جستجو در سایت

1393/07/22 00:00

آرايشي كه غليظ نيست !

آرايشي كه غليظ نيست !
حتي با يك نگاه سرسري به فيلم هاي چند سال اخير نيز مي توان به اين نتيجه رسيد كه آثار سينماي اين مملكت چقدر شبيه به هم شده اند. فيلم هايي خشك و فاقد كاراكترهاي دوست داشتني كه زير سايه سنگين سينماي فرهادي به حيات خود ادامه مي دهند. در اين بين تك و توك فيلم هايي نيز پيدا مي شوند كه كمي متفاوت تر هستند و طرفداران خاص خودشان را دارند، فيلم هايي كه گاه متعلق به بدنه و گاه خلاف جريان هستند اما آنها نيز در نهايت مانند فيلم هاي گروه اول چنگي به دل نمي زنند. اما گروهي ديگر كه به تدريج در حال شكل گرفتن است و حتي بعضا به فيلمسازان گروه هاي قبلي نيز تا حدي سرايت كرده، جريان جفنگ سازي (البته نه آبسورد، ذكر اين توضيح ضروري است، اصطلاح جفنگ صرفا معنايش در بافتار سينمايي مد نظر است و خارج از معناي عام آن است. رويكردي است در هنر امروز كه با صورت بندي هاي گوناگون در هنر امروز از ادبيات تا موسيقي به كار مي رود.) آن هم از نوع اشتباه آن است! فيلم هايي كه سعي دارند جفنگ باشند و خود را جفنگ نشان دهند اما از همان ابتدا به بيراهه مي روند. در راس سازندگان اين آثار بي شك بايد از داريوش مهرجويي نام برد. فيلمسازي كه بارها تغيير مسير داده و اكنون به فيلم هايي رسيده كه از نظر بسياري نقطه سياه كارنامه او هستند اما جداي از ارزشگذاري آثارش، مهرجويي يك نكته مهم را با خود يدك مي كشد و آن نوع نگاه به اجتماع است. مهرجويي برخلاف سازندگان آثار گروه اول يك جفنگ اساسي را در وضع موجود جامعه مي بيند كه در نهايت باعث و باني ساخت چنين آثاري از سوي او شده است. نگاهي كه شايد چندان هم بيراه نباشد. حال به ساخته جديد حميد نعمت الله مي رسيم و اين سوال كه چرا «آرايش غليظ» نيز يك جفنگ اشتباه ديگر است؟ و اساسا چرا فرمولي كه سازنده اثر و فيلمسازان ديگر در ساخت اين گونه فيلم ها به كار مي برند تاكنون جواب نداده؟ در جواب سوال اول، آرايش غليظ فيلمي است كه سعي دارد متفاوت نشان دهد و البته عجيب نيز باشد اما اين وضعيت بيشتر از اينكه ناشي از موقعيت، كاراكتر يا حتي موضوع فيلم باشد ناشي از شوخي هاي سطحي كه فيلمساز سعي دارد به واسطه آنها مخاطب را تا پايان كار پاي فيلم نگه دارد كه البته در اين امر تا حد زيادي موفق شده است. اين جنس كار بيش از هر چيز نيازمند موقعيتي غريب است كه از دل آن بحراني جدي خارج شود، اتفاقي كه شاهدش نيستيم. به نظر مي رسد فيلمساز بيش از اينكه به فكر خلق موقعيت در بطن فيلمنامه و حتي اجرا باشد به دنبال پر كردن اين خلابا نمايش لوكيشن هاي بكر و جذاب است. اتفاقي كه در واقع مي توانست مبدل به يكي از امتيازات مثبت فيلم شود به شرطي كه فيلمساز پيش تر نيازهاي فيلمنامه اش را نيز رفع و رجوع مي كرد. اما فيلمساز در پرداخت كاراكترها تا حدي بهتر كار مي كند و ما در اينجا حداقل يك كاراكتر كار شده مي بينيم كه اتفاقا به پيشرفت داستان كمك كرده و هم موقعيت را در مواقع حضورش ارتقا مي بخشد و آن كاراكتر برقي است. كاراكتر بامزه يي كه عملاتعيين كننده نقطه عطف هاي داستان نيز هست و هر بار او است كه تصميم نهايي را مي گيرد و فيلم را به سمتي ديگر پرتاب مي كند باقي كاراكترها برخلاف ظاهرشان آن طور كه بايد پرداخت نشده اند، مخصوصا تنها كاراكتر زن فيلم كه نصفه نيمه رها شده و از يك تيپ ساده فراتر نمي رود آن هم براي فيلمي كه زن مساله اش است. با اين تفاسير آخرين ساخته نعمت الله نيز دست كمي از ساخته هاي مهرجويي نداشته و اين يكي نيز از چفت و بست محكمي برخوردار نيست. هر چند شايد به دليل اينكه فيلمسازي هنوز براي نعمت الله نسبت به مهرجويي امري جدي تر تلقي مي شود اين يكي را بيشتر مي توان تحمل كرد زيرا لااقل فيلمي است كه با حوصله بيشتري كار شده، مخصوصا اينكه پس از چند سال دوري سازنده اش، ساخته شده است. اما مساله دوم اينكه آيا اصلاچنين دست كارهايي كه اساسا فكر آن وارداتي است در سينماي ما جواب مي دهد يا نه ؟ باز هم از مهرجويي كمك مي گيرم آن طور كه نشان مي دهد درصدد است نوع خاصي از كمدي هاي ايتاليايي را ايرانيزه كند اما به دليل اينكه اين تلاش به نتيجه مطلوب نرسيده از ادا و اطوارهاي حامد بهداد كمك مي گيرد و سعي مي كند با بازي هاي اغراق شده منظورش را برساند، اتفاقي كه در آرايش غليظ نيز صورت مي گيرد با اين تفاوت كه آرايش غليظ نوع شيك تر كارهاي مهرجويي و با يك بسته بندي شكيل تر است. در فيلم پيش رو نكته اصلي را مي توان در عنوان فيلم نيز يافت، آرايش غليظ ؟! و اصلامشكل اينجاست كه اين آرايش غليظ نيست! و فيلمساز به هر دليلي راه را اشتباه رفته است. نتيجه اينكه تاكنون اين جنس كار در سينماي ما جواب نداده اما خالي از پيشرفت نيز نبوده و با سرعت پاييني در حال بهتر شدن است. آرايش غليظ قطعا فيلم خوبي نيست ولي به نسبت نمونه هاي مشابهش غيرقابل دفاع هم نيست و هنوز فاصله زيادي با آنچه بايد باشد دارد.