جستجو در سایت

1394/10/04 00:00

طبیعت بی رحم

طبیعت بی رحم

یک سوزنبان پیر که در یک منطقه ی دورافتاده در حال کار کردن است بعد از سی و سه سال حکم بازنشستگی اش را دریافت می کند و در نهایت به همراه همسرش آواره می شود

حتی داستان دو خطی فیلم هم مانند نام فیلم بی جان به نظر می رسد . اما ای بی جانی تعمدی و هدفمند از سوی کارگردان به قصه تزریق می شود . یک منطقه ی سرد و دور افتاده که سکوتش هر از گاهی با صدای عبور قطار می شکند و سوزنبانی که هر روز پس از انجام وظیفه اش در کار، به خانه می رود و با همسرش که مشغول بافتن قالی برای کمک به امرار معاش است غذا می خورند و مرد سیگار روشن می کند و چای هم میخورند و بعد می خوابند !

این صحنه ها با کمترین دیالوگ و آن هم در حد نیاز روزانه سپری می شوند و سردی را بر پیکر فیلم وارد می آورند . حتی با ورود پسر خانواده که از سربازی به مرخصی یک روزه آمده است بیشتر از دو سه گفتگوی کوتاه نمی شنویم. یه چایی بده بخوریم ، بابا کجاست، این دگمه ش افتاده و دیگر هیچ ...گویی که طبیعت بر دل و جان آنها سکوتی پاشیده که از عدم ارتباط با آدمها ناشی شده است.

سوزنبان حتی بعد از دریافت حکم بازنشستگی اش معنی اش را نمی فهمد و گمان می کند که او را بیرون انداخته اند. جایی که مدام این جمله را تکرار می کند که " از کار بیکار شدم ".بیننده همان اندازه کنش از پیرمرد و زنش در زندگی عادی می بیند که بعد از اخراج و آواره شدنشان ! آنها تغییر نمی کنند و مانند یک زندانی حبس ابد که زندگی روزمره اش را بعد از آزادی فراموش کرده است ، زندگی بازنشستگی و یا در اجتماع را نمی توانند بپذیرند. آنها اسباب خانه شان را بار گاری می کنند و مخاطب را نیز در نگرانی آینده ی زندگی شان مبهوت می گذارند.

فیلم تمام می شود اما بیننده تا ساعاتی بعد نیز نگران حال و روز آنها در فکر فرو می رود. استفاده از نابازیگران که فیلم را مستندگونه و باورپذیر می نماید و لحن سرد آن که با کمترین دیالوگ و تکرار صحنه ها به وجود می آید فیلم را کاملن به هدف فلسفی اش نزدیک می کند.

قرار نیست شخصیتها مورد واکاوی قرار گیرند و درامی شکل گیرد. در واقع وجود رئالیسم زندگی که پذیرفتن بی چون و چرای شرایط آن است مد نظر می باشد. می توان لقب فیلم نوآر را در زمانی که فیلمهای فارسی بر سینمای ایران حاکم بودند را به این فیلم داد، البته در کنار معدود فیلمهایی همچون گاو یا حتی قیصر.

شهیدثالث کارگردان کمتر دیده شده ای است که از احساسات در فیلمهایش گریزان بود و کارهایش لحن سرد و کسل کننده به خود می گرفت. بدون کنش ، بدون هیجان ، بدون صحنه دراماتیک و بدون تضاد .اما با این حال " طبیعت بی جان " فارغ از دید نوگرایانه ی سینمای قبل از انقلاب، مستقلن فیلم بسیار خوبی است که ترسیم رنج انسان در زندگی مدرن است که به تنهایی و سکوت پهلو می زند.