جستجو در سایت

1400/08/07 00:00

فیلمی لذت بخش با پایانی نامناسب

فیلمی لذت بخش با پایانی نامناسب

ترجمه اختصاصی سلام سینما

آلن مور یک بار مقدمه فوق‌العاده‌ای برای شاهکار 1986 فرنک میلر یعنی "بازگشت شوالیه تاریکی" نوشت؛ داستانی که خود می‌تواند شیفتگی فرهنگی فعلی ما را برای ایجاد پایانی برای قهرمانان سابقاً جاودانه‌مان راضی نگه دارد. مور در این مقدمه به عنصری اشاره می‌کند که بدون آن تمام اسطوره‌های واقعی ناکامل‌اند و به دلایلی در دنیای کتاب‌های کامیک معمولی اثری از آن نیست. این عنصر، زمان است. 

از آنجایی که دنیل کریگ در طول حرفه‌اش بارها با مسئله زمان روبرو شده – از نظراتی که در مورد عمر میانگینش در "کازینو رویال" داده شده گرفته تا فیلم‌هایی که پیرامون رابطه سن و کارکرد او ساخته می‌شود – بازنشستگیش در “زمانی برای مردن نیست” و از نقش جیمز باند اجتناب‌ناپذیر بود. این موضوع شاید طرفدارانش را خوشحال یا عصبانی کند یا حتی بترساند و تا مدت‌ها موضوع داغ بحث‌ها باشد اما “زمانی برای مردن نیست” قطعاً پایان کریگ است.

“زمانی برای مردن نیست” جدیدترین فیلم از مجموعه فیلم‌های جیمز باند است و آخرین قسمتی است که دنیل کریگ در آن نقش‌آفرینی می‌کند. عملکرد او باعث بهبود هسته دراماتیک داستان می‌شود؛ داستانی پر از سکانس‌های اکشن مهیج و تأثیرگذار که بدون حضور او پر از شکاف می‌بود.

زمان در اینجا فراتر از عنوان فیلم است. این فیلم درواقع گذر دلخراش زمان را به تصویر می‌کشد – اینکه قهرمان سابقاً فناناپذیر آن تا چه مدت زمین را از شر منبع بزرگی از جنایتکاران نجات داده است، اینکه این سالها و دهه‌ها تا چه حد به او بخشیده و از او گرفته‌اند. 

زمانی که داستان پس از مقدمه‌ای کوتاه و قوی سرعت می‌گیرد، باند و زنی که به خودش اجازه داده محتاطانه عاشقش بشود (لئا سیدو در نقش مدلین سوان)، در ماشینی به سمت ایتالیا در حرکت‌اند، اما این ماشین یک ماشین معمولی نیست، بلکه همان ماشینیست که در پایان فیلم اسپکتر در سال 2015 با خوشحالی در آن نشسته و دور شدند. حالا پس از گریزشان او از باند می‌خواهد تندتر برود اما او قبول نکرده و با آرامش جواب می‌دهد: "ما یک دنیا وقت داریم." 

با اینکه این فیلم طولانی‌ترین قسمت جیمز باند (15 دقیقه بیشتر از قسمت قبلی) است اما اصلاً عجله‌ای برای رسیدن به پایان ندارد. پس از سکانس ابتدایی که حول و حوش یک درگیری مسلحانه می‌چرخد، حدوداً 40 دقیقه و سه کشور و یک فلشبک و یک سکانس طول می‌کشد تا بالاخره باند را در جامائیکا ببینیم؛ بازنشسته با لباس‌های سوراخ در حال ماهیگیری. 

ما او را درست قبل ازینکه دو مامور از سی‌آی‌اِی (جفری رایت) و اِم‌آی‌سیکس (لاشانا لینچ) به سراغش بیایند پیدا می‌کنیم و طولی نمی‌کشد که پای باند به ماجرای نجات یک دانشمند (دیوید دنسیک) باز می‌شود. کار این دانشمند بر سلاح‌های بیولوژیکی او را به هدفی برای آدم‌ربایی تبدیل کرده است.

باند به عنوان مأموری مستقل برای خدمت به سی‌آی‌اِی به کوبا می‌رود (البته با همکاری لذت‌بخش اما کوتاه مدت آنا د آرماس به عنوان دوستی در کوبا). در آنجا بین باند و نومی برای ربودن دانشمند از جشن تولد بلوفلد رقابتی شکل می‌گیرد چون دانشمند قصد دارد سلاحش را به کار گیرد و باید هر چه زودتر جلویش را بگیرند.

اما این گردهمایی در کوبا نقش بازیکن دیگر بازی را آشکار می‌سازد، که باند را دوباره به لندن، به اِم‌آی‌سیکس و به کت و شلوار تام فوردش برمی‌گرداند تا سفین (رامی ملک) را پیدا کرده و جلویش را بگیرد. سفین برنامه‌های جهانی و بزرگی برای سلاح ریخته است.

“زمانی برای مردن نیست” در طول راه بهترین گجت‌های این فرانشیز در 19 سال گذشته، خنده‌دارترین لحظات در بین 5 فیلم کریگ، و قطعه‌ای از هانس زیمر (با همکاری استیو مازارو) را ارائه می‌دهد که مناظر موسیقایی باند را به ریشه‌های جان بری‌اش برمیگرداند. این فیلم حقیقتاً چیزهای زیادی را برای دوست داشتن به نمایش می‌گذارد و به کریگ این فرصت را می‌دهد تمام کارهای باندی‌طوری را که در لیست انجام‌نشده‌ها قرار داشتند تیک بزند. 

