باید به خودمان بیاییم

ترجمه اختصاصی سلام سینما
وقتی نوبت به لو رفتن فایلهای صوتی و تصویری روابط نامشروع سلبریتیها در فضای مجازی میرسد که در کل از روشهای غیرقانونی هم لو میروند، همه ما جمعاً بدون ذرهای فکر کردن شروع به صحبت درباره آنها میکنیم.
ما از ستارهها و رسواییهایشان جوک میسازیم و این رسواییها را برای همیشه ضمیمه پروندهشان میکنیم تا منبعی شود برای شرم و خجالت - انگار که اپل ویژگی دید در شب دوربین گوشیهایش را به هدف نانوشتۀ عکاسی بودوآ هی بهتر و بهتر نکرده است.
و ما خیلی هم در این باره حساسیت به خرج میدهیم. به برخی دلایل - نمیخواهم اینجا دهانم باز شود وگرنه هیچ ابهامی در دلایل وجود ندارد - پاریس هیلتون قرار است تا دههها به سؤالاتی تکراری و بیربط پاسخ دهد، در حالی که همین موضوع به اندازه یک نقطه هم صفحه ویکیپدیای کالین فارل را به خود اختصاص نداده است.
تضاد بین خوشی شهوتآلود و رنجی که در جامعه بیشتر قابل درک است را میتوان در قلب مینی سریال پم و تامی پیدا کرد. اگر بخواهم سریال را توصیف کنم، سه قسمت اول پم و تامی پر از شوخی و سرگرمی است و در آن موضوعات احمقانه و خلاقانه و همچنین یاد و خاطرۀ دوران ابتدایی روی کار آمدن اینترنت فراوان است. پس از آن هم پنج قسمت دیگر وجود دارد که به این منظور طراحی شدهاند تا بهخاطر رضایت داشتن از سه قسمت اول، شما را دچار احساس گناه کنند.
این مینی سریال اختلاف عجیبی ایجاد میکند؛ بعضی از مخاطبان از سه قسمت اول خوششان خواهد آمد و بعد چون پنج قسمت بعدی هیجان کمتری دارد صدایشان در میآید. بعضی دیگر هم آنقدر از حجم مردانه بودن سه قسمت اول بدشان خواهد آمد (هر سه به کارگردانی کریگ گیلسپی) که برای رسیدن به پنج قسمت آخر صبرشان به سر میآید (پنج قسمت آخر توسط کارگردانان زن ساخته شدهاند). این تکنیک تقریباً همان تکنیکی است که هانا فیدل در مینی سریال آموزگار به کار گرفته است - چند قسمت با مضمون "آیا رابطه بین معلم و دانشآموز جذاب به نظر نمیرسد؟" و به دنبال آن بقیه قسمتهای فصل با مضمون "خیر، این کار چندشآور است و باید از خودت خجالت بکشی" - و حضور فیدل در میان کارگردانان بخش دوم پم و تامی (در کنار لیک بل و گوئینت هوردر-پیتون) دلیل بسیار بزرگی است که با آن خود را قانع کردهام که دو لحن ناسازگار سریال از قصد ایجاد شدهاند، نه اینکه وسط کار به سرشان زده باشد چیزی را عوض کنند.
پم و تامی، به نویسندگی رابرت دی. سیگل، با تمرکز بر رنَد گوتیه (ست روگن) آغاز میشود. گوتیه یک الهیاتدان تازهکار است که تصادفاً به ستاره فیلم بزرگسالان و پس از آن به نجار تبدیل شده است. در اینجا او مشغول ساختن خلوتگاهی فوقالعاده و مناسب رابطه برای نوازنده درام یعنی تامی لی (سباستین استن) است. این میتواند شغل جالبی باشد - تابهای مفرح، تختهای آبی، آینههای تاشو - فقط اینکه این وسط تامی ناگهان نظرش عوض میشود و از پرداخت بیعانه طفره میرود.
ترس و اخراج ناگهانی، رند را تشویق به دزدیدن گاوصندوق تامی میکند که در آن اسلحه، جواهرات و فیلمی از رابطه با پاملا اندرسون تازهعروس (لیلی جیمز) را نگهداری میکرد. رند با کمک تولیدکننده فیلمهای بزرگسالان آنکل میلتی (نیک آفرمن) برنامهای برای تبدیل این فیلم به پول میچیند و مطالعاتش از الهیات باعث میشود این فکرِ اشتباه به سرش بزند که اینها همه نتیجه کارما هستند.
در ادامه، سریال به بررسی و اکتشاف رابطه پر سر و صدای تامی و پاملا، قوانین نوپای حفظ حریم شخصی اینترنت و برخی عناصر کلیدی برای تغییری اجتماعی میپردازد که در نتیجۀ آن طرفداران به این باور رسیدند که مالکیت آنها بر ستارهها فراتر از چهره اجتماعی و عمومی آنهاست.
