درخشش مولیگان بعنوان زنی در دهه 60 میلادی

ترجمه اختصاصی سلام سینما
«زندگی وحشی» داستان نوجوانی است که سعی دارد تا آرامش و تعادل خود را در یک خانواده ی از هم پاشیده حفظ کند ، شاید این خط داستانی برای همه ما آشنا باشد اما «پائول دی نو» در اولین تجربه ی کارگردانی خودش همان کیفیت هایی که پیش از این در نقش آفرینی هایش از او سراغ داشتیم را به فیلم بخشیده است. «زندگی وحشی» یک فیلم هوشمندانه ، قابل درک و احساسی است. فیلمنامه ی «زندگی وحشی» اقتباسی از رمانی با همین نام اثر «ریچارد فورد» است. این فیلم یک میدان بزرگ در اختیار «کری مولیگان» قرار می دهد تا او بعنوان یک مادر رنجیده به شکل تمام و کمالی به نقش آفرینی بپردازد. همچنین فرصتی استثنایی برای ستاره ی تازه وارد یعنی «اد اوکزنبولد» است. او فرصت بازی کردن نقش نوجوانی را پیدا کرده که کمتر لب به سخن می گشاید اما با دقت زیادی وقایع را زیر نظر دارد.
داستان فیلم در سال 1960 در شهر مونتانا می گذرد. «زندگی وحشی» درباره ی «جو»(اوکزنبولد) است که به تازگی به همراه مادر رنج کشیده اش «جینت»(مولیگان) و پدر بی قرارش «جری»(جیلنهال) است که دائما برای پیدا کردن فرصت های جدید شغلی در حال مهاجرت هستند. جری پس از از دست دادن شغلش در یک باشگاه گلف ، شغلی با ریسک بالا را پذیرفته است. شغل جدید او آتش نشان جنگل است و این شغل باعث می شود که او گاهی تا هفته ها از خانواده اش دور باشد.
دی نو که فیلمنامه را با همکاری «زوئی کازان» نوشته است ، به سرعت تمرکز داستان را به سوی رابطه ی جو و مادرش می برد که برخورد مادرش با او بیشتر شبیه یک شریک جرم است تا یک پسر. با رفتن جری ، جینت صحبت کردن با جو درباره ی مشکلات روابط زناشویی اش را شروع می کند. بطور تصادفی جینت شخصیتی آزادی طلبانه تر از خودش نشان می دهد که نتیجه ی خشم او از همسرش برای ترک کردن آنها و همچنین شکاک بودن او درباره ی ازدواجش است.
جو که عملا کاری از دستش برنمیاد تنها به اعمال لحظه ای مادرش واکنش نشان می دهد که این می تواند برای هر بازیگری یک چالش جدی باشد. اما اوکزنبولد نمایشی تاثیرگذار از توانایی خود در تظاهر به آرامش در عین اضطراب و استرس را ارائه می دهد. چهره ی باوقار او در عین جوانی اش نشان از این دارد که او مجبور است زودتر رشد کند تا بتواند بعنوان یک داور بین والدینش عمل کند. بخاطر عشق فراوان به پدرش ، او حالا باید راهی پیدا کند تا از خانواده اش محافظت کند مخصوصا که جینت به یک کارآفرین محلی ثروتمند اظهار عشق کرده است.
هرچقدر که اوکزنبولد ساکت است ، مولیگان سریع و پرکار است. جینت که اکنون 34 سال دارد ، از انتخاب یک زندگی ساده پشیمان است و فرصتی را برای خودش در غیاب جری می بیند تا زندگی اش را تغییر دهد. بازیگر زنی که نامزدی اسکار را در کارنامه اش دارد ، ناامیدی و قید و بند روابط جنسی یک زن متاهل را به زیبایی به تصویر می کشد. «زندگی وحشی» به اندازه ی کافی دارای جزئیات روانشناسی است که مخاطب شرایط سخت زنان در دهه 60 میلادی را درک کند.
به کمک تصویربرداری بی نقص «دیگو گارسیا» ، دی نو موفق شده تا به این داستان احساسی ریتمی قابل قبول بدهد. بعنوان یک کارگردان ، دی نو دوربین ثابت و قاب های منظم را ترجیح داده تا بتواند بر ذات دنیوی درام تاکید کند ، که این کار تنها باعث عمیق تر شدن غم و اندوه موجود در داستان شده است.
بعنوان اولین تجربه ی کارگردانی یک بازیگر ، «زندگی وحشی» نه تنها نشانه های همیشگی ضعف روایت را ندارد بلکه گروه بازیگران نیز عملکرد بسیار خوبی از خود نشان می دهند. «بیل کمپ» با یک نقش آفرینی زیرکانه باعث می شود تا مخاطب هیچ گاه متوجه نیت واقعی آن کارآفرین ثروتمند در رابطه اش با جینت نشود. در مورد جیلنهال اما سرنوشت شخصیت او تبدیل به یکی از کلیشه ای ترین شخصیت ها می شود : پدر شکست خورده ای که فکر میکند دور شدن او از خانواده بدلیل بدست آوردن فرصتی برای زندگی بهتر خانواده اش است. «زندگی وحشی» سعی می کند تا از سرنخ های داستان دژاوو گونه اش فاصله بگیرد و جیلنهال در بین این اتفاق و طرح اصلی داستان گیر می افتد.
منبع : اسکرین دیلی
مترجم : وحید فیض خواه