نقد فیلم آتابای

آتابای داستان مردی را روایت میکند که خواهرش را در حالی که او خیلی جوان بوده ازدست داده وبه نوعی دلیل مرگ خواهرش که خود کشی هم کرده است برای شخصیت اصلی داستان یعنی کاظم نا معلوم است واو همه چیز را تقصیر دامادشان میداند واین گره اصلی داستان است وفیلم با این قصه شکل گرفته است . شخصیت اصلی داستان در طول زندگی اش اتفاقاتی برایش افتاده است مانند عشق نافرجامی که در دانشگاه تجربه کرده اما هسته ی اصلی داستان فیلم همان راز خودکشی خواهرش فرخ لقاست .
داستان فیلم در بستر جغرافیایی به خصوصی اتفاق می افتد یعنی در اقلیم آذربایجان وکارگردان در طول فیلم با نما های لانگ به درستی مخاطب را در فضای منطقه ای که داستان انجا روی داده قرار میدهد .در واقع کارگردان برای اینکه برای مخاطبش اتمسفر بسازد کاملا به درستی از دوربینش برای به تصویر کشیدن المان های فرهنگی و جغرافیایی منطقه استفاده میکند وفقط به گویش و زبان آن منطقه اکتفا نمیکند وقتی کاظم به قهوه خانه میرود دوربین در نمایی نشان میدهد که بچه ها مشغول انجام یک بازی بومی محلی رایج در آذربایجان هستند یا نماهای لانگ شاتی که از دریاچه ی ارومیه میدهد کاملا درست مخاطب را در فضا و جو منطقه ای که قصه در آن جریان دارد قرار میدهد.
داستان فیلم دو بخش دارد بخش اول یعنی حدود چهل و پنج تا پنجاه دقیقه ی اول فیلم کاملا یک فیلم سرپا و خوب است . اما در بخش دوم فیلم کاملا افت میکند وانگار کاگردان دیگر چیزی برای ارائه ندارد وشخصیت اصلی داستان هم دیگر اتفاق خاصی برایش نمی افتد .در واقع اگرفیلم در سکانس کنار دریاچه که جواد عزتی حقیقت و راز خودکشی فرخ لقارا برای کاظم میگوید و کاظم از فرط ناراحتی میدود فیلم تمام میشد هیچ اتفاقی نمی افتاد ومخاطب یک فیلم چهل و پنج دقیقه ای خوب که حرف هایش را هم زده بود را میدید و دیگر لازم نبود صد دقیقه پای فیلم بنشیند .در بخش دوم مخاطب حداقل اتظار داردمطابق کلیشه های رایج در سینما و ادبیات آن عشق قدیمی دوران دانشگاه کاظم با دیدن سیما که خانم دولتشاهی انرا بازی میکند دوباره زنده شود اما انتظار مخاطب کاملا بیهوده است چون این داستان عاشقانه کاملا در فیلم عقیم باقی میماند .اسم آتابای که ظاهرا اسمی است ک بعدا روی خودش گذاشته هم در داستان اتفاقی برایش نمی افتد درحالی که در سکانس مشترک عزتی و حجازی فر عزتی حجازی فر را کاظم خطاب میکند و حازی فر عصبانی میشود ومیگوید آتابای کاظم دیگر مرده اما اتفاقی نمی افتد حتی وقتی فیلم جلو میرود همه اورا کاظم صدا میکنند واز نظر درونی هم این تغیر اسم در شخضیت ودرونیات شخضی اصلی داستان یعنی کاظم اتفاقی حاصل نمیکند .