بازیگران نقش منفی که سیمرغ گرفتند | خیال ناآرام
اختصاصی سلام - در تاریخ جشنواره فیلم فجر کمتر به مواردی برمیخوریم که بازیگری که نقشی منفی داشته، موفق به کسب سیمرغ بلورین شده باشد. البته تعداد این سیمرغ داران هرچند اندک است اما نقشآفرینیهایشان بسیار جالبتوجه و ویژه بوده. آنقدری که داوران این جشنواره دولتی را واداشته تا به آنها سیمرغ دهند. چراکه جشنواره فجر از همان آغاز برگزاری در سالهای اول انقلاب رویهای فاخر داشته و همواره به فیلمها و نقشهایی معنوی، پندآمیز و استعلایی توجه میکرده. یعنی سیمرغ دادن به فیلمی منفینگر یا نقشی منفی و بیرحم هرگز در اولویت و سیاستگذاریهای ادوار مختلف جشنواره فجر نبوده است.
بااینوجود بازیگران معدودی موفق شدهاند مرزهای سیاستهای اینچنینی فجر را با اجرای خوب و بهیادماندنی خود بشکنند. چیز زیادی تا آغاز چهلمین دوره جشنواره فیلم فجر نمانده است. با این یادداشت درباره بازیگرانی که برای بازی در نقشهایی منفی موفق به دریافت سیمرغ شدهاند، به استقبال جشنواره فجر امسال میرویم.
بهترین بازیگران نقش اول مرد منفی
در بخش اول این یادداشت به سراغ بازیگران مردی رفتهایم که برای ایفای نقش اصلی یک فیلم سیمرغ بلورین دریافت کردهاند و ضدقهرمانانی ماندگار برای سینمای ایران خلق کردهاند.
محمدرضا فروتن در قرمز
نام شخصیت: ناصر ملک
سال حضور در جشنواره: هفدهمین جشنواره فیلم فجر - ۱۳۷۷
«قرمز» یکی از پرسروصداترین فیلمهای جشنواره هفدهم و دهه هفتاد بود. فیلمی که جلوتر از زمانه خود میایستاد و یک داستان جنایی زناشویی را تعریف میکرد که برای زمان خود بسیار ساختارشکن به نظر میرسید. این فیلم درباره ازدواج زنی پرستار با مردی شکاک و بدبین بود. هدیه تهرانی و محمدرضا فروتن در این فیلم روبهروی یکدیگر بازی میکردند. زن در ابتدا راضی میشد به هر قیمتی که شده از کار خود دست بکشد تا زندگیاش را سرپا نگه دارد اما اخلاقیات بد ناصر تمامی نداشت.
او یک بدمن بهتماممعنا بود. مردی بدعنق و بدذات که عشقش به همسرش با خشونتی عریان گره میخورد. پایان این داستان عاشقانه هم به خون مزین میشود و درحالیکه زن قصد داشت ناصر را ترک کند، مرد فرزند زن را گروگان میگرفت. اتفاقی که باعث مرگ او میشد.
نقشآفرینی محمدرضا فروتن در این فیلم بسیار قابلتوجه است. بهخوبی از پس درآوردن یک شخصیت عاشق دیوانه و بیرحم برآمده و بیاغراق میتوان این را بهترین نقشآفرینی او تا به امروز دانست.
