جستجو در سایت

1395/07/25 00:00

«خانه ی امید»

                                      «خانه ی امید»

بنی اعتماد، ژانرهای مختلفی از سینما را تجربه کرده است؛ از درام خانوادگی و عاشقانه تا ژانر دفاع مقدس در کارنامه اش به چشم می خورند اما باز هم بستر اصلی داستان فیلم هایش جامعه ایست با هزاران درد که فیلمساز آن ها را از سطح به عمق می­ کشاند و دست به واکاوی آن ها می زند.
فیلمسازانی چون بنی اعتماد، بارها و بارها با برچسب هایی هم چون «سیاه نمایی» از سوی مخالفین خود مواجه می شوند اما هم چنان سرسختانه به فعالیت خود ادامه می دهد.  
بنی اعتماد نه تنها یک فیلمساز که یک روانشناس و یک جامعه شناسِ ماهر است که فیلم هایش پس از تحقیقات بسیار ساخته می شوند و حاصل کوشش بی دریغ او برای دستیابی به رویدادهای واقعی جامعه اند. اگر برای ساخت «خون بازی» به زندگی معتادانی با شرایط سارا (باران کوثری) سرک می کشد و برای ساخت «گیلانه» به سراغ ده ها جانباز جنگی می رود، برای ساخت مستندهایش نیز به دنبال سوژه های بکری می رود که به ذهن کمتر فیلمسازی خطور می کنند.
بنی اعتماد هرگز تلاش نمی کند با بهره گیری از جادوی پرده ی نقره ای از تلخی آلام فیلم هایش بکاهد بلکه سینما برای او دستاویزیست که به واسطه اش دردهای جامعه اش را به همان شکل باورپذیر و واقع بینانه اش به تصویر کشد تا شاید آدم ها به فکر فرو روند و جامعه ی خود را از دریچه ای دیگر بنگرند.
«آی آدم ها»، آخرین ساخته ی بنی اعتماد، مستندی ست درباره ی موسسه ی خیریه ای به نام «زنجیزه ی امید» است که رخشان بنی اعتماد این فیلم را به خواست خود ساخته است. فیلم نه سفارشی است و نه هیچ یک از شاخصه های فیلم هایی از این دست را دارد بلکه دوربین فیلمساز همچون ناظری بی واسطه در موسسه قرار دارد تا به ثبت بُرِش های مختلفِ زندگیِ این اشخاص کم بضاعت بپردازد.
بنی اعتماد با تجربه و دانش خود، به درستی می داند از چه اندازه نماهایی برای تاثیرگذاری بیشتر فیلمش و نزدیک شدن مخاطب به شخصیت های مستند بهره گیرد. فیلم، با آن که در بخش هایی اشک مخاطب را درمی آورد اما هرگز قصدِ جلب ترحم ندارد و از شعارزدگی به دور است. صدای بنی اعتماد به عنوان راویِ پاره ای از نریشن های کار گرم و گیراست و صحبت های شخصیت های فیلم عمدتاً در قالب مصاحبه (پاسخ به سوال پرسشگر) است نه به شکل مستندهای گزارشی تلویزیون و به طور کلی فیلم از فرمِ مستندهای خبری و پروپاگاندا به دور است.
مخاطب در طول تماشای «آی آدم ها» آن قدر درگیرش می شود که دوست ندارد فیلم به پایان برسد و ترجیح می دهد درباره ی این مرکز و آدم هایش بیشتر و بیشتر بداند و برای لحظه هایی فراموش می کند که در حال تماشای فیلم است بلکه خود را در بطن زندگیِ آدم های آن می بیند و با مصیبت هایشان شریک.
«آی آدم ها» به مثابه آثار داستانی رخشان بنی اعتماد، با نکته سنجی و وسواس همیشگی کارگردانش ساخته شده است و نشانی از شلختگی ها، عجله و بی برنامگی های بسیاری از مستندهای این چنین در آن دیده نمی شود.
تیتراژ فیلم که کاری از امیر اثباتیست ساده و خلاقانه است و با دنیای کودکانِ بی گناهِ فیلم همخوان. آواز هانا کامکار در تیتراژ پایانی، سوز آشنای ناله و اشکِ مادران زنجیره ی امید را تداعی می کند.
رخشان بنی اعتماد با ساخت «آی آدم ها» نشان می دهد توانمندی اش تنها منحصر به ساخت آثار داستانی نیست و همانقدر که در آثار داستانی خود موفق عمل می نماید در ساخت مستندی این چنین زیبا و تکان دهنده نیز کاملاً تواناست.
ساخت فیلم هایی از این دست می توانند آگاهی بخشِ بسیاری از "آدم هایی" باشد که نمی دانند مراکزی چون «زنجیره ی امید» در این مملکت وجود دارند و این حرکتِ رخشان بنی اعتماد که بی هیچ چشمداشتی صورت گرفته، شایسته ی تقدیر است.