جستجو در سایت

1397/09/27 00:00

تضاد بيرون و درون

تضاد بيرون و درون

شروع فیلم با گیر کردن چادر روحی در موتور درگیری ذهنی و چالش هایی که در ادامه فیلم رخ می دهد را نشان می دهد.

فیلم بعد از تیتراژ ابتدایی، با صدای ترقه و کلاغ و از نمای ساختمان آغاز می‌شود. صدای کلاغ در باور عوام بر این است که با شنیده آن خبر بدی در راه است. صدای ترقه و انفجار که در طول فیلم به طور تدریجی افزایش پیدا می‌کند، باعث آشفتگی، اضطراب و دلهره در مخاطب می‌شود.

مردم مشغول خانه تکانی و استقبال از عيد هستند،‌ سبزه و ماهی و رنگ آميزی عيد، جا به جا در حاشيه به چشم می خورد اما تماشاگر، شادی و تلون عيد را لمس نمی کند.

بازی بی نظیر هدیه تهرانی که با پوشیدن لباس سیاه چهره عبوس و داغونش را بهتر نشان می دهد و صدای لرزانش یاس و نا امیدی و درد بزرگی را نمایان می سازد همچنین زاویه دوربین و اثاث های نامنظم فضا را به خوبی پر تنش کرده است.

تصوير و تقابل زندگی خانواده‌های شهری و متفاوت بودن آن با خانواده سنّتی و مذهبی است. نوع آرايش و پوشش و لباس، روش زندگی، محل سکونت، روابط همسايه‌ها در آپارتمان و بسياری از عناصر ديگر نشانگر تفاوتهای زندگی دختر كارگر با افراد ساكن در يك مجموعه آپارتمانی است.

شیشه شکسته و دست زخمی مرتضی تنش و اوضاع نا به سامان را به خوبی نشان می دهد همچنین عوض  نکردن شیشه و خراب بودن زنگ خانه بی میلی مرد در زندگی را نشان می دهد.

انتخاب نام چهار شنبه سوری بسیار مناسب است چون آشفتگی جامعه و زندگی را به خوبی نشان می دهد. چهارشنبه سوری نشانه تضاد بيرون و درون است. در بيرون خانه آتش و همهمه و جشن و سرور است و كسی از درون خانه‌ها اطلاعی ندارد و نمی‌داند در آنها چه می‌گذرد؟ 

پنجره های زیاد خانه نماد لخت بودن و دیده شدن بیش از حد است که مژده در صدد این است که پرده ها زودتر زده شود تا بتواند چهار دیواری برای خود پیدا کند.

محور فیلم با دروغ گویی جلو می رود و آدم هایی که در هاله ای از دروغ هستند . مرد داستان دروغ گوی حرفه ایست و برای روپوشونی دروغ ها و کارهایش حاضر است زنش را بیمار جلوه دهد. مژده در وحله اول زنی مرفه و خوشبخت به چشم می آید ولی به تدریج حالت هایی از آشفتگی در خانواده نمایان میشود .

مژده نماد زنی است که حس ششم حساسیت های زنانگی اش مشکوک بودن و خیانت همسر را سریع می فهمد ولی نمی تواند ثابت کند و به خاطر همین شک و تردید نسبت به همسرش زنی نا آرام و بی قرار است . او آنقدر بی خیال زندگی اش شده که شوهرش بدون اطلاع او کارگری گرفته است تا وسایل خانه را سر و سامان دهد.

در سکانس دیگر خواهر مژده برایش غذا می آورد این سکانس به مخاطب می فهماند مژده زنی نیست که بوی غذا در خانه اش بپیچد و دل و دماغ کاری را ندارد.

خواهر مژده دم پنجره می رود و به شوهرش زنگ می زند وقتی دیر جواب می دهد به او می گوید دروغ نگو دارم میبینمت.  حس نا امنی در زن های فیلم به خوبی حس می شود ولی نمی داند چون با شماره خونه مژده تماس گرفته او دیر جواب داده است..

قهر مژده با شوهر خواهر نشان میدهد او زنی دعواگر و ناسازگار است به همین خاطر مخاطب تا اواخر فیلم حق را به مرتضی می دهد و وقتی شوهر خواهر برای معذرت خواهی به خانه مژده می رود به این خاطر که مرتضی او را در خیابان کتک زده است و ذهنش درگیر رابطه مرتضی است دیگر رابه اش با کسی برایش مهم نیست و به او بی احترامی می کند.

مژده از سادگی روحی استفاده میکند و او را برای جاسوسی به خانه سیمین می فرستد و گفته شدن مسائلی از زبان روحی شک مژده را بیشتر می کند.

فیلم توانسته است به خوبی موضوع مهمی را به تصویر بکشاند اینکه روحی در زندگی آدم ها سرک بکشد حتی مژده و حتی پسر همسایه که نگران آن است که مرتضی فهمید سیگار می کشد و نگران است که گفته شود همچنین زن سرایدار که دوست دارد راز زندگی مژده و مرتضی را بفهمد و فضولی کند در زندگی آدم های مجتمع.

در اوایل فیلم روحی و شوهرش با اینکه از قشر فقیر جامعه هستند ولی برف بازی می کنند و با هم خوش اند. برخلاف زندگی مقابل آن ها که مرفه هستند ولی درگیر مسائلی اند و خود را فراموش کرده اند .

