چه کسی برای حاتمی پاپوش دوخت

چه کسی برای حاتمی پاپوش دوخت!
رسانههای تصویری از دوره فراگیری به دلیل ذات خود در برقراری ارتباط با مخاطب، نقشی مهم و تأثیرگذار در زندگی مردمان جامعه مدرن داشته است. چنین تأثیرگذاری بهمرورزمان ارزشگذاریها و هنجارهای خاص خود را به همراه آورده، یکی از این ارزشها اهمیت یافتن مسائل مربوط به حرفه و زندگی خصوصی هنرمندان است. رهگذار شناخت هنرمندان اما بیش از آنکه آثار آنها باشد، رسانهها هستند. رسانههای خبری در برخورد با هنرمندان دو رویکرد کلی دارند، یک دسته آن رسانههایی که ملقب به نشریات زرد بوده و عمده تمرکز خود را روی حواشی زندگی هنرمندان متمرکز میکنند، عمده مخاطب این نشریات را عوام تشکیل میدهند که ذاتاً نسبت به زوایای خصوصی زندگی مشاهیر جامعه کنجکاو هستند، دسته دیگر رسانههای تخصصیاند که رویکردی حرفهای دارند و تمرکز اصلی آنها بخش کاری زندگی هنرمندان است، مخاطب اصلی این رسانهها هرچند بیشتر متخصصان رشتههای هنری و علاقهمندان حرفهای بوده اما قسمتی از مردمان معمولی را نیز شامل میشوند. نکته حائز اهمیت لزوم وجود هردوی اینگونه نشریات در کنار یکدیگر است، چراکه توجه آگاهی از هر دو وجه زندگی هنرمندان جزو علایق امروز مخاطب است. البته امروزه با پیشرفت ابزار ارتباطجمعی و گسترش دنیای مجازی قریب بهاتفاق مشاهیر و هنرمندان از امکانات شبه رسانهای برخوردار هستند لیکن این ابزار هیچگاه نمیتواند جایگاه مطبوعات مستقل از افراد را پر نماید، بیشک هیچ فردی در بیان شخصی از خود به انتقاد یا پرسش های چالشبرانگیز نمیپردازد و این وظیفه به عهده مطبوعات و فعالان مطبوعاتی است. اغراق نیست اگر ادعا نماییم بدون وجود خبرنگاران و نویسندگان مطبوعاتی اهمیت و شناخت مردم از هنرمندان به نصف تقلیل پیدا میکند. آگاهی از این مسئله سبب شده تا در تمام جهان اصحاب مطبوعات احترام و جایگاه ویژهای داشته باشند و هنرمندان در تلاش برای برخورد صحیح با آنان هستند، بهگونهای که حتی در مواجه با عکاسان و گزارشگران پاپاراتزی نیز که مزاحمان زندگی شخصی مشاهیر شناخته میشوند هیچ فردی در هر جایگاهی به خود اجازه برخورد توهینآمیز با آنان را نمیدهد.
در ایران متأسفانه سالیان اخیر عرصه برخوردهای قهرآمیز متعددی از سوی هنرمندان با خبرنگاران بوده که در کمال تعجب با حمایت دیگران حتی اهالی مطبوعات نیز همراه بوده است، برخوردهایی که بیشک رخ دادن آنها در فضای حرفهای در شأن هیچکدام از طرفین ماجرا نبوده است، در ادامه به چندین برخورد از این قبیل پرداخته و سعی در واکاوی آنها خواهیم داشت.
برداشت اول، لاشخورها
مرحوم نعمت حقیقی، شاعر تصویر سینمای ایران هرچند در دوران حیات خود معروف به رفتار نیک بود اما در زمان مراسم ترحیم وی، ازدحام عکاسان و خبرنگاران سبب شد تا بهمن فرمان آرا ادبیات دور از انتظاری بهکاربرده و عکاسان را کرکس رسانهای بخواند! این رفتار چنان دور از انتظار بود که سبب بهت اصحاب رسانه گشت و در پاسخ طی بیانیه عکاسان اعلام کردند پس از مرگ فرمان آرا مراسم ختم وی را پوشش تصویری نخواهند داد.
