جستجو در سایت

1394/11/28 00:00

شهبازی هم به عنوان بهترین بازیکن به تیم تجربه گرایان بی هنر سینما پیوست

شهبازی هم به عنوان بهترین بازیکن به تیم تجربه گرایان بی هنر سینما پیوست

مالاریا (پرویز شهبازی) سودای سیمرغ

سیستم استعداد کشی که حتی از پس پرویز شهبازی تعلیق پرداز سینمای ایران بر می آید و او را به سمت تجربه و به اصطلاح هنر در کردن بکشاند، باید فاتحه آن سیستم و مدیریت ناکارآمدش را خواند. همچنان گروه هنر و تجربه که سندروم بدذاتی و شکستن استعدادها را پیشه کرده است و خدا می داند تا کی قرار است ادامه پیدا کند و تا کی باید شاهد اینچنین مرگ های دردناکی بود.
شهبازی و تعلیق عیار 14 و دربند کجا ؟ این دهه هفتادی های بی دغدعه ی فیلم مالاریا کجا؟ شهبازی دوست داشتنی "عیار 14" که عاشق تجربه ها و روایت های متفاوت از تکنیک "تعلیق" در سینما و به کارگیری آن در ذات تصویر و فیلمنامه بود، همراه با جریان آب شنا می کند و سراسیمه، بی گدار به آب میزند و هم مسیر با مد مرعوب شدگی های فرمی این روزها میشود - واقعا چرا؟ 
ایده فرمیک استفاده از دوربین های موبایلی و اپلیکیشن ها، آنچنان شهبازی را به مانند فیلم اولی ها به هول و ولا انداخته است، که بر مبنای همین تک ایده معمولی قصه می بافد و فیلمنامه می نویسد. درامی که نه از تعلیق های شهبازی خبری است و نه از پردازش شخصیت و نه حتی در همان ایده فرمی بصری کار خاصی می شود. همه چیز تحمیلی است - تحمیل ایده کارگردانی به فیلمنامه و به مدد آن تحمیل های دیگری که مانند دومینو از پی یکدیگر پدید آمده اند. 
وقتی ایده ساخت در ذهن فیلمساز، از درگیری شخصی نباشد و به جایش وسوسه تجربه فیلمسازی مسئله شود - مطلقا به منطق روایی درستی دست نمی یابد. فیلمسازی که جای قصه و انتخاب روایت فرمی متناسب برای قصه را جابه جا بگیرد، در بهترین حالت هندوانه ای خوش رنگ و زیبا تحویل میدهد که هم تلخ است و هم بدمزه. اما در مالاریا همه چیز آنقدر نادرست پیش میرود که همین هندوانه به ظاهر خوش رنگ و مزه را هم نمیدهد. دردمندی و حس و اثرگذاری یک سینماگر به شرط درگیری فردی با سوژه است که برای مخاطب باور پذیر از کاردرآمده و قابل قبول می شود نه از بی دردی و بی مسئلگی و قلقلک کسب تجربه. اگر اینگونه که ادعا میکنند، سوژه - جوانان دهه هفتادی بوده باشد، منطقا تلاش سازنده به سمت انتخاب فرمی متناسب با شخصست پردازی جوانان مانند (رخ دیوانه) می رود. در اینجا دوربین تنها در دو الی سه سکانس موفق به نشان دادن شرایط این جوانان شده و در مابقی هیچ کار به خصوصی نمی کند. تجربه این فرم برای شهبازی که تجربه ای برآمده از سیستم فاسد کننده سینما است، که به شدت ناموفق و غم انگیز است. مالاریا سرانجامش تنها ناراحتی مخاطب شهبازی پسند سینمای ایران را در بردارد و فحشی که از سر اندوه به مسئولین سینمایی کشور روا داشته، نتیجه دیگری ندارد. علیرغم گوشزدهای 10 ساله کارشناسان - بر موضع و سیاست نخبه کش خود ادامه می دهند و استعدادها را به انحراف می کشانند. از هنر و تجربه هم نباید غافل بود که کم کم بزرگ شده و به مرور به یک معضل دراماتیک تبدیل میشود .