نقش آفرینی بازیگر زن بسیار رضایت بخش است
اختصاصی سلام سینما- ملیسا مک کارتی در یک داستان عجیب غریب واقعی از بدشانسی نویسنده ای که دومین حرفه اش را بعنوان یک جاعل ادبی آغاز کرده است می درخشد.
همانطور که برخی کارشناسان متوجه شده اند، هر داستان طنزی تمایل دارد تا به صورت پنهانی مانند داستان های هملت باشد، که در واقع این کار بسیار ساده انگارانه انجام می شود. بازیگران طنز نیز برای نقش های دراماتیک تمرین می کند، که این در نهایت نتایج مختلفی در بردارد. ملیسا مک کارتی یکی از آخرین افرادی است که نقش های معمول خودش را به سمت یک درام رضایت بخش سورپرایز کننده،"می توانی مرا ببخشی؟"، تغییر داده است. نمایش جهانی این فیلم بر عهده Telluride بوده و قرار است که پاییز امسال به وسیله Fox Searchlight منتشر شود. نقش آفرینی مک کارتی در مقابل بازیگر بریتانیایی ریچارد. ای گرانت، که او نیز بازی رضایت بخشی دارد، جذابیت این داستان واقعی را تضمین کرده است. چنین فیلمی منجر به یادآوری استعداد انکارناپذیر مک کارتی می شود.
لی اسرائیل( مک کارتی ) روزنامه نگار و نویسنده ای است که تعداد کمی کتاب موفق دارد، اما به محض امضای قراردادی قربانی کابوسی شده که گریبانگیر هر نویسنده ای می شود، در این میان شخصیت الکلی و تخریبی اش هم نمی تواند کمکش کند. بنابراین تصمیم می گیرد تا به همراه گربه دوست داشتنی اش در آپارتمانش در منهتن بماند، اما با افزایش قبض ها روش دیگری را برای کسب درآمد دنبال می کند. بعد از دیدن نامه هایی از افراد مشهوری که توانسته اند از کتاب فروشی ها پول بگیرند، یک حرفه ی جالبی با عنوان" جاعل ادبی" پیدا می کند. استعداد ادبی اش وی را قادر می سازد تا به سبک نویسندگانی مانند نوئل کوارد و دوروتی پارکر و افراد مشهوری مانند مارلنه دیتریش نامه های طنزی بنویسد( در آخر میبینیم که وی در طول این حرفه اش بیش از 400 نامه جعل کرد )." اسرائیل" در نهایت درگیر امور قانونی می شود، اما خاطره ای می نویسد که بسیار مورد استقبال قرار می گیرد و داستان فیلم نیز بر همان اساس است. نیکول هافنر و جف ویتی داستان را از کتاب خاطرات یک دختر نوجوان اقتباس کرده و ماریل هلر به خوبی آن را کارگردانی کرده است.
این فیلم در باکس آفیس با چالش هایی مواجه خواهد شد. طرفداران مک کارتی احتمالا تاحالا چیزی از نویسندگانی مانند پارکر، کوارد یا ادنا فاربر نشنیده اند. اما بازی قابل تقدیر مک کارتی ممکن است برخی از این مخاطبان را تشویق کند تا به آثار چنین نویسندگانی نگاه بیندازند و در نتیجه بتوانند استعداد نهفته در آن سوی فیلم های طنز را کشف کنند. این فیلم به مک کارتی این امکان را داده است تا از استعداد ذاتی اش در طنز استفاده کند، با اینحال مک کارتی لحظات غم انگیزی نیز دارد که معمولا چنین چیزی از وی دیده نمی شود. مک کارتی رابطه خوبی هم با بازیگر نقش مقابلش دارد. گرنت بعنوان کسی که با همدستی لی نامه های جعلی او را می فروشد بعد از مدت ها بهترین نقشش را بازی می کند( او ثابت کرد که در مقایسه با لی فروشنده مکار تری است ).
صحنه های پراحساسی از عشق سابق لی وجود دارد، که به خوبی به وسیله آنا دویر اسمیت و فروشنده کتاب( دالی ول ) اجرا شده، دالی ول کسی است که احساسات عاشقانه لی را بیدار کرد. همچنین جین کرتین بعنوان کارمند بداخلاق لی، استفن اسپینلا بعنوان کلکسیونر فریب خورده به خوبی نقش آفرینی کرده اند.
مشکلی که وجود دارد در ارتباط با سرعت فیلم است. صحنه های مستی گرانت تکرار می شود و گاهی کارگردان نمی تواند صحنه های غم انگیز آپارتمان لی و کافه را تغییر دهد. اما همچنان حقایق هیجان انگیزی در زندگی اسرائیل وجود دارد که ما را به تماشای آن ترغیب می کند. در یکی از صحنه های انتهایی فیلم متوجه می شویم که "نورا افرون" تلفنی به لی می گوید که دست از تقلید کردن از وی بردارد. همیشه و در سراسر فیلم بازی شگفت انگیز و فوق العاده مک کارتی ما را میخکوب نگه می دارد.
هلر صحنه های مکانی و زمانی و موزیک خوبی را انتخاب کرده است- موزیک های قدیمی که معمولا پر جنب و جوش اند- که همه این ها زمینه دلپذیری به فیلم می دهد. یکی از بهترین آنها آهنگ " معما " به آهنگسازی هنری مانچینی و با اجرای بلاسم دیعری، یک موزیک پایانی عالی برای این فیلم دوست داشتنی است.
منبع: هالیوود ریپورتر
مترجم: مهتاب عیوضی