روحی و شوهرش از اطراف تهران آمده بودند و چادری بودن روحی نماد خانواده معتقد را نشان می دهد با این حال شوهر روحی دیده بسته ای ندارد و در آخر فیلم وقتی می بیند روحی چادر به سر ندارد با لحنی آرام با او حرف میزند یا وقی متوجه می شود که مرتضی زنش را رسانده از موتور پیاده می شود و از او تشگر می کند.

تغييرات ظاهری روحی در پايان فيلم  دلالت بر تغيير درونيات و نگرش وی به زندگی مشترک دارند. که دیده او نسبت به خیلی مسائل عوض شده است...

در واقع همه اتفاق‌ها در يک چيز اشتراک دارند: همه يا دارند دروغ می‌گويند يا دارند دروغ يکی ديگر را درست می‌کنند يا می‌گويند که ما فهميديم تو دروغ گفتی. در مدرسه اين ماجرا وجود دارد، در جلوی خانه که ماشين زن پنچر می‌شود،در ميان همه دروغها، بزرگ‌ترين دروغ آن روز، دروغ روح‌انگيز است. قاعدتاً دختری که در آستانه ازدواج است، بايد حامی زن خانه باشد، در حالی که اينجا کاری می‌کند که به مرد کمک می‌شود ولی اين ظاهر قضيه است، چراکه به نظر من دروغ روح انگيز در واقع به سيمين کمک می‌کند. آخرش هم وقتی مرتضی می‌پرسد چرا اين دروغ را گفتی؟، می‌گويد "همين جوری"؛ يعنی خيلی دليل شفافی برای اين کارش ندارد. چون سيمين پول آرايشگاه را از او نگرفته و روحی می‌بيند که دارند او را از خانه‌اش بيرون می‌کنند، فکر می‌کند که سيمين بی‌گناه است و با اين کمکش دارد يک کار اخلاقی می‌کند و  به خاطر اینکه پول آرایشگاه از او نگرفته است به همین خاطر زنی خوب به چشم می آید ولی در ادامه فیلم با فهمیدن حقیقت احساسش نسبت به سیمین عوض می شود و چادری بودن روحی دلیل بر دروغ نگفتنش نشد و از نظر خودش مرتکب گناه بزرگی در حق مژده شده.

پوشش چادر که میبینیم مژده چادر روحی را سر می کند و به عنوان جاسوس به دم دفتر می رود با این امید که می تواند زیر چادر خود را پنهان کند با اینکه چادر دارد ولی مزاحمش می شوند و مرتضی زنش را حتی از زیر چادر هم تشخیص می دهد..

دروغ گویی در فیلم هم از روحی که دختری از اطراف است و هم از مرد خانواده که ادعای وفاداری دارد به خوبی نشان داده شده است .

تا اواخر فیلم مخاطب حس می کند مرتضی مردی خوب و وفادار است و مژده حالات روحی روانی دارد. وقتی زنی نا آرامی را در خانه ایجاد کند مرد دور می شود محبت ندیدن مرتضی باعث شده بود به زن دیگری گرایش پیدا کند ولی به خاطر بچه و با اینکه زندگی رضایت بخشی نداشت حاضر شد زندگیش را از دست ندهد حتی در سکانسی میبینیم مژده از بیرون وارد خانه می شود بدون سلامی به مرتضی می گوید باز سر خود کارگر خبر کردی و جر و بحثشان بالا می گیرد.

اواخر فیلم رابطه مرتضی و سیمین آشکار می شود . فیلم نامه برای به تصویر کشیدن رابطه سیمین و مرتضی بسیار خوب تعبیه شده است.

كارگردان زندگی سيمين را در هاله‌ای از ابهام قرار می‌دهد و مردی را به عنوان پدر دختر و شوهر سابق سيمين نشان می‌دهد كه روبروی آپارتمان در خودروی خود چشم به پنجره‌ ‌خانه دوخته است.

سکانسی که سیمین رابطه را با مرتضی تمام می کند و پیاده می شود و ترقه ای به پشت پایش می زنند او سریع بر می گردد تا ببیند مرتضی هست یا نه نشان می دهد سیمین از روی هوس یا نیاز مالی مرتضی را انتخاب نکرده است بلکه در این جامعه نا امن به دنبال تکیه گاهی بوده .

پانته آ بهرام  از حد انتظار و فیلم های قبلی اش بسیار بهتر بازی كرده و در سكانس خداحافظی اش با مرتضی در اتومبیل توانسته بود با لبخند زنانه گوشه لبش، حس ناراحتی و غم دلنشینی خلق كند.

در جایی از فیلم شوهر سیمین را می بینیم که از روی سادگی در را برای مرتضی باز می کند و به خوبی حس و حال مرتضی در برابر اینکه با سیمین رابطه داشته است و حس شرمندگی اش به خوبی معلوم می شود.

در سکانس پایانی مرتضی فکر می کند مژده خانه را ترک کرده است چون ترس این را دارد که هر لحظه ممکن است مژده همه چیز را بفهمد و خانه را ترک کند.

آخر فیلم هر کدام از آدم ها را می بینیم که در تنهایی خود پناه برده اند و خلاء عاطفی بین آن ها است.