لیست آرزوهای نویسندۀ فیلم برای باند 25 به این شرح بود: دادن فرصتی به باند برای کمی عشق و حال، دیدن او در یونیفرم نظامی، و بالاخره دادن اجازه به او برای نجات جهان. از بین این سه مورد، دوتایشان آنچنان هم بد نبودند (یا شاید دوتا و نصفی؛ ژاکت کماندویی که باند در قسمت سوم فیلم پوشیده بود خیلی خفن بود).

از طرف دیگر، کریگ همیشه در مسیر خود به دنبال بیرون زدن از مرزهای باند بوده و همین انحرافات است که در طول 15 سال اخیر هم به طرفداران انرژی بخشیده و هم آنها را ترسانده است. بهش فکر کنید: در سال 2006 به مأمور 007 تبدیل می‌شود، در 2012 با از دست دادن و منسوخ‌شدگی روبرو می‌شود، در 2015 از سازمان جدا می‌شود؛ 15 سال قصۀ ناگفته. “زمانی برای مردن نیست” باند را به قلمرو ناشناخته‌ای می‌فرستد که مخالفت مخاطبان را شدیداً برمی‌انگیزاند.

کارگردان فیلم، کری فوکوناگا، در اینجا نیز همچنان باند را در الویت قرار داده و سعی دارد فیلم را حداقل به خوبی اسکای فال از آب درآورد. او و فیلمنامه‌نویسانش نیل پورویس، رابرت وید و فیبی والر-بریج لحظاتی را خلق کرده‌اند که طرفداران سفت و سخت این فرانشیز را به هیجان درمی‌آورند. اما در اینجا چیزی وجود دارد که مانع از انسجام فیلم می‌شود؛ ساختاری شبیه به مأموریتی در یک بازی کامپیوتری که ممکن است باعث آزرده خاطر شدن آنهایی شود که به دنبال چیزی پیوسته‌تر در فیلمی با این شجره‌نامه بودند. کریگ مثل همیشه پایه و اهل ریسک است و دیدن او در حال عشق و حال آدم را خوشحال می‌کند. گذشته از لینچ (که کارش حرف ندارد)، به بازیگران مکمل (نائومی هریس، رالف فاینز، روری کینیار) آنطور که باید پرداخته نشده است، که می‌توان ادعا کرد این موضوع در فیلم‌های باند طبیعی است اما نمی‌توان تصور کرد بازیگرانی با این حجم از استعداد بتوانند تا 10 سال دیگر هم این وضع را تحمل کنند. بازگشت مدلین سوان خود باعث شده تداوم طولانی‌مدت، برای این فرانشیز مشکل‌ساز شود. سفین (ملک) هم آنطور که باید از شرارت یک شرور در فیلم‌های کلاسیک باند برخوردار نیست. اینها موانع سختی هستند، مخصوصاً اینکه فیلم بانگ خداحافظی سرمی‌دهد. 

و این موضوع خجالت‌آور است چون پایان باند باید متناسب و طبیعی باشد. همانقدر که اثر ایان فلمینگ جاودانه بوده است، همانقدر هم 007 مطمئناً مشغول وجود متناهی خود بوده، بیش از حد به مرگ قریب‌الوقوع خود فکر می‌کرده و در واقع این موضوع او را کنترل می‌کرده است. و همانطور که آلن مور در مقدمه "بازگشت شوالیه تاریکی" ادامه می‌دهد، "بهترین و قدیمی‌ترین اسطوره‌هایمان می‌دانند زمان در حال گذر است و انسان پیر می‌شود و جان می‌سپارد. افسانه رابین هود بدون آن تیر پایانی که مکان قبرش را مشخص می‌کند، کامل نیست. اساطیر شمال بدون وجود رگناروک بخش زیادی از قدرتشان را از دست می‌دهند. 

داستان دیوی کراکت هم بدون آلامو جذابیتی ندارد." رویکرد فرنک میلر به این مسئله در زمان خود بسیار بدیع بود و خودتان باید “زمانی برای مردن نیست” را ببینید تا بتوانید پایانی که فوکوناگا و همکارانش به قهرمان داستان داده‌اند را قضاوت کنید. اما از نظر منِ طرفدار، پایان مناسبی نبود. با تمام احترامی که برای آلن مور قائلم، جیمز باند جاودانه است، پایان ندارد. به قول تیتراژ پایانی فیلم، جیمز باند برمی‌گردد.

منبع: وال استریت ژورنال

مترجم: وحید فیض خواه


زمانی برای مردن نیست No Time to Die (2021)

تاریخ اکران: 28 سپتامبر 2021

کارگردان: کری جوجی فوکوناگا

نویسنده: کری جوجی فوکوناگا، نیل پرویس، رابرت وید، اسکات زد برنز، فیبی والر بریج 

توزیع‌کننده: یونیورسال

بازیگران: دنیل کریگ، رامی ملک، لئا سیدو، نائومی هریس، جفری رایت، رالف فاینس،‌ بن ویشاو، روری کینیار، آنا د آرماس، کریستف والتس، دیوید دنسیک، بیلی مگنوسن

فیلمبرداری: لینوس ساندگرن

تدوین: الیون گراهام، تام کراس

موسیقی: هانس زیمر

خلاصه داستان: «باند» شغلش را ترک کرده اما چیزی نمی گذرد که دوستش «فلیکس لایتر» از CIA از او درخواست کمک می کند. «باند»، دوباره در مسیر یک شرور اسرارآمیز و تکنولوژی های جدید و خطرناک قرار می گیرد.