رضا کیانیان در خانهای روی آب
نام شخصیت: رضا سپید بخت
سال حضور در جشنواره: بیستمین جشنواره فیلم فجر - ۱۳۸۰
«خانهای روی آب» یکی از فیلمهای تحسین شده آن سال بود. فیلمی که توجه بسیاری را به خود جلب کرد و ضد قهرمانش یک دکتر زنان بود که رضا کیانیان نقشش را بازی میکرد. او دکتری ماهر بود اما بسیار سرد و بیعاطفه. در طول فیلم تماشاگر متوجه رابطه او و منشیاش با بازی هدیه تهرانی میشد. رابطهای که باعث شده بود دختر، توانایی بچهدار شدن را برای همیشه از دست بدهد. جدا از این بلایی که دکتر بر سر او آورده بود و بابتش تماشاگر او را پس میزد، اخلاق سرد و خشک دکتر هم المان دیگری بود که تماشاگر بهواسطه آن از دکتر دلخوشی نداشته باشد. درنهایت هم وقتی زن انتقام خود را از او میگیرد، دل تماشاگر حسابی خنک میشود. کیانیان بهخوبی توانسته آن خشکی کاراکتر را که از غرور و خودپرستی بیاندازه او نشئتگرفته را به اجرا دربیاورد.
شهاب حسینی در سوپراستار
نام شخصیت: کورش زند
سال حضور در جشنواره: بیست و هفتمین جشنواره فیلم فجر - ۱۳۸۷
شهاب حسینی در «سوپراستار» برای ایفای نقش یک سوپراستار مغرور که هر روز بیش از دیروز در انحطاط و تباهی فرومیرود، سیمرغ بلورین دریافت کرد. بازیگری که زندگیاش را الکل و دختران متعدد برداشتهاند و محبوبیتش در نزد مردم باعث شده دیگر خدا را بنده نباشد.
او با احساسات و عواطف زنان اطرافش بازی میکند و عین خیالش نیست. جز خودش چیزی را نمیبیند تا اینکه سروکله دختری در زندگی او پیدا میشود که ادعا میکند دختر اوست. حضور فرشته گون این دختر در زندگی مرد کمکم باعث تغییر رویه او در زندگی میشود.
هوتن شکیبا در شبی که ماه کامل شد
نام شخصیت: عبدالحمید ریگی
سال حضور در جشنواره: سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر - ۱۳۹۷
هوتن شکیبا یکی از بهیادماندنیترین نقشهای منفی جشنوارهای را بازی کرده است. بازیگری که تا پیش از آن در تئاتر فعالیت و در تلویزیون در سریالهای طنز بازی میکرد. او با سریال «لیسانسهها» نامش را در شمار بازیگران مطرح و مردمی قرارداد. همین محبوبیت باعث شد نرگس آبیار او را برای ایفای نقش عبدالحمید ریگی در «شبی که ماه کامل شد» انتخاب کند. مردی از خانواده ریگی، تروریست بزرگ که در ایران زندگی میکند و از داستانهای تروریستی ریگی جداست اما بعد از ازدواج به سیستان و بعد پاکستان میرود و ناگزیر وارد تشکیلات تروریستی ریگی میشود.
آن آدم خوب و عاشقپیشه ابتدای فیلم بهمرور تبدیل به یک تروریست هیولا میشود. تروریستی که از ریگی دستور گرفته تا همسرش را بکشد ...
بهترین بازیگران نقش اول زن منفی
تعداد کاراکترهای زنی که در سینمای ایران پرداخت شدهاند و نقشهایی منفی داشتهاند بسیار انگشتشمار است. کمتر پیشآمده که فیلمسازی به جهان منفی ذهن پیچیده و چندلایه یک زن رسوخ کند و بتواند آن را روی کاغذ بیاورد. جشنواره هم تا کنون فقط در دو دوره خود زنانی که نقشهایی نسبتاً منفی داشتند را بهعنوان برنده سیمرغ انتخاب کرده.
دو موردی که شاید در نظر اول به نظرتان شخصیتهایی منفی نیایند اما از نظر ساختار تماتیک هر فیلم در جای آنتاگونیست یعنی نیروی ضدقهرمان، نشستهاند.