برداشت دوم، آشوب خبری
مدتی کوتاه پس از آغاز پخش مجموعه شهرزاد، مدیران سریال تصمیم به برگزاری یک جلسه مطبوعاتی داشتند تا بتوانند هرچه بیشتر از طریق رسانههای خبری حضور خود را میان مردم تثبیت نمایند، این نشست خبری اما متفاوت بود با آنچه که اصحاب رسانه از یک نشست مطبوعاتی انتظار داشتند، حضور افراد و علاقهمندان غیر مطبوعاتی در این مراسم به چنان حدی رسید که حتی موجب اعتراض خود برگزارکنندگان نیز شد و در ادامه خبرنگاران ترجیح دادند محل نشست را برای آسایش بیشتر میهمانان ناخوانده و بیربط ترک کنند!
برداشت سوم، پرسه در بیابان
نزدیک به اتمام زمان فیلمبرداری فیلم محمد رسولالله روابط عمومی این فیلم تصمیم به برگزاری یک تور مطبوعاتی برای بازدید از پشتصحنه فیلم و دیدار با عوامل اثر را گرفت، از ظواهر امر به نظر میرسید قرار است برای نخستین بار یک نشست مطبوعاتی در این ابعاد به شکل حسابشده برگزار بشود اما با حضور خبرنگاران در محل و مشاهده بینظمی، نبود امکانات اولیه، پذیرائی توهینآمیز و در انتها رها کردن خبرنگاران در بیابان خط بطلانی بر این خیال واهی کشیده شد.
برداشت چهارم، افتتاح ارکستر ملی با طعم خشونت
کمتر از یک سال پیش شروع کار مجدد ارکستر ملی سبب شد تا تعداد بسیاری از فعالان رسانهای و فرهنگی برای پوشش این مراسم به محل کنسرت بروند، در این مراسم وزیر ارشاد نیز حضور داشت که در هنگام ورود به سالن یکی از محافظان ایشان برای شکافتن حلقه عکاسها متوسل به خشونت شده و با ضربات مشت و لگد چند عکاس را مجروح نمود، نکته جالب ماجرا در اینجا بود که پس از پایان یافتن مراسم محمدجواد ظریف با مشاهده اتفاق رخ داده برای خبرنگاران از آنها عذرخواهی نموده و جمشید مرادخانی نیز قول پیگیری ماجرا را داد که این وعده به فراموشی سپرده شد.
برداشت پنجم، هیس خبرنگاران سئوال نمیپرسند
تازهترین تنش میان اصحاب رسانه و هنرمندان بازمیگردد به مصاحبه اخیر لیلا حاتمی با خبرنگار مهر در پشتصحنه فیلم رگ خواب که به دعوت روابط عمومی فیلم اتفاق افتاد، این مصاحبه اما برخلاف انتظار عمومی مردم از لیلا حاتمی عکسالعمل و پاسخ های تندی به همراه داشت که سبب بهتزدگی اصحاب رسانه و مخاطبان شد، نکته جالب اما جایی بود که روند عصبانیت حاتمی نه در طول مصاحبه بلکه از اولین پاسخ شروعشده و سئوالات خبرنگار مهر باعث آن نبود، البته چنین رفتاری از لیلا حاتمی بیسابقه نبوده و پیشتر نیز خبرنگاران شاهد چنین رفتارهایی از جانب وی بودهاند، بهعنوانمثال در نشست خبری فیلم سعادتآباد ایشان علیرغم حضور در جلسه حاضر به پاسخ گفتن سئوالات نشد و در تمام طول نشست به بهانهی میگرن سکوت کرد، ادامه این تنش افراد مختلف را به دو دسته طرفدار و منتقد حاتمی تبدیل کرد که در میان آنها واکنش مانی حقیقی بیش از یک اظهارنظر توهینی شنیع به خبرنگاران بود، حقیقی در مقام دفاع از حاتمی گفت: (چه لذت عمیقی میبرم از پاسخ های شفاف لیلا حاتمی به سئوال های احمقانه خبرنگارهای دوزاری!) واکنش عجیب تر اما مربوط به جواد طوسی بود که در حمایت از موضع حاتمی به ذکر خاطراتی از نشریات زرد پرداخته و خبرنگاران را مقصر دانست.
