جستجو در سایت

1394/01/02 01:00

معلق ميان يك فيلم نامتعارف يا معمولی

معلق ميان يك فيلم نامتعارف يا معمولی
«انارهای نارس» روايتي است بدون كشش از زندگي زوجی از طبقه كارگر كه وجوه اجتماعي قصه به واسطه جنس خاص روايت آن كم‌رنگ و ناپيدا شده است. اولين فيلم سينمايي مجيدرضا مصطفوی با فيلم‌نامه‌ای از مهدی تراب‌بيگي به زندگي زوجي به نام‌های ذبيح و انسی می‌پردازد كه در حاشيه شهر اجاره‌نشين هستند اما مثل هر انسانی آرزوهايی دارند كه يكي از آن‌ها بچه‌دار شدن است. انتخاب شخصيت‌های محوری از طبقه كارگری كه مسائل و مشكلات عام و در عين حال ريشه‌داری دارند كه متاثر از شرايط اجتماعي حاكم بر جامعه است، امتياز بالقوه فيلم است. اما همين امتياز در بسط قصه و پرداخت مسير درام نتوانسته به فعليت مناسبي برسد و عمق پيدا كند. فيلم‌ساز با انتخاب سبك و سياق خاص خود در كارگرداني به گونه‌ای تمركز فيلم و اولويت زاويه نگاه را بر جزئيات زندگي روزمره اين زوج و پيچ‌وخم‌های برآمده از شرايط زندگي‌شان قرار داده، درحالی كه اين شيوه تمركز بر جزیيات غير دراماتيک، بيشتر مناسب قصه‌های شخصيت‌پردازانه‌ای است كه يك درام دروني را دنبال می‌كنند. اما انارهای نارس بيش از آن كه شخصيت‌پردازانه باشد، درامی برآمده از شرايط اجتماعی يک قشر است كه بيش از هرچيز نياز به نگاه مستندنما و واقع‌گرا دارد تا بتواند به لايه‌های درونی اين موقعيت كه برآمده از شرايط موجود است، نفوذ كند. در واقع درام فيلم در مرحله خلق فيلم‌نامه، برآمده از دغدغه‌مندی اجتماعی است اما اين دغدغه ارزشمند در سبک و سياق اجرا و كارگردانی،كم‌رنگ و خنثی شده و آنچه بيش از هرچيز در ذهن مخاطب باقی می‌ماند لحظه‌ها، عادات و رفتارهای عادی و روزمره‌ای است كه در بحران موقعيت،بزرگ‌نمايی شده بی‌آن كه اين بزرگ‌نمايی نقش مؤثری در درام داشته باشد يا دنبال كردن كاراكترها را حتي از زاويه‌ای جديد جذاب كند. فيلم با طرح موقعيت ذبيح به عنوان يك كارگر ساختمانی و انسی به عنوان پرستار زنی سال‌خورده آغاز می‌شود و در ادامه قرار است با تمركز بر جزیيات زندگی،روابط و مناسبات آن‌ها با اطرافيان و سرک كشيدن به تنهایی‌ها و آمال و آرزوهايشان همراهي با مسير زندگی‌شان را واجد جذابيت كند. اما اين مكث‌ها و تأمل‌ها به جای آن كه منجر به نزديک شدن مخاطب به لايه‌های پنهان شخصيت‌ها و موقعيتشان شود و تمركز و همراهي با آن‌ها را برجسته‌تر و پررنگ‌تر كند، موجب رخوت و سكون درام شده است. درامی كه به واسطه خاستگاه شخصيت‌ها و روندی كه دنبال می‌كند و كاراكترها را در مسير انتخابی ناگزير قرار می‌دهد، قابليت تبديل شدن به درامی پر كشش و جذاب را داشت تا در عين حال بتواند مخاطب را با ريشه‌های اجتماعی اين موقعيت پيوند دهد. قطعا اين جنس فيلم‌سازی مورد نظر و سليقه فيلم‌ساز نبوده كه با وجود مايه‌های مستعد قصه به سمت و سوی ديگری حركت كرده كه همان‌طور كه اشاره شد بيشتر مناسب درام‌های درونی و قصه‌های ميني‌مال است. طبعا چرایی اين انتخاب و سليقه قابل نقد و پرسش نيست چرا كه برخاسته از ذهن و نگاه و دغدغه‌مندی فيلم‌ساز است. اما از جمله نكاتي كه قابل پرسش و نقد شدن است می‌تواند اين باشد كه انتخاب اين ريتم كند و ساكن و تمركز بر جزیيات غيردراماتيک زندگی روزمره اين زوج، چه امتيازی به فيلم داده و چه كمكی به درام يا حداقل شناخت و نزديكی به شخصيت‌ها و موقعيت آنها و حس و حال فيلم كرده است؟ شخصيت‌هايي كه گاه حتی رفتارها و عادات شخصی آن‌ها هم دليل موجه و كاربردی در درام ندارد از جمله لنگ‌زدن انسی كه فقط شيوه راه رفتن او را بزرگ‌نمايي مي كند و با تمركز بر راه رفتن‌های مداوم اين كاراكتر به كندی ريتم فيلم می‌افزايد. علاوه بر اين، برجسته‌شدن خط قصه زن سال‌خورده‌ای كه دچار آلزايمر شده و انسی از او پرستاری می‌كند، همان تمركز ظاهری بر زندگی اين زوج را نيز خدشه‌دار كرده و اندک جان قصه را گرفته تا شاهد درامي چندپاره و كم‌انرژی از زندگی قشری باشيم كه در معمول‌ترين شكل می‌توانست مخاطب را با قصه مصائب آنها به شيوه متعارف همراه كند. اما نه اين حاصل می‌شود نه آن و فيلم در فاصله ميان تبديل‌شدن به فيلمی مستقل و نامتعارف يا معمولی و متعارف سرگردان می‎ماند.غافل از آن كه مستقل يا معمولي بودن يک فيلم بيش از آن كه برآمده از ظواهر امر باشد بايد در انديشه و تفكر حاكم بر آن شكل بگيرد و در مرحله بعد با انتخاب بهترين سبک و شيوه اجرا كه متناسب با جنس درام باشد، به قوام نهايی برسد. نهايتا انارهای نارس با شعار حمايت از طبقه كارگر و امتيازدادن به اين قشر فراموش شده، بر سر دو راهی انتخاب روايتی سرراست يا نامتعارف از يك قصه معمولي، سرگردان مانده و نتوانسته به واسطه اجرا و كارگردانی متن را ارتقا دهد و واجد نقاط قوت كند.