ویشکا آسایش در ورود آقایان ممنوع
نام شخصیت: بیتا دارابی
سال حضور در جشنواره: بیست و نهمین جشنواره فیلم فجر - ۱۳۸۹
شاید از خودتان بپرسید نام این شخصیت بامزه و دوستداشتنی در این لیست چه میکند؟ سؤال خوبی است. چرا که خانم دارابی، مدیر دبیرستان دخترانه در «ورود آقایان ممنوع» با بازی درخشان ویشکا آسایش اساساً شخصیتی منفی نیست اما در روند شکلگیری درام فیلم بهعنوان آنتاگونیست طراحی شده است. به شکل کلی سازوکار پرداختن به شخصیتهای منفی در فیلمهای کمدی با ژانرهای دیگر متفاوت است. شخصیتهای منفی کمدی هرچند در مقابل قهرمان میایستند اما لزوماً آدمهایی بدطینت یا بیرحم نیستند. خانم دارابی یک شخصیت منفی است زیرا فضای بسیار بستهای در دبیرستان خود به وجود آورده است. شاگردانش از او میترسند و جدیتش باعث میشود کسی نتواند به او نزدیک شود. او زنی عبوس و بداخلاق است و مجبور شده که یک معلم شیمی مرد را در مدرسه خود استخدام کند.
او مدام حواسش به معلم هست و او را کنترل میکند و دنبال گرفتن آتو از اوست. همین کارکردهای دراماتیک کاراکتر خانم دارابی باعث میشود او در جایگاه آنتاگونیست قرار بگیرد که البته با تعریف معمولی که از شخصیت منفی داریم، تفاوتهای زیادی دارد. البته طبق ساختارهای کمدی رومانتیک از نیمه فیلم به بعد این جایگاه تغییر میکند.
سارا بهرامی در دارکوب
نام شخصیت: مهسا
سال حضور در جشنواره: سی و ششمین جشنواره فیلم فجر - ۱۳۹۶
در سینما ایران همانطور که گفته شد شخصیت منفی زن بسیار کم خلق شده. دلیل آن، روحیه محافظهکار سینمای ایران در پرداختن به داستانهای زنانه است. محدودیتهای فیلمسازان در نمایش ابعاد مختلف شخصیت زنان باعث میشود دست آنان در پرداختن به زنانی باشخصیت منفی بسیار بسته باشد. اگر هم زن منفی در فیلمها پرداخت شود یا در یکروند روبهرشد، بهسوی رستگاری پیش میرود یا از جبر زمانه در جایگاه شخصیتی منفی قرار گرفته نه بهواسطه بیرحمی یا خصایص منفی درونی.
بهروز شعیبی در «دارکوب» سعی میکند یک ضدقهرمان زن بسازد. ضد قهرمانی که سارا بهرامی با گریمی سنگین و عجیب نقش او را بازی میکند. زنی که درگیر اعتیاد شده و فرزندش را رها کرده و حالا درحالیکه در اوج اعتیاد قرار دارد، برای همسر سابق خود و خانواده جدیدش و بچهشان مزاحمت و دردسر ایجاد میکند.
بازهم زن در جایگاه پروتاگونیست قرار گرفته اما همانطور که گفته شد این منفی بودن نه از بدذاتی که از جبر زمانه است. هرچند او مادری است که فرزندش را رها کرده و به این خاطر تماشاگر به او روی خوش نشان نمیدهد اما در روند پیشروی درام مادام به او نزدیکتر شده و بیشتر با احوالاتش همذاتپنداری میکند. این نقشآفرینی اولین سیمرغ بلورین را برای سارا بهرامی به همراه آورد.
بهترین بازیگران نقش مکمل مرد منفی
در این بخش به سراغ بازیگران مردی رفتیم که برای بازی در نقشهای مکمل سیمرغ خود را از جشنواره دریافت کردهاند. برخی از اسامی این لیست را خیلی زود بهعنوان شخصیتهای منفی ماندگار به یاد میآورید و برخی دیگر از آنان دقیقاً جنبههایی خاکستری دارند و هرچند از نظر ساختاری در جایگاه ضدقهرمان قرار گرفتهاند اما لزوماً بدطینت و بیرحم نیستند.