برداشت ششم، شاخه گلی برای خبرنگار
میلاد کی مرام در فیلم امکان مینا نقش خبرنگاری را ایفا میکرد که نخستین تجربهی وی در چنین نقشی بود، حاشیه نشست مطبوعاتی این فیلم اما اتفاقی را به همراه داشت که باعث شگفتزدگی اهالی رسانه شد، در این نشست کی مرام با دستهگلی به سراغ خبرنگاران رفت و به هر یک از آنان شاخهای تقدیم کرد، کی مرام دلیل این مسئله را درک وی از وضعیت شغلی خبرنگاران پس از ایفای نقش در امکان مینا دانست، نکته جالبتوجه اما آنجا بود که چنین رفتارهایی در برخورد با اهالی مطبوعات چنان بیسابقه بوده که اهدای شاخه گلی از طرف آقای بازیگر سخت قابلدرک و باور مینمود.
برداشت هفتم، اسکار اخلاق
لئوناردو دی کاپریو امسال توانست با نقشآفرینی اعجابانگیز در فیلم از گور برخاسته جایزه اسکار را پس از سالها بهدست آورد، در جلسه پرسش و پاسخ با خبرنگاران وی در مواجهه با سئوال گنگ خبرنگاری که به نظر چندان تسلطی بر زبان انگلیسی نداشت و برای بیان پرسش خود چندین بار جملات اشتباه به کار برد، دی کاپریو بیآنکه برخورد قهرآمیزی داشته باشد پرسش را به شکل درست اصلاح کرد، سپس به آن پاسخ داد. اتفاقی که شاید اگر در ایران میافتاد منجر به تمسخر خبرنگار یا توهین میگشت.
بیشک در میان تمامی اصناف و مشاغل، گوناگونی افراد با رفتار و شیوههای کاری مختلف طبیعی است. خبرنگاران نیز از این قاعده خارج نیستند و میتوان آنها را به دستههای مختلف تقسیمبندی نمود، قابلانکار نیست وجود خبرنگاران وابسته به جریان های خاص که اصل نخست این حرفه یعنی صداقت و بیطرفی را زیر پا مینهند، خبرنگارانی که امکان رسانهای و توانایی خود را به فروش میگذارند و بر شهرت نیک مطبوعات خدشه وارد مینمایند. سوی دیگر ماجرا اما صداقت اکثریت جامعه مطبوعاتی است که تحت شرایط مختلف رسالت حقیقی خود را به انجام رسانده و جامعه را از حقایق آگاه می سازند.
