فیلمی موفق اما قابل پیشبینی

ترجمه اختصاصی سلام سینما
«تونی کولت» یک بازی مطمئن در «اسب رویایی» ارائه می دهد، یک فیلم ورزشی کاملاً قابل پیش بینی اما در نهایت موفق. بر اساس داستان واقعی گروهی از دهکدههای ولزی خوش شانس که از سرمایههای خود برای حمایت از یک اسب مسابقه استفاده میکنند. فیلم تا حد زیادی به قدرت بازی احساسی بازیگر زن نامزد اسکار به عنوان یک همسر و مادری که به اهدافش در زندگی نرسیده، تکیه دارد. او تصمیم میگیرد روی خودش شرط ببندد. کارگردان یوروس لین در نشان دادن احساسات خوب و سرزندگی در فیلم اغراق میکند ، اما انکار احساسات واقعی و اساسی که فیلم برانگیخته است دشوار است.
در جامعه ولزی Cefn Fforest که از نظر اقتصادی ورشکسته است ، کولت در نقش" یان ووکز" نقش اول را بازی میکند ، که برای تأمین مخارج زندگی خود در یک تعاونی و بار فعالیت میکند. (شوهرش برایان ، با بازی اوون تیل ، به دلیل آرتروز فلج کننده بیکار است.) با بزرگ شدن بچههایشان ، جان (که همیشه شیفته حیوانات است) در کسب درآمد برای یک خانه مشکل دارد ، که تا حدی علاقه او به حمایت از یک اسب مسابقه را توضیح می دهد ، که ممکن است بصورت بالقوه یک درآمد مالی باشد و مهمتر از همه ، راهی برای اضافه کردن معنی به آنچه او از زندگی احساس می کند است.
این داستان واقعی پیش از این موضوع مستند ساندنس «اسب سیاه» در سال 2015 بود و هیچ مسئله رازآمیزی وجود ندارد که چرا این بنمایه به یک فیلم سینمایی دوست داشتنی قرض داده شده است. با یادآوری نشانهها و اشاره هایی مانند The Full Monty ، اسب رویایی در اصل احترام به شخصیت های شهری کوچک است که در این روند رضایت شخصی خود را پیدا میکنند. مخاطبان فیلم میخواهند باور کنند که این افراد فرومایه میتوانند شانس خود را امتحان کنند و اسب رویایی کاری نمیکند که این انتظارات را برهم بزند.
لین (که کارگردانی مینی سریال «کین» را بر عهده داشت) داستان را به سرعت پیش میبرد و با اشتیاق و از صمیم قلب به هر نقطه از داستان می پردازد. فیلمنامه «اسب رویایی» وقتی صحبت از بازیکنان پشتیبان یک طرفه سندیکا میشود خیلی دست و پا گیر و پر ضعف جلوه میکند ، اما کولت باعث میشود که شخصیت یان خیلی ظریف تر از آنچه انتظار میرود باشد. نیل مک کی فیلمنامه نویس ماهرانه ریشهیابی میکند که چگونه یان به این اسب مسابقه نه تنها به چشم دوست بلکه از جهاتی مانند کودک خود نیز نگاه میکند. حالا که بچههایش بزرگ شدهاند ، این شانس را پیدا میکند که دوباره مادر شود. پیوند یان با آلیانز بسیار مهیج و در عین حال تلخ و شیرین است - با تثبیت عملکرد اسب در مسابقه ، یان از ناراحتی که از یک ازدواج ناموفق احساس میکند، منحرف میشود.
لوئیس و تیل به همین ترتیب کارهای زیادی با شخصیتهایی انجام میدهند که کمی پیش پا افتاده هستند. هاوارد هرگز بیشتر از وقتی که برای تمرین دادن به اسب میگذراند از زندگیاش راضی نبوده است - حتی اگر سرمایهگذاریهای قبلی تقریباً خانوادهاش را مجبور به از دست دادن خانه شان کرده باشد - و لوئیس به ما مردی را نشان میدهد که به دلیل یک کار ناپسند روح در درونش مرده است. به همین ترتیب، تیل لطافت را در به تصویر کشیدن برایان ، یک شوهر شکست خورده که پس از دیدن میزان معنای آلیانز برای یان، قدرت روزهای جوانی خود را بازیابی میکند، به رخ بینندگان میکشد.
به جرأت میتوان گفت «اسب رویایی» از مشکلی رنج میبرد که همه فیلمهای مربوط به اسبهای مسابقهای تحت تأثیر آن هستند: ورزشکار اصلی داستان واقعاً از آنچه در اطراف او اتفاق میافتد آگاهی ندارد و موفقیتها یا شکستهای او هیچ ارتباطی با مالیخولیای یان ندارد. یک فیلم جالبتر ممکن است این واقعیت را بررسی کرده باشد ، همانطور که سندیکا احساس عاطفی خودشان را به پیروزیهای آلیانز متصل کردهاند ، اما در کنترل نتیجه ناتوان هستند. با این وجود، «اسب رویایی» چنان احساس خوبی را به مخاطب انتقال میدهد که اشاره به این مطالب و دیگر نقایص فیلم بسیار ناچیز به نظر میرسد. مانند عملکرد خود آلیانز در مسابقه، فیلم هم روحیه بیشتری پیدا کرده و با قدرت به خط پایان میرسد.
منبع: اسکرین دیلی
مترجم: وحید فیض خواه