رضا کیانیان در آژانس شیشهای
نام شخصیت: سلحشور
سال حضور در جشنواره: شانزدهمین جشنواره فیلم فجر - ۱۳۷۶
نقشی که رضا کیانیان در «آژانس شیشهای» بازی میکند یکی از بهیادماندنیترین بدمنهای مکمل سینمای ایران را نتیجه میبخشد. مردی که در ابتدا بهعنوان یک آدم خودخواه و خودپسند معرفی میشود اما در ادامه مشخص میشود که مأمور اطلاعات است. او جلوی حاج کاظم میایستد و میخواهد قضیه را فیصله بدهد اما موفق نمیشود و تا انتهای فیلم هم مصمم به دستگیری حاج کاظم و عباس است. هرچند مقامهای بالاتر مانع او میشوند. اما لحن قدرتمندانه او در صحبت با حاج کاظم و نگاه از بالایش باعث میشود تماشاگران با او ضدیت پیدا کنند.
رضا کیانیان در اجرای این نقش سنگ تمام گذاشته و یکی از دلایل اصلی ماندگاری این نقش، بازی بهجا و متناسب رضا کیانیان در آن نقش است. جالب است بدانید که رضا کیانیان بهعنوان بازیگردان فیلم هم حضور داشته و بهنوعی بازیهای دیگر خصوصاً گروگانها را کنترل میکرد است. او همچنین پیرامون دیالوگهای فیلم نظراتی به حاتمیکیا میدهد تا دیالوگها بهجای آرمانی بودن، مردمی و خودمانیتر شوند. پیشنهادی که در کیفیت نهایی فیلم هم تأثیر به سزایی داشته است.
حمید فرخنژاد عروس آتش
نام شخصیت: فرحان
سال حضور در جشنواره: هجدهمین دوره جشنواره فیلم فجر - ۱۳۷۸
«عروس آتش» فیلمی از خسرو سینایی است که رویکردی انتقادی نسبت به سنتها و قوانین نانوشته عشیرهای و قبیلهای در جنوب کشور و خوزستان دارد. در واقع ضدقهرمان اصلی در این فیلم سنتهای عشیرهای هستند و حمید فرخنژاد تنها نقش نماینده همه این سنن را به اجرا درمیآورد. نام شخصیت او در فیلم فرحان است. یک ماهیگیر و قاچاقچی بیسواد در خوزستان که بهحکم عشیره باید با دختر عموی خود احلام ازدواج کند. دختری که هیچ ربطی به او ندارد و در اهواز بزرگ شده و دانشگاه رفته و پزشکی خوانده و مهمتر از همه دل در گرو استاد خود دارد.
خانواده فرحان به این ازدواج اصرار دارند و هرچند دختر به فرحان میگوید که عاشق کس دیگری است اما بازهم او بیخیال نمیشود. در نهایت احلام مجبور میشود ازدواج را بپذیرد اما فرجامی تلخ در انتظار عروس و داماد است. این یکی از بهترین نقشآفرینیهای حمید فرخنژاد محسوب میشود. او بهخوبی توانسته در قامت یک ماهیگیر جنوبی جا بیفتد و کاراکتر ماندگار خلق کند.
داریوش ارجمند در سگکشی
نام شخصیت: حاجی نقدی
سال حضور در جشنواره: نوزدهمین دوره جشنواره فجر - ۱۳۷۹
داریوش ارجمند با بازی درخشان خود در «سگکشی» بهرام بیضایی نهتنها کاراکتر خود را تبدیل به ماندگارترین شخصیت مکمل منفی در سینمای بعد از انقلاب میکند که باعث میشود تماشاگر تا مدتها بعد از دیدن «سگکشی» او را در خاطر نگه دارد و با دیدنش در هر فیلم دیگری، یاد و خاطره «سگکشی» برایش زنده شود. هرچند که مدتزمان حضور ارجمند در فیلم بسیار کوتاه است اما عمق اجرای او بسیار است و همین کار عمیق است که کاراکتر را چنین ماندگار میکند.
