و معرفت شناسانه، ماجراها و کشمکش های  گاه ناخوشایند زندگی کودکان بی پناه را نیز تجربه کنند. از سویی، دقت نظر  در شیوه تحلیل و جهت گیری های فیلم به مقوله کار کودکان، روشنگر دگرگونی  ذهنیت یا الگوهای گفتمانی مربوط به کار کودک در گذر زمان است .

فیلمسازعلی و زهرای «خورشید» را آگاهانه  ادامه ی علی و زهرای «بچه های آسمان» معرفی می کند با تفاوتی که شرایط  زندگی  نامناسب تر، پرخطرتر و آسیب زا تراست.گذر زمان، علی  راکه درحریم  امن خانه بود تنها و آواره کرده و دزدی را  پیشه اش ساخته ست .علی امروز  گرفتار گرگ هایی  است که از معصومیتش بهره می برند .

 علی در واقعیت و خیال  به هیجان و ملال  در حرکت است .درازنای زمان را  در دنیایی غنوده در زیر ظلمت می بیند و  پهنای فلک را در ذهن و قلب پر تلاطمش و در این میان سهم کوچکش را از زندگی  می خواهد.اسمان و زمین آکنده از شکوه همت و تلاش و سخت کوشی اوست .او روز  های زنده ماندنش را ناجور به یاد خواهد داشت . انبوه بی پایانی از راه های  بی رنگ و گنگ در پیش چشم اوست .روزها و معنا ها معلق اند برای او و  دوستانش. علی برای مادر در اختیار داشتن به هر دری می زند  با ساده دلی  شیفته اعماقی است  در تعفن  و یافتن دفینه ای نایاب، مثل غواصی است که  هوایش دارد تمام می شود فاصله ای ندارد از آن سوی مرگ  در تند آب زمان و  بلا . اما کارهایش تقلایی است انسانی  تا از دهان دایره وار دهر سربلند  بیرون جهد .او می خواهد شاهد معجزه ای واحد برای خودش باشد .

نگاه به این قشر از جامعه در جهان فیلم ،  به مثابه عنصری مثبت  است که با ازمون و خطا و با جنگ و مقاومت در جستجوی  زندگی اند  .آسیب پذیرانی که  در فضای شهری و جهنمی وهمناک در حکم مقوله ای  از جنس استثمار و تعرض به حقوق کودک  اند.

پرداخت  تماتیک و زمینه ای داستان این  نوید را میدهد که در آخر ناامیدی در انتظارعلی  است و تعلیق ها از مرگ و یا  ریزش اوار بر روی او خبر می دهدند اما برعکس او راه خودش می یابد .  درسکانس اخر با صدا درآوردن زنگ  نشان  می دهد  مسیر را از راه عبور در  مدرسه و تحصیل درست یافته است.

از سویی دیگر فیلم علاوه بر نشان دادن مشکلات کودکان کار ، در  مضمون پیش  رو برنبوغ ویژه کاراکترها تاکید می کند .علی نه فوتبال بلد بود، نه ریاضی  اما در اصل رهبری با اقتدار است،کسی که می شود رویش حساب کرد،  ته مایه های  ماتی دارد .هیچ چیز جلودارش  نیست و در بدترین شرایط بهترین کار را میکند.
هدف داستان تصویر یک آدم موفق، با اراده، و قوی در بدترین شرایط زندگی   است، که حتی سخت ترین شکست ها او را از مسیر موفقیتش دور نمی کند.

خورشید همچنین لحظات قابل تامل و  درخشانی می‌آفریند که مخاطب در کنار رویت خورشید شاهد هلال ماه نیز هست .  بالا رفتن بچه‌ها از دیوار مدرسه هنگامی‌که مدرسه را پلمپ کرده‌اند. همان  بچه‌هایی که به‌دلیل بالا رفتن از دیوار نمی‌توانستند در مدرسه خورشید ثبت  نام کنند حالا مدافعانی هستند که مدیر و مدرسه را از آن وضعیت نجات  می‌دهند. آموزش دفاع به ناظم  مدرسه پرداخت مناسبی  است که در سکانس های  بعدی  نیز برای دفاع از کودکی دیگر استفاده می شود.

خورشید مملو از نشانه ها واستعاره هاست. از  ایده پیدا کردن گنج که نمایه و استعاره‌ای از گنج‌های درونی و ذاتی ادم ها  است .کندن تونل در زیرزمین یک مدرسه نمادی  از راه سخت و زیرزمینی برای  گذران زندگی  است  که در انتها راه سعادت از اموزش و پرورش  جان و روح می  گذرد .