جستجو در سایت

1399/06/24 00:00

تماشای فیلم ژائو مانند تماشای طلوع خورشید است

تماشای فیلم ژائو مانند تماشای طلوع خورشید است

 ترجمه اختصاصی سلام سینما

«کریستوفر مک‌کندلس» می‌گوید: “اگر می‌خواهی از زندگی‌ات لذت ببری، باید یکنواختی و محافظه‌کاری را کنار بگذاری و سبک زندگی شورشی را انتخاب کنی و طوری زندگی کنی که در ابتدا به نظر خودت هم دیوانه‌وار باشد اما همین که به این سبک زندگی خو گرفتی، زیبایی‌هایش را در خواهی یافت”. البته این نوع زندگی برای خود «مک‌کندلس» که سوژه‌ی کتاب «به سوی وحش» اثر «جان کراکویر» بود، چندان به کار نیامد. او در تنهایی در سن 24 سالگی در سفرش به آلاسکا درگذشت. اما فلسفه‌ی زندگی او سرمنشأ الهام برای بسیاری دیگر از جمله «کلوئی ژائو» بوده است تا که جایی آن را فریم به فریم در آخرین اثرش یعنی «سرزمین خانه ‌به دوش‌ها» می‌بینیم. او زندگی رمانتیکی را به تصویر کشیده است که طی یک سفر جاده به نوعی به توصیف «مک‌کندلس» از زندگی می‌رسد.

مانند فیلم قبلی «ژائو» به نام «سوارکار» که یک شاهکار جیبی است و جشنی از کشمکش واقعیت و خیال در غرب آمریکا با بازی‌گرفتن از بازیگرانی است که خود واقعی‌شان را به شکلی شاعرانه نقش‌آفرینی می‌کنند، در «سرزمین خانه به دوش‌ها» نیز «فرانسیس مک دورمند» در نقش یک کاراکتر مصنوع به نام «فرن» که بیوه‌ای شصت ساله اهل نوادا است و خانه‌اش را در حادثه‌ای عجیب از دست داده است، می‌درخشد. حالا «فرن» تصمیم گرفته است در خودروی ون سفیدش زندگی کند. «فرن» شاید زنی از هم پاشیده باشد اما «ژائو» با هوشمندی او را تبدیل به زنی می‌کند که همواره در سفر است. این روشی است که «ژائو» برای تبدیل کتاب «جسیکا برودر» به نام «سرزمین خانه به دوش‌ها :‌ زنده ماندن در آمریکای قرن 21» به فیلم خودش انتخاب کرده است.

این ایده شاید چندان هم به حکایتی که «برودر» آن را در کتابش آورده است، شباهت چندانی نداشته باشد. «برودر» داستان یه گروه از افراد بی‌خانمان خودخواسته است که برخی از آنها با اینکه از سن بازنشستگی نیز عبور کرده‌اند اما هنوز هم مجبورند تا مشاغل عجیب را بپذیرند و بعضاً قید ایده‌آل‌هایی مثل خانواده، ملک شخصی و یکجانشینی را زده‌اند و اینها را با چشیدن طعم استقلال عوض کرده‌اند. این کشور توسط همین دسته از آدمها ساخته شده است. آنهایی که راحتی را رها کرده‌اند تا در خط مقدم جبهه‌ها قرار بگیرند. برخی با انتخاب خودشان و برخی نیز بالاجبار.

«ژائو» تمام تلاش خود را کرده است تا از قضاوت پرهیز کند و تصمیم‌گیری درباره‌ی خوبی‌ها و بدی‌های سبک زندگی «فرن» را به مخاطب واگذار کند. او ممکن است در ون خود از سرما یخ بزند، غذا و کمک‌های اولیه در دسترس او نباشد و سلامت روان او نیز تحت تأثیر شرایط قرار گیرد. برخی انسان‌ها برای ادامه حیات نیاز به پیروی از ساختارها دارند اما برخی نیز از آن متنفرند. اگر بخواهیم از نگاه دیگری نیز به این مسئله بنگریم، شاید تأمین اجاره‌ی مسکن سخت‌تر زندگی در جاده‌ها باشد. 

«فرن» چندان هم مصمم نیست. او تازه شروع به تجربه‌ی خانه به دوشی کرده است. او سعی می‌کند تا از افراد باتجربه بیاموزد و ما نیز همراه او می‌آموزیم. «مک دورمند» بازیگری بسیار دوست‌داشتنی است که نقش‌هایش را به بهترین شکل ایفا می‌کند. برای اثبات این مدعی می‌توانید «سه بیلبورد بیرون از ابینگ میزوری» و «الیو کیتریج» را تماشا کنید. «فرن» به دنبال چیست؟ آیا او امیدوار است که چیزی را بیابد یا فقط در حال فرار کردن است؟ آیا این مسیر او را به خانه‌اش می‌رساند ؟ پاسخ تمام این سوالات مثبت است.

«سرزمین خانه به دوش‌ها این امکان را به ما می‌دهد تا حس دوگانه‌ی آزادی و ناامیدی را در محدوده‌ی مشخصی تجربه کنیم. و آن هم چه محدوده‌ای! از داکوتای جنوبی گرفته که «فرن» آنجا در مرکز بسته‌بندی آمازون مشغول به کار می‌شود تا کوارتزیت در ایالت آریزونا که با «باب ولز» آشنا می‌شود. «ژائو» به شدت تحت تأثیر «ترنس مالیک» است و این را در چند شات کم‌نور و نوع تدوین فیلم به وضوح می‌توان دید. ریتم او کاملا ریتم «مالیک» است. در این میان او تلاشش را کرده است تا جریان خودش را بسازد و به همین دلیل تماشای «سرزمین خانه به دوش‌ها» مانند تماشای صحنه‌ی زیبای طلوع خورشید است. 

منبع : ورایتی

مترجم : وحید فیض خواه