البته شخصیتی که بیضایی خلق کرده و اجرای ارجمند از او مکمل یکدیگر هستند و هر دو در ماندگاری آن، نقش مهمی دارند. حاجی نقدی پیرمردی بازاری است که از گلرخ میخواهد در ازای دادن چکهای همسرش به او، با او به ویلای شمال بیاید و خودش را در اختیار وی قرار دهد. لحن و نگاههای ارجمند به شکل عجیبی در فیلم با تماشاگر بازی میکنند.
حسین محجوب در رنگ خدا
نام شخصیت: پدر - هاشم
سال حضور در جشنواره: هفدهمین جشنواره فیلم فجر - ۱۳۷۷
این یکی هم از آن شخصیتهایی است که خاکستری پرداخت شده و هرچند در جایگاه ضدقهرمان است اما در انتهای فیلم رو بهسوی انسانیت بازیافته دارد. البته درک او برای تماشاگر «رنگ خدا» سخت است و تا انتهای فیلم هم نمیتواند دوستش داشته باشد یا بهش حق بدهد.
حسین محجوب مردی است که فرزند نابینایش در مدرسه نابینایان تحصیل میکرده و برای تعطیلات به خانه میآید. اما پدر که توانایی نگهداری از او را ندارد مادام در فکر این است که او را دستبهسر و از خودش باز کند. اما هر بار به دلیلی موفق نمیشود. پدری که فرزند نابینا و مظلوم خود را نمیخواهد، قطعاً برای تماشاگران منفور میشود، نه؟
امیر آقایی در شنای پروانه
نام شخصیت: هاشم برادر حجت
سال حضور در جشنواره: سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر - ۱۳۹۸
یکی از آخرین بدمنهای ماندگاری که در سینمای ایران به تصویر کشیده شد و سروصدای زیادی به پا کرد، هاشم «شنای پروانه» بود که امیر آقایی نقشش را بازی میکرد. کاراکتری که بسیار هم یادآور یکی از اراذلواوباش معروف تهرانی بود و همین شباهتها اعتراض خانواده آن فرد را به همراه داشت.
در «شنای پروانه» با همه چیز اعم از لهجه و لحن لاتی حرفزدن، گریم، طراحی لباس و... سعی شده از هاشم لاتی تمامعیار و بیرحم ساخته شود اما هیچچیز مانند گرهگشایی نهایی فیلم، تماشاگر را از او متنفر نمیکند. وقتی که میفهمد او برای برادرش که در پی نجات هاشم از زندان بوده، دام پهن کرده و تازه این اولین باری نبوده که زندگی او را ناجوانمردانه برهم میزده است.
بهترین بازیگران نقش مکمل زن منفی
شبیه به نقشهای اصلی زنان، نقشهای مکمل منفی زنان هم بسیار معدود است. دو مورد از سه مورد این بخش مربوط به فیلمهای دهه ۶۰ و ۷۰ است و یک مورد به سینمای متأخرتر مربوط میشود.
نیکو خردمند در پرده آخر
نام شخصیت: تاجالملوک
سال حضور در جشنواره: نهمین جشنواره فیلم فجر - ۱۳۶۹
این یکی از معدود نقشآفرینیهای منفی نیکو خردمند است. بازیگری که به دلیل ظرافت و شکنندگی که در ظاهر خود داشته همیشه در نقش شخصیتهایی معصوم بازی میکرده اما واروژ کریم مسیحی در «پرده آخر» یکی از بهترین اجراهای خردمند را از او گرفت و به تصویر درآورد.