ریشهیابی علل اصلی چنین برخوردهایی میان مشاهیر جامعه و خبرنگاران میتواند محل بحث های طولانی باشد اما آنچه از شواهد امر میتوان دریافت چند مسئله کلی است، نخست آنکه گسترش رسانههای مختلف حرفهای و غیرحرفهای نیاز به نیروی انسانی را هر روز بیشازپیش نموده و این مسئله سبب ورود افراد مختلف به عرصه مطبوعات میشود که بسیاری از آنها هیچ تجربه علمی یا کاری در زمینه رسانه ندارند، از سوی دیگر سودجویی و شیوه کار برخی از صاحبان رسانهها باعث خروج افراد خبره و بااستعداد از فضای مطبوعاتی شده که این امر نیز فضا را شدیداً به سمت و سوی غیرحرفهای شدن میبرد، طبیعی است در چنین شرایطی گزارش یا مصاحبههایی صورت پذیرد که خبرنگار سئوالات سطح پایینی از فرد مصاحبهشونده بپرسد اما نکته حائز اهمیت، شیوه برخورد در این اتفاق است، همانگونه که در میان هنرمندان سطوح مختلفی وجود دارد، میان اصحاب رسانه نیز این مسئله صدق میکند و به همان شکل که ضعف کاری یک هنرمند توجیه توهین از سوی منتقدان نیست، ضعف عملکرد بخشی از اهالی رسانه نیز مجوز برخوردهای شنیع از سمت مشاهیر و هنرمندان را صادر نمیکند. مسئله دیگر حرفهای نبودن شرایط کاری هنرمندان بهخصوص بازیگران است، در کشورهای پیشرفته که سیستم تولید سینما و تلویزیون سمت و سویی حرفهای دارد، قرارداد عوامل پیشبینی تعداد مصاحبهها، نشست های مطبوعاتی و سایر مواردی ازایندست را میکند که این مسئله باعث میشود افراد خود را در برابر پروژه مسئول دانسته و رفتارهایی نشان ندهند که باعث ایجاد حواشی برای کلیت کار بشود. سومین مسئله نبود صنف و مجموعهای تأثیرگذار جهت حمایت از حقوق اصحاب رسانه است، وجود یک سندیکا بهعنوان مجموعهای حقوقی میتواند از یک سو سبب ارتقا سطح عملکرد اهالی رسانه بشود و از سوی دیگر در مواقع اینچنینی واکنش درخور و منطقی نشان بدهد. بهعنوانمثال چندی پیش بروز تنش میان خبرنگاران و هنگامه قاضیانی سبب تحریم هماهنگ وی از سوی رسانهها شد که این مسئله پس از مدتی برای قاضیانی تبدیل به یک چالش اساسی گشت تا جایی که مجبور به دلجویی از خبرنگاران شد، این قبیل واکنشها بیتردید با انسجام بیشتر میتواند شدیداً در اصلاح برخورد هنرمندان با رسانهها تأثیرگذار باشد.
اغراق نیست این ادعا اگر که اصحاب رسانه را خط مقدم افکار عمومی دانست، در هر شرایط و موقعیتی افراد جامعه میزان قابلتوجه آگاهی خود را از طریق رسانههای خبری تأمین میکنند، پاسخگویی به این نیاز هم جز از طریق قلم خبرنگاران میسر نمیگردد. اصحاب رسانه بارها ثابت کردهاند میتوانند تأثیر قابلتوجهی بر معادلات جامعه بگذارند، شاید فراموش شده باشد یکی از این بزنگاهها زمانی بود که در حاشیه مراسم کن لیلا حاتمی در اتفاقی نادر اقدام به دیدهبوسی با ژیل ژاکوب کرد و همین مسئله بهانهای شد برای تندروها تا وی را مورد هجمه قرار دهند، این اهالی رسانه و نویسندگان مطبوعاتی بودند که از وی دفاع نموده و سبب خاموشی منتقدان شدند
ایران بهعنوان کشوری درحالتوسعه، بسیاری از امکانات یک جامعه مدرن را دارا است اما هنوز سازوکار مناسب این ابزار را نیافته، نگاهی به وضعیت مطبوعات در کشورهای پیشرفته نشانگر راه طولانی کشورمان برای رسیدن به یک ایده آل است. باید امیدوار بود با تلاش اهالی مطبوعات، مردم و افراد تأثیرگذار در جامعه هرچه زودتر رسانههای خبری جایگاه حقیقی خود را در کشور بهدست آورند تا دیگر هیچگاه شاهد چنین اتفاقاتی نباشیم.