شوق کشف رازها

«ائو» بی تردید فیلمی جسورانه برای یک فیلمساز فیلم اولی به شمار می آید؛ فیلمی که شاید پیش از تماشایش هیچ کس انتظار نداشته باشد با اثری این چنین ساختارشکن و نفس گیر مواجه شود.
علاوه بر ریسک بزرگ ساخت فیلم به زبان غیرفارسی، آنچه «ائو» را به اثری نو و ساختارشکن مبدل ساخته است، واقع گرایی محض آن است تا حدی که فیلم، از واقع گرایی نیز عبور کرده و مشخصه هایش به سمت و سوی اسلوب های ژانر مستند متمایل می گردند. بنابراین دو مسئله در «ائو» پررنگ و حیاتی اند؛ یکی فرم و سبک عجیب و منحصر به فرد آن که چیزی میان ناتورالیسم و داکیومنتری است و دیگری موضوع خاص اش که شاید به ذهن کم تر فیلمسازی خطور کند و البته شیوه ی روایتگری این موضوع.
به طور قطع، گروه «هنر و تجربه» مناسب ترین فضا برای نمایش چنین فیلمی است، فیلمی که مصداق بارزی از یک اثر تجربه گرایانه است. آنچه در فیلم اهمیت دارد هویت قومی و زبان متفاوت کارکترها نیست زیرا این واقعه در هر موقعیت جغرافیایی و در میان هر قومی می تواند رخ دهد و اتفاقاً فیلمساز به قدری مخاطب را درگیر جنبه های دیگر فیلم می کند که دیگر سختی خواندن زیرنویس ها و ناآشنا بودن موقعیت جغرافیایی و ناشناخته بودن بازیگران فراموشمان می شود و محو میزانسن دشوار کار، سبک روایی خاصش و وجوه شبه مستند آن می شویم که بی شک اجرای دشواری هم داشته است.
طرح و ایده ی اولیه ی فیلم همچون یک خمیربازی قابل انعطاف است، طرحی که میتوانست دستمایه ساخت فیلمی جنایی مطابق با الگوهای کلاسیک قرار گیرد یا به شکل فیلمی کوتاه درآید و ظرف ده یا پانزده دقیقه روایت خود را به تصویر کشد
اما این شیوه از قصه گویی به شدت خاص و متفاوت است؛ اول آن که روایت دیر آغاز می شود و مخاطب خود را در میان انبوهی از مردان و زنان به ظاهر عزادار می بینید که هویت هیچ یک را نمیداند؛ طی هفتاد دقیقه، ما شاهد رخدادهایی هستیم که کاراکترهای داستان نیز با آن مواجه می شوند و به مرور تک تک آن ها برایمان هویت می یابند. به بیانی دیگر فیلمساز با این شیوه از طرح روایت، مخاطب را با دقیقه به دقیقه ی رویدادهای در حال وقوع در فیلم همراه میسازد تا رازهای موجود در آن را همپا با شخصیت های فیلم و دوربین سرگردانِ آن کشف کند. بله، شاید عمده زمان مفید فیلم به مشاجرههای لفظی و فیزیکی سایه و مجید (با بازی های بسیار حرفهای محدثه حیرت و رامین ریاضی) با یکدیگر و دیگران اختصاص یافته باشد اما طی این جدلها، تنشها و البته کنشهای مختلف میان شخصیتها، بسیاری از وجوه حائزاهمیت شخصیتی و اطلاعات کلیدی و سربه مهر گذشته نیز بر مخاطب آشکار می گردند تا به مرور پازل شخصیتی این انسانهای بیشناسنامه تکمیل گردد و با ابعاد دیگری از شخصیت آنها رو به رو شویم. درواقع هیچ عنصر دیگری جز کلام و دیالوگ در فیلم نمی تواند منجر به واکاوی دنیای درونی شخصیتها و آشکارسازی لایه های زیرین گذشته شان شود و تفاوت «ائو» با بسیاری از درام های رایج همین است که در این واکاوی ها مخاطب پا به پا همراه شخصیت های فیلم پیش می رود و در نهایت به طرز ناباورانه ای از تلنگر نهایی فیلمساز که در واقع همان گره گشایی از راز اصلی فیلم است مبهوت و شگفت زده می شود زیرا به رغم نشانه هایی که در سراسر فیلم کاشته شده است حدس دلیل پافشاری دختر مبنی بر تشریح نکردن جنازه ی پدر غیرممکن است.
واضح است یوسفی نژاد به عنوان یک فیلمساز فیلم اولی تلاش بسیاری کرده است تا فیلم در حوزه ی اجرا همخوان با ایدهه هایی باشد که در پس ذهن داشته و کم تر الگوی بیرونی برایش موجود است و این کوشش تا حد زیادی به بار نشسته است. دوربین جز یک سکانس از لوکیشن ثابت یعنی خانه، خارج نمیشود و این تثبیت موقعیت مکانی بهعنوان بستر شکلگیری رویدادها انتخاب هوشمندانه ایست. در روزگاری که بهره گیری بیدلیل از دوربین روی دست به ژستی مرسوم برای بسیاری از فیلمسازان تبدیل شده است، دوربین رها و پویا، خوراک چنین فیلمی ست که اتفاقاً استفاده ای درست و بجا هم از آن شده است و تنش جاری در محیط خفه و بسته ی خانه و التهاب شخصیت ها را با مهارت به تصویر می کشد . پلان سکانس بودن از دیگر وجوه مثبت و قابل تأمل فیلم است که ضمن دشواری و با پرهیز از کات های اضافی که ممکن است میان مخاطب و فیلم فاصلهگذاری کنند فیلمساز را به رگههای ناتورالیستی مورد نظرش نزدیک میکند.
در نهایت باید اذعان کنم که «ائو» یک غافلگیری شیرین در حوزهی فیلمسازی تجربی به حساب میآید؛ فیلمی که شامل مجموعه درستی از تصمیمهای فیلمسازی جسور است که میتوان آن را بارها با شوق کشف جزئیات بیشتر به تماشا نشست.