ایتالیا بی ایتالیا
رمانتیسم عماد و طوبا تجربه ای دیگر از کاوه صباغ زاده در مقام کارگردان است که علاوه بر ایجاد کنش احساسی-اجتماعی زیر بنای آموزشی و اخلاقی دارد. فیلمی که اگر قاعده های سینمایی را سختگیرانه در آن جست و جو نکنیم کلاس درسی است برای جامعه ما. جامعه ای که باید قبل از هرچیز دوست داشتن و دوست داشته شدن را یاد بگیرد. چه خوب که صباغ زاده این موضوع را فهمیده است هرچند که به لحاظ کنش مندی من فیلم «ایتالیا ایتالیا» رو بیش تر دوست داشتم و به نظرم آن فیلم سوای بار آموزشی اهمیت سینمایی بیشتری نسبت به «رمانتیسم عماد و طوبا» دارد.
*چرا رمانتیسم
شاید اسم این فیلم ما را کمی به فکر فرو ببرد که مگر رمانتیک چه اشکالی دارد یا رمانس عماد و طوبا قشنگ تر نبود؟ اما منظور فیلم ساز تا آنجایی که من متوجه شدم این است که ادامه یک عشق در ادامه یک کلمه اتفاق می افتد. البته قبل از هرچیز این نکته را عنوان کنم که فیلم به لحاظ ساخت و کادر بندی حرفی برای گفتن ندارد و صرفا می تواند بازیگران را شاید با زبان الکن خود در تصویر حفظ کند اما می بینیم که الناز حبیبی در فیلم خیلی خوب بازی کرده است. حسام محمودی هم بد نیست اما آن طور که باید به دل مخاطب نمی نشیند. داستان کسانی که یک جوری ربطی به هنرهای نمایشی و مشخصا سینما دارند در زندگیشان شکست می خورند و همواره در پشت صحنه پروژه با یک دیگر آشنا می شوند اگر چه برای من تازگی ندارد اما برای مخاطب امروز سینمای ایران تازه است. در حقیقت «رمانتیسم عماد و طوبا» و «ایتالیا ایتالیا» به بینننده در سینما این پیام را می دهد که هنر یک علم پویا است و هنرمندان پویا هستند و نه چیز دیگر. اما برویم سر بحث رمانتیسم که شاید اسمش کمی خنده بر لبانمان جاری کند. چگونگی شکل گیری رابطه میان حبیبی و محمودی است که برای آیندگان مهم است و نه چرایی یا چگونگی ادامه پیدا کردن آن. این شاید مهمترین پیام فیلمی باشد که می خواهد تفاهم داشتن با یک دیگر را گوشزد کند. ما در این فیلم فراز ها و فرودهایی از زندگی این دو می بینیم، اگر چه با قدرت سینمایی به خوبی به تصویر کشیده نمی شود و این نقطه ضعف اصلی آن است، که برای هر زوج تازه به هم رسیده ای اتفاق می افتد. بحث بر سر مسائل کوچک تا فراموش کردن و اهمیت ندادن به یک دیگر.
*آموزش
در حقیقت بار آموزشی فیلم را روایت سارا بهرامی به دوش می کشد که تحمل آن را آسان تر کرده است. من بیننده دوست ندارم دچار خود سانسوری در سینما شوم. درست مثل سکانس پایانی آشپزخانه میان بهرامی و کمیلی در فیلم «ایتالیا ایتالیا» ؛ ما هیچی از بهم رسیدن دو احساس نمی بینیم در حالی که بیننده تشنه تماشای آن است. فکر می کنم فیلم ساز کمی در این فیلم بیشتر از خود جسارت به خرج داده و موقع نزدیک شدن زوج به یک دیگر دوربین را Pan می کند به آسمان یا زمین. ما تا وقتی که چگونگی عشق ورزیدن دیگران به هم را نبینیم چگونه می توانیم عشق بورزیم. انتقال خبر بارداری در این فیلم به نوع کنش مندی زیبا است. از سوی دیگر جهت مندی این فیلم از نظر اجتماعی نگاه بیننده را به مدرنتیه و جامعه امروز اصلاح می کند. در جوامع سنتی که هنوز در کشورمان زیاد هستند انسان برای ازدواج به خانواده اش پناه می برد همانطور که در ابتدا برای خوردن و رفع نیازهای دیگر. نگاه جامعه را این گونه اصلاح می کند که عشق تنها میان دو انسان مستقل از نظر فکری اتفاق خواهد افتاد. و اتفاقا زندگی که انتخاب و معیارهای آن بر اساس شخصیت خود باشد زیباتر و قابل تحمل تر از زندگی ای است که دیگران به ما تحمیل می کنند. «رمانتیسم عماد و طوبا» اگرچه در زمینه سینما حرکتی روبه جلو نداشته و از «ایتالیا ایتالیا» عقب تر است اما بار آموزشی مهم تری را به دوش می کشد. به نسل های جدید این موضوع را یاد می دهد که چگونه باید احساس خود بر دیگری را مستمر کند. فکر می کنم صباغ زاده در این فیلم به آنچه شعار می دهد و درست است نزدیک شده که عشق بیشتر یک مهارت است تا تپش قلب و هیجان. «رمانتیسم عماد و طوبا» این حس را در بیننده ایجاد می کند که برای یادگیری این مهارت به آموزش و تجربه نیاز دارد.
نویسنده: علی رفیعی وردنجانی