حمایت محمد رسول اف از سعید روستایی : «سینماگران ایرانی باید از سانسور رهایی یابند»

در گزارش نشریه ورایتی در مورد واکنشها به انتخاب فیلم «زن و بچه» ساخته سعید روستایی در جشنواره کن، بیانیهای از محمد رسولاف نیز منتشر شده است. در این بیانیه، این فیلمساز مخالف حکومت ایران دلایل خود را برای حمایت از فیلم آقای روستایی بیان کرده است.
در متن این بیانیه آمده است:
«بله، وقتی جشنواره کن پذیرش فیلم جدید سعید روستایی را اعلام کرد، به او تبریک گفتم و در عین حال ابراز امیدواری کردم که همه فیلمسازان ایرانی بتوانند فیلمهای خود را بدون محدودیتهای سانسور و مقررات اجباری بسازند.
برای من، تمایز آشکاری وجود دارد بین فیلمهای تبلیغاتی جمهوری اسلامی و فیلمهایی که تحت محدودیتهای سانسور ساخته میشوند.
فیلم قبلی روستایی (برادران لیلا)، با وجود ممنوعیت نمایش رسمی در ایران، به بازار سیاه راه یافت و تأثیر زیادی بر افکار عمومی گذاشت. این فیلم، مبارزه یک زن علیه سلطه مردانه و پدری بیکفایت را به تصویر میکشید که به سنتهای منسوخ چسبیده و خانوادهاش را فدای خودخواهی ایدئولوژیک خود میکند، شخصیتی که بسیاری آن را استعارهای از رهبر جمهوری اسلامی میدانستند.
اما اکنون اوضاع متفاوت است. پس از جنبش مهسا امینی در سال ۱۴۰۱، سینمای زیرزمینی در ایران رشد چشمگیری داشته است. این شگفتانگیز است. با این حال، اکنون برخی انتظار دارند که هیچ فیلمسازی در ایران نباید قوانین سانسور یا حجاب اجباری را بپذیرد.
این یک چشمانداز ایدهآل و تحسینبرانگیز است، اما آیا عملاً قابل دستیابی است؟
جنبش مهسا تغییراتی را در جامعه ایجاد کرد، اما در سینمای رسمی ایران که تحت نظارت دولت فعالیت میکند، قوانین سانسور همچنان پابرجاست.
برخی از فیلمسازان تصمیم گرفتهاند سینمای زیرزمینی ایران را گسترش دهند. من واقعاً از این ایده لذت میبرم و احساس شادی و پیروزی میکنم.
با این حال، دهها هزار نفر و خانوادههایشان هنوز برای امرار معاش به صنعت فیلم سانسور شده، متکی هستند. آنها مجبورند برای زنده ماندن، شغل خود را حفظ کنند. شرکت آنها در این نوع فیلمها به معنی حمایت آنها از رژیم نیست.
بسیاری از آنها هنوز از کار در فیلمهای تبلیغاتی که مستقیماً در خدمت منافع جمهوری اسلامی هستند، خودداری میکنند.
این واقعیت ۴۷ سال گذشته بوده است. حتی تحت سانسور، برخی از فیلمسازان راههایی برای دور زدن محدودیتها پیدا کردند.
اصغر فرهادی نمونه بارز کسی است که در این زمینه بسیار موفق بوده است.
در واقع، او پیش از این با تهیهکننده فیلم جدید سعید روستایی - و حتی با تهیهکننده دیگری که شهرت بدتری داشت - همکاری کرده بود.
فرهادی توانست فیلمهای خودش را بسازد، آنها را در جشنوارههای بینالمللی ارائه دهد و آنها را هم در داخل و هم در خارج از ایران به نمایش بگذارد. او توانست آثار قابل توجهی خلق کند.
البته، تسلیم شدن در برابر سانسور برای ما ایدهآل نیست، اما نباید از تلاش دست بکشیم. مردم ایران به فیلمهای فارسیزبان نیاز دارند تا بتوانند در سینماها تماشا کنند.
ما، فیلمسازان ایرانی، باید سینماها را از مقامات پس بگیریم.
مبارزه بدون خشونت برای آزادی، روندی آهسته اما پیوسته است.
از سوی دیگر، به عنوان افرادی که به آزادی بیان اعتقاد دارند و سانسور را ابزاری برای کنترل و حذف میدانند، نمیتوانیم خودمان به ابزار حذف تبدیل شویم.
میخواهم یک بار دیگر تأکید کنم: برای من، مرز مشخصی بین فیلمهای تبلیغاتی جمهوری اسلامی، که با آنها مخالفم، و فیلمهایی که میتوانند داستانهای خود را تحت فشار سانسور روایت کنند، وجود دارد.
شاید شنیده باشید که چند سال پیش، وقتی فیلم «قهرمان» اصغر فرهادی در جشنواره کن به نمایش درآمد، من علناً از اظهارنظری که او در نشست رسانهای مطرح کرد، انتقاد کردم. او گفت: «بازیگر فقط یک بازیگر است»، به این معنی که مهم نیست بازیگر در چه نوع فیلمی بازی کند.
این جمله اشارهای به امیر جدیدی (بازیگر نقش اصلی فیلم «قهرمان») بود که در فیلم دیگری نیز که صرفاً تبلیغات دولتی بود، بازی کرده بود. آن فیلم پروژهای بود که آشکارا و مستقیماً توسط دستگاه امنیتی جمهوری اسلامی تأمین مالی و تولید شده بود.
من معتقدم که در یک دیکتاتوری، بسیار مهم است که به ابزاری برای گسترش اقتدارگرایی تبدیل نشویم.
در حالی که من عمیقا به اینکه آقای فرهادی، امیر جدیدی را برای بازی در فیلمش انتخاب کرده بود، احترام میگذارم، اظهار نظر او ناخواسته چراغ سبزی به برخی بازیگرانی میداد که تا آن زمان از همکاری با دستگاه تبلیغاتی رژیم خودداری کرده بودند.
در پایان، میخواهم تأکید کنم که سینمای ایران از طیف گستردهای از فیلمسازان تشکیل شده است.
این ایده که برخی افراد ممکن است به دنبال جلوگیری از شرکت کردن دیگران در جشنوارههای بینالمللی باشند، به نظرم خلاف اصول آزادی هنری - و حتی خلاف حقوق اولیه بشر - است.
چنین فضایی همچنین فشار زیادی را بر فیلمسازان ایرانی وارد میکند که نمیتوانند خارج از سیستم رسمی یا فراتر از سانسور کار کنند.
آنها بین دو نیرو گیر افتادهاند: از یک طرف، فشار دستگاه سانسور؛ و از طرف دیگر، فشار کسانی که هر نوع فعالیت حرفهای را خیانت به مردم یا همدستی با رژیم میدانند - و حق دیگران را برای انتخاب مسیر خود انکار میکنند. برای من روشن است که افراد، تواناییها، ظرفیتها و حتی شرایط متفاوتی دارند. همه نمیتوانند خطرات مربوط به ساخت فیلمهای زیرزمینی را بپذیرند.
من عمیقاً از فیلمسازان ایرانی که سانسور را رد میکنند حمایت میکنم، اما حاضر نیستم در فشاری سهیم باشم که به آنهایی که به هر دلیلی مجبور به کار در سیستم سانسور هستند، وارد میشود. از نظر من، آنها خودشان قربانی سانسور هستند.
من ترجیح میدهم مبارزهام را متوجه کسانی کنم که سانسور را تحمیل میکنند.»