جستجو در سایت

1401/03/06 00:00

درب خروج

درب خروج

  

جنایت بی دقت شهرام مکری فیلمنامه‌ای منسجم دارد اما انسجام درونی آن با پایان باز و استفاده از دو جریان در داستان نتیجه عکس می‌دهد. از مکری «هجوم» و «ماهی و گربه» را دیده‌ام؛ فیلم‌هایی که دغدغه مندی محض در تولید فرم هستند. «جنایت بی دقت» اما علاوه بر تولید خالصانه فرم، شرایطی ایجاد می کند که داستان بتواند جلوتر حرکت کند. استفاده از دو خرده پیرنگ که هیچ کدام به زمینه اصلی فیلم‌نامه تبدیل نمی شوند، هوشمندانه اما حوصله سر بر است.

دقیق اما دوست نداشتنی 

مکری کارگردان باهوشی است و به خوبی می داند چگونه عوامل را  نسبت به آنچه می اندیشد قانع کند. به عنوان مثال یک برداشت بلند از فیلم را مثال می زنم. در یک لوپ که مدام سوال‌ها و جریانات تکرار می شوند می بینیم که دختر به سرباز می گوید تو دوست دختر فلانی را می شناسی؛ چایی‌ات سرد شده این و بده به یکی دیگه؛ بعد سرباز توسط فرمانده خود، با بازی بابک کریمی، استیضاح می شود که چرا پرسیده توی صندوق چه بوده و سرش به کار خودش باشد و... این ماجرا از چند زاویه دید روایت می شود که از نظر تداعی کنندگی حافظه کوتاه مدت بصری برای بیننده جذاب و پر تعلیق است اما سوال اصلی این گونه مطرح می شود که چه تفاوتی میان این چند زاویه روایت وجود دارد که مکری می خواهد آن را چند بار تکرار کند؟ ما قرار است واکنش کاراکتر ها را در میمیک، احساس و بیانشان ببینیم. تا اینجا قبول اما این درک بصری چه کمکی قرار است به پیش برد جریان داستان کند؟ از سوی دیگر آیا می شود یک فیلم‌نامه با دو خرده پیرنگ اصلی را با تکنیک Longtake فیلم برداری کرد؟ توانایی مکری و علاقه او به فیلم‌های اسلشر اجازه خوانش درست از این فیلم‌نامه را به او نمی دهد. مکری باید فیلم‌هایی فرم محور که صرفا از دل فرم محتوا بیرون می کشند و سوژه اصلی شان فرم است و نه دغدغه اجتماعی یا مستند دارند را کارگردانی کند. این مسئله که کارگردان به این درک برسد که بداند چه آثاری او را به هدف والایش در هنر نزدیک می کند بسیار مهم است. جزیی نگری های مولف با دوربین روی دست پر تحرک از بین می رود مانند شعاری که پشت درب سینما بر ضد شاه نوشته شده است. فیلم تعلیق ایجاد می کند آن هم صرفا به خاطر الگوی مستند گونه آن که کمی من را به یاد «اژدها وارد می‌شود» مانی حقیقی انداخت. البته شکل روایت کاملا در دو فیلم متفاوت است اما چرایی پرداختن و نگاه سینمایی به یک موضوع سیاسی – اجتماعی باعث می شود انگ مستند به فیلم مکری هم بخورد که به نظرم اصلا فیلم قابل استنادی نیست.

بازتاب به چشمه باز می گردد

«جنایت بی دقت» آرایشگر خوبی دارد اما ذاتا نا زیبا است. مکری می داند که چگونه با موسیقی، تصویر و میزان سن می شود فیلم جنایی ساخت اما انتخاب درستی ندارد. به عنوان مثال در سکانس‌های پایانی می بینیم که دختری در سینما به دوستش می گوید مردی که کنار او نشسته پیر است و پاهایش را به پاهای او چسبانده. بعد از یک گفت و گوی چالشی پسر نگاهی به پیرمرد می اندازد و به دختر جواب می دهد که: او را نگاه کن، گویی پیری خود من است. این سکانس هیچ ربطی به خرده پیرنگ‌های فیلم‌نامه ندارد حتی جریانی مخالف با فیلم می سازد. من به عنوان تماشاگر جدی سینما می پذیرم که فیلمی که روی پرده سینما پخش می شود و سروان و زیر دستانش به دنبال موشک، چشمه و جادوگری هستند را مکری ساخته باشد اما به هیچ وسیله‌ای باور نمی‌کنم پلات دیگر که قرار است سینمایی آتش زده شود، مردی بیماری آتش افروزی دارد و... در جهان‌های موازی به هم مرتبط شوند حتی وقتی که در سکانس‌های پایانی می بینیم نامه‌ای در جیب مجید است و... . دو خرده پیرنگ که ظاهرا پلات اصلی فیلم هستند یک ضد پیرنگ را می سازند که آن ضد پیرنگ خود نیاز به یک روایت و کارگردانی دوم دارد. فیلم‌نامه می داند چه می خواهد بگوید اما توانایی گفتنش را ندارد یا بهتر است بگوییم مولف محافظه کارانه برخورد می کند. مانند وقتی که پسر برای قول گرفتن دستش را جلوی دختر می آورد دختر هم یعنی با او دست می دهد اما عملا هیچ اتفاقی نمی افتد. خود سانسوری از سوی مکری که در آثار قبلی‌اش شاهد آن نبودم باعث دلزدگی می شود. وقتی سروان درب صندوق را باز می کند و کیسه خالی را به چشمه سرازیر می کند بازتاب به چشمه بر می گردد اما این خیلی برای باور کردنمان کم است. جادوگری ذاتا بی منطق است و اگر قرار باشد آن را باور پذیر کنیم باید برایش با داستان و سینما منطق درست کنیم که در «جنایت بی دقت» ظاهرا برای مولف ضرورتی ندارد. ارجاع می دهم به فیلم «نسل جادویی» ایرج کریمی.

نویسنده: علی رفیعی وردنجانی


فیلم های مرتبط

افراد مرتبط