جستجو در سایت

1396/02/01 00:00

" ماجرای چند روز !! "

محمدحسین مهدویان در دنباله دغدغه ی فیلمسازی سیاسی خود، به سراغ فضای ملتهب سال ­های نخستین انقلاب و آشوبگری­ های مجاهدین رفته است. با نقد این فیلم با ما همراه باشید. 

 ماجرای نیمروز قصه تلاش­های سازمان اطلاعات برای شناسایی و نابودی مجاهدین را روایت می کند.اما این روایت چندان بی نقص به نظر نمی رسد.داستان کند شروع می شود و تا بیننده را کاملا به خود جذب کند، تا حدود اواسط فیلم زمان صرف می­ کند. اما جدا از این آهسته بودن، مشکل بزرگتری نیز گریبانگیر این روایت داستان شده است.فیلم یک موضوع یا رویداد خاص را کامل و از سیر تا پیاز دنبال نمی ­کند بلکه بنا دارد چهره منافقین را برای نسل جوان به طور کامل ترسیم کند.خب این موضوع ابدا یک نقطه ضعف به شمار نمی ­رود و فیلم هم در این مورد، اغلب اوقات موفق عمل می­ کند اما مشکل از آنجا شروع می­ شود که فیلم، خط اصلی داستانی کوتاه خود را که رگه های پررنگی از یک داستان عاشقانه دارد ، میان انبوهی از خرده-داستان ها گم می کند که اکثرا پرداخت مناسبی ندارند و بیشتر مخاطب را گیج می­ کنند. و فیلم را به ماجرایی نه از چندین روز بلکه چندین ماه از اخلالات مجاهدین تبدیل می­ کند. 

 اما آیا بالاخره فیلم توانسته تصویر جامعی از مجاهدین را نشان دهد؟ پاسخ مثبت است.فیلم می­خواهد اکثر مناقشات بین مجاهدین و جمهوری اسلامی ایران را به شیوه ای که برای بیننده درگیرکننده باشد، پوشش دهد ولی این امر فیلم را تبدیل به یک اثر نیمه مستند می­ کند تا یک فیلم که رسالتش داستان تعریف کردن است.

و آیا فیلم توانسته همین داستان کوتاه را باورپذیر تعریف کند؟ با ارفاق بله.اما این موضوع تا حد زیادی بر دوش بازیگران فیلم بوده که اکثر نقش خود را به خوبی ایفا می­کنند که در این بین بازی هادی حجازی­ فر و مهدی زمین پرداز بیشتر به چشم می­ آید.استفاده از بازیگران طنز در قالب نقشی سراسر جدیّت و التهاب حرکتی جسورانه از سوی کارگردان بوده که البته این انتخاب نیز ثمربخش به نظر می­ رسد.انتخاب هوشمندانه دیگر مهدویان استفاده از چند "تیپ" مختلف به جای "شخصیت" ­هایی دارای عمق و ابعاد مختلف است.مسلما اثری مستندمانند که بنا دارد چندین رویداد را از برهه ­­ی تاریخی حساس دوران اولیه انقلاب روایت کند، مجال نمایش شخصیت های گوناگون را نمی ­یابد.در این موقعیت استفاده از چند تیپ آشنا مسلما بهتر از چندین شخصیت پردازش ­نشده و سطحی هستند.

اما مهم­ ترین نقطه قوت فیلم را نباید فراموش کرد.بیننده در تمام طول فیلم با تلاش ­های نیرو­های انقلابی همراه می­ شود،همراه آن­ها فکر می­ کند ،برنامه می­ چیند، با شکست برنامه ناراحت می ­شود و برای کوچکتربن پیشرفت­ ها خوشحال، به دوست خود شک می­ کند و به او و خانواده ­اش ترحّم، نا امید و درنهایت به اندک موفقیتی راضی.البته شاید بعضا این نقد را به فیلم وارد کنند که داستان، یک طرفه روایت می شود و خط فکری جریان منفی فیلم برای بیننده نامانوس باقی می ماند اما این امر را می توان نقطه مثبت دیگری برای این سبک فیلم محسوب کرد چرا که حس رمزآلود بودن طرف مقابل، در سرتاسر اثر برای بیننده حفظ شده و به جذابیت فیلم کمک شایانی کرده است.

درنهایت جدا از ایراداتی از قبیل نبود خط داستانی مشخص و پیوسته باید از نقاط قوتی مانند طراحی عالی صحنه و لباس، بازی زیبای بازیگران و کارگردانی شایسته مهدویان تقدیر کرد و به تماشای این فیلم ارزشمند نشست.