او در این فیلم نقش تاجالملوک را بازی میکند. داستان فیلم درباره زنی به نام فروغالزمان است که پس از مرگ همسرش وارث اموال او میشود اما برادر و خواهر متوفی از این قضیه راضی نیستند و میخواهند اموال خانوادگی خود را از چنگ فروغ نجات دهند. خردمند نقش خواهر متوفی را ایفا میکند. زنی که با نقشه و دسیسه سعی دارد فروغ را دیوانه جا بزند و با فرستادن او به تیمارستان، اموال را به خاندان برگرداند. هرچند که پایان فیلم به شکل دیگری رقم میخورد.
جمیله شیخی در لیلا
نام شخصیت: مادر رضا
سال حضور در جشنواره: پانزدهمین جشنواره فیلم فجر - ۱۳۷۵
یکی از بدترین مادرشوهرهایی که تاریخ سینمای ایران به خود دیده برای فیلم «لیلا» است. مادرشوهر به معنای واقعی کلمه. زنی که به دلیل خواست و میل شخصیاش برای نوه دار شدن، سعی دارد زندگی عروس و پسرش را برهم بزند. عروس او حامله نمیشود و مادر رضا به دنبال فرصتی است تا زن دیگری برای پسرش بگیرد و او بتواند بچهدار شد. در نهایت هم نقشهاش را عملی میکند.
تماشاگر که در تمام طول فیلم با لیلا همراه است و شدیداً با او همذاتپنداری میکند، تحمل دیدن مادرشوهر با بازی جمیله شیخی را هم ندارد و از او بابت بلاهای روانی که بر سر لیلا میآورد متنفر است. بیشترین نفرت از او در مراسم خواستگاری شکل میگیرد و البته در صحنهای که خودش در آن حضور ندارد. یعنی وقتیکه لیلا تنها در اتاق نشسته و به صدای عروسی همسرش در طبقه پایین گوش میدهد. تماشاگر در این صحنه هرچند همراه لیلاست اما به بدذاتی مادر رضا میاندیشد.
پگاه آهنگرانی در دربند
نام شخصیت: سحر
سال حضور در جشنواره: سی و یکمین جشنواره فیلم فجر - ۱۳۹۱
یکی از آن کاراکترهای چندوجهی که لایههای مختلفی دارد و به عبارتی پیچیدهترین کاراکتر در این لیست منتخب از شخصیتهای منفی که در جشنواره فجر موردتوجه قرار گرفتهاند، است. شخصیتی که در ابتدای فیلم تماشاگر هیچ جوره فکرش را هم نمیکند که کاراکتری منفی باشد. در ادامه فیلم هم بعد از اختلافات دو دختر بر سر رفتوآمدهای خانه و مسائل جانبی، روی دیگر او مشخص نمیشود. در نیمه دوم فیلم بازهم فیلمساز او را در جایگاه قربانی قرار میدهد نه شخصیت منفی و تنها در یکسوم پایانی فیلم است که هویت واقعی سحر برملا میشود. دختری که حالا پول همخانهاش را بالا کشیده، کلی چک و سفته برای او باقی گذاشته و از ایران فرار کرده است.
«دربند» فیلم دیریابی است که در جشنواره فجر آن سال هم با موجی دوقطبی روبهرو شد. همه یا فیلم را خیلی دوست داشتند یا از آن بدشان میآمد. اما هیچکدام نمیتوانستند هوشمندی پرویز شهبازی در خلق چنین کاراکتر عمیق و چندوجهی را کتمان کنند. بازی پگاه آهنگرانی در نقش سحر هم بسیار خوب ازکاردرآمده. لوندی و صمیمیت ابتداییاش، باعث میشود تماشاگر هرگونه ظن و گمان بدی را درباره او منتفی بداند و در نیمه دوم که بهمرور روی دیگر کاراکتر نمایان میشود، آن صمیمیت بدل به شکوه و برخوردهای تند و غیرمنتظره میگردد. صحنهای که او به خانه میآید درحالیکه فرزندش را سقط کرده، نهتنها یکی از بهترین صحنههای فیلم که یکی از بهترین لحظات بازیگری کل کارنامه پگاه آهنگرانی هم هست.