گاهی ما منتقدانیم که اشتباه قضاوت میکنیم.

به نام خدا
مقدمه:
فیلم مرد ایرلندی محصول ۲۰۱۹ کشور آمریکا است.ژانر این فیلم# درام-جنایی-بیوگرافی است و سبک آن،سبک معروف نوآر است که معمولا به درام ها و جنایت های دوره معینی از هالیوود میپردازد.فیلم مورد نظر ما در زمان اکران و پخش معروفیت زیادی پیدا کرد و قبل از اپیدمی کرونا تعداد زیادی از مردم آمریکا برای تماشای آن به سالن های سینما رفتند.شاید دلیل اصلی این محبوبیت جدا از فیلمنامه این فیلم، بازی های درخشان رابرت. دنیرو و آل پاچینو و سایر بازیگران معروف در کنار یکدیگر بوده.
نقد اثر:
طرفداران ژانر های (crime و mystery) از نظر روانشناختی باید افراد پرتحمل و صبوری باشند.مطمئنا اگر شما خواننده عزیز هم این فیلم سه ساعت و نیمی را یک سره می دیدید و چشمانتان از حدقه بیرون میزد روی این جمله تاکید میکردید.بدون کلیشه و حاشیه گذاری بگویم که فیلم، فیلم خوبی است البته نه از نگاه من یا شما بلکه از نگاه بینندگان و طرفداران این ژانر و این سبک.بیننده یا منتقدی که از فیلمی مانند مرد ایرلندی یا هر چیز دیگری شبیه به آن خوشش نیاید مطمئناً و یقیناً دوستدار ژانر جنایی نیست.معنی واضح تر این جمله این است که مرد ایرلندی نسبت به خود و ساختار خود نه تنها بی عیب بلکه فوق العاده است و هر کسی که حقیقتا طرفدار جنایت و فیلم های مربوط به آن باشد از این فیلم هیچگونه نقد منفی نمیکند.آن کشش و تعلیق و آزار ذهنی که فیلم های جنایی دارند را مرد ایرلندی به مخاطب خود القا کرد و جالب قصه همینجاست که به خاطر همین کشش و تعلیق موجود در فیلم؛فیلم با نقد های وحشتناکی از سوی منتقدان ایرانی همراه بود.اینجاست که میگوییم نقطه قوت فیلم مرد ایرلندی توسط عده ای که به قول خودشان منتقد فیلم های جنایی هستند تبدیل به نقطه ضعف آن شد در صورتی که این حرف کاملا غلط است و علی رقم اینکه نظر و دیدگاه هر منتقدی محترم و قابل قبول است اما باید در مواردی استثنا قائل شد.زمان طولانی مرد ایرلندی که مخاطب را با ترفند هایی خاص تا جای ممکن پای خود نگه میدارد برای دیدن کامل این فیلم کافی نیست؛اغراق نمیکنم اگر بگویم که شصت درصد لذت تماشای این فیلم به خسته نبودن و سرحالی بیننده بستگی دارد و چهل درصد دیگر به خود فیلم و عوامل مختلفش.( پس اگر قصد دیدن آن را دارید حتما مطمئن باشید که تا سه ساعت آینده خمیازه ای کوچک هم نمیکشید زیرا اگر خسته و بی حال شدید فیلم هم همزمان با بی حالی شما هیجان خود را از دست میدهد.)
حال اگر از توصیه و نصیحت بگذریم و کمی روی خود فیلم دقیق شویم درمی یابیم که حتی اگر خودمان هم مخالف ژانر جنایی باشیم و خیلی به ندرت فیلم های این ژانر را تماشا کنیم اما این احساس را به صورت مشترک که Irishman یک چیزی داشت که بقیه فیلم های جنایی نداشتند.چیزی فرا تر از تکنیک و فناوری برای ساخت این فیلم.چیزی مانند آن احساس نزدیکی و ادراکِ همگانی که ما با فیلم و مخصوصا بازیگران برقرار میکنیم.یک احساس راحتی که به قول یکی از نویسندگان معروف در اوج پیچیدگی خود یک نهایت سادگی داشت و به زبان ساده و خودمانی، همه فهم بود.انگار میخواست به ما بگوید که من علی رقم پیچیدگی های داستانی خود یک فیلم ساده ی مستقل هستم و احساسی به تو میدهم که هیچ ربطی به فناوری و ذهن هایی که مرا ساختند ندارد.بلکه من آن را در درون و روح خود پرورش دادم و میخواهم آن را به تو انتقال بدهم.........
حال وارد بحث تکنیکال و طراحی تولید فیلم میشویم.
محور ایکس ها که زمانبندی فیلم و محور وای ها که میزان هیجان درون ریز را به ما نشان میدهند فرم کاملا منسجمی داشتند.همان فرمی که از تمام فیلم های بیوگرافی انتظار میرود.گاهی در برخی فیلم ها.جدا از فیلم های علمی تخیلی و با در نظر گرفتن یک کلیت؛زمان معنایی پیدا نمیکند و به قولی از دست کارگردان در میرود و فیلم به بن بست هایی برمیخورد.اما برخی از فیلم ها از این شکستگی محور ایکس به نفع خود استفاده میکنند که این نشان از با تجربه بودن تیم تولید است.مرد ایرلندی نیز از این تکنیک استفاده کرد و جوری یا زمان وَر میرفت که هم انگار وجود ندارد و هم انگار وجود دارد.راجع به محور وای ها و هیجان کار هم که قبل تر گفتم از نظر ساختاری مشکلی ندارد و اشکالات فقط از نقد های بی بند و اساس مخاطبان سرچشمه میگیرند.همین و بس.حال وقتی این دو محور به خوبی در کنار هم قرار گرفتند و پایه ی اساسی فیلم را بنا نمودند دوباره یک احساس به ما القا میشود که انگار قرار است چیزی از فیلم دستگیرمان نشود.این احساس در اوایل و تا دقیقه های ده و بیست با ما است ولی باید این نکته را به خاطر بیاورید که این وضعیت کاذب، ثابت نیست و خیلی زود با عادت کردن ذهن به گونه ی فیلم مورد نظر،فیلم روان و قابل درک و تحلیل میشود.فیلم در نوع و سبک خود یک بلک فیلم یا همان فیلم سیاه است.یعنی اتفاقات جنایی با ترکیب درامی که با ریز کمدی های سیاه و معمولی همراه میشوند اثری را خلق میکند که کمی به حد و حدود سبک روانشناسی در فیلم ها نزدیک میشود و جذابیت کار را دوچندان میکند.
از سایر عوامل که به موفقیت این فیلم کمک کردند میتوان به موسیقی.طراحی صحنه.گریم و به خصوص فناوری خاصی برای چهره پردازی اشاره کرد.فناوری که توانست به زیبا ترین معجزه سینمایی سال ۲۰۱۹ بدل شود و در عرض یک ساعت.شخصی را چند سال پیر یا جوان کند و به باور پذیری یک زندگی نامه جنایی را به اوج خود رسانده و رسالت خود را بر ما و بر ژانر جنایی تمام کند....
#پیشنهادی به بینندگان با صبر و حوصله ی جنایی.
خوب است که از یک ژانر به نسبت غیر اخلاقی مانند جرم و جنایت.درسی اخلاقی مانند صبوری و متانت یاد بگیریم..............
( نکات و توصیه های بالا برای لذت هر چه بیشتر، از خود فیلمنامه واجب تر است زیرا سبک خود فیلم ما را مجاب میکند این کار را انجام دهیم).................