سه قسمت ابتدایی پم و تامی به رهبری گیلسپی تا حدی شلوغ پلوغ است که هنوز هم مطمئن نیستم کدام بخشها را کپی کردهاند. این سه قسمت پر از مونتاژ موسیقیهای دهه نودی بوده و حداقل شش شات در کلابها و عمارتها و لوکیشنهای دیگر گرفته شده که به هدفِ تقلید از شات افسانهای فیلم رفقای خوب انجام شدهاند. این سه قسمت، زنجیرهای از تظاهرهای نیمهمنفورند که در کل به هدف تبدیل رند به شخصیتی حداقل نیمه متضرر و نیمه توجیهپذیر وجود دارند و اینها همه پیش از رسیدن به سکانسی است که در آن لی با آلت تناسلی افسانهای خود (با صداپیشگی جیسون منتزوکس) صحبت میکند، آن هم با چنان شادی و شعفی که اگر سریال “Big Mouth” را ندیده باشید، فکر میکنید توطئهای در کار است. در سریال “Big Mouth” آلتهای سخنگو مثل لازانیا برای گارفیلد ارزشمند هستند.
اما، "صبر کنید". شاید بگویید این سریال که کارتون است و در جوابتان باید بگویم که آلت تخیلی موجود در پم و تامی خیلی هم واقعی به نظر میرسد که نکته همینجا است. یکی از جذابیتهای ویدئوهای لو رفته از روابط این است که با اینکه قبلاً لخت بودن این سلبریتیها را در فیلمها دیدهایم اما این ویدئوها انگار کمی برهنهتر هستند.
گیلسپی باعث شده ویدئویی که به اصطلاح "واقعی" است کمی رنگ و بوی مصنوعی بودن به خود بگیرد. آلت تامی لی در قسمتهای ابتدایی نقشی اساسی ایفا میکند اما آن آلت اینقدر به سباستین استن بیربط است که باید جداگانه دستمزد بگیرد. وقتی هم که لیلی جیمز در نقش پاملا اندرسون لخت میشود، آنقدر پوشیده از مواد لاستیکی است که به اندازه فیلم “Cats” در مخاطب تحریک ایجاد میکند - که در اینجا باید گفت "با این که میخواهید بپذیرید که چیزی احساس میکنید، اما تظاهر نکنید آنچه میبینید غیر از آنی است که گروهی از عوامل فیلم میخواهند."
من بعد از تماشای سه قسمت، از پم و تامی خسته شده بودم اما ناگهان داستان شروع به تغییر میکند. اگر رند نقش اصلی قسمت اول، و نسخۀ برنامهریزیشده و افسانهایِ پاملا اندرسون و تامی لی نقشهای اصلی دو قسمت دیگر باشند، حول و حوش قسمت چهار است که سیگل، دی.وی. دیوینسنتیس و دیگر اعضای تیم نویسندگی و کارگردانی سعی میکنند در شخصیتهایشان انسانیت واقعی پیدا کنند.
این کارها روی اندرسون خوب جواب میدهد، از طرفی چون وقتی از آن تلاشهای اولیه برای به نمایش کشیدن لیلی جیمز در آرایش "پاملا اندرسون" عبور میکنیم، جیمز عملکردی فوقالعاده از خود ارائه داده و با هر قسمتی که میگذرد، پاملا را بیشتر از آن حالت کاریکاتوری خود بیرون میکشد. دقیقاً همان وقتی که بل و باقی کارگردانان تظاهرهای بصری گیلسپی را از میان برمیدارند، جیمز هم همین کار را با پاملا میکند؛ به این صورت که صدای ناز و عشوه عاشقانه و ظاهر به وضوح جذابش را تغییر میدهد تا زنی اهل لیدیاسمیتِ بریتیش کلمبیا را به نمایش بکشد، زنی که توسط هیو هیفنر و یک مایوی قرمز به شهرت رسید. جیمز آنقدر آسیبپذیری و هوش ذاتی پاملا را خوب درک میکند که حتی اگر از تماشای “Barb Wire” اذیت شده باشید، احتمالاً ناگهان حس میکنید دلتان نمیخواهد این فیلم با شکست مواجه شود.
با اینکه استن حسابی بر قدرت ناشی از نشئگی و جذبه تامی تمرکز کرده اما نقشآفرینی او در این شخصیت اصلاً قابل مقایسه با جیمز نیست، اما به نظر من عملکردی متعهدانه اما سطحی درست همان چیزی است که سریال نیاز دارد. آن ویدئو از ارزش پاملا کم کرده و او را به یک شیء تبدیل کرد، در حالی که تامی را در حد یک اسطوره بالا برد و با توجه به اینکه پس از این وقایع چه بلایی بر سر ازدواجشان آمد، میتوان درک کرد که چرا همه نمیتوانند با تامی همدردی کنند.
همدردی با رند هم به اندازه کافی سخت است. روگن او را از قصد به خیالپردازی پست تبدیل کرده که به هیچ وجه بیگناه نیست اما به گرد پای بدترین شخصیت داستان، بوچی، با بازی اندرو دایس کلی، دون هاروی در نقش دلال بدنامی به نام آنتونی پلیکانو و مکسول کالفیلد در نقش باب گوچیونه نمیرسد. آفرمن در نقش آنکل میلتی لایهای از فساد مخصوص به خودش را به نقش اضافه کرده و تیلور شیلینگ هم به عنوان ستاره فیلم بزرگسالان و همسر سابق رند، جذابیت مناسبی دارد. این شخصیت منحصراً به سریال اضافه شده تا بتواند مضامین سریال را در قسمتهای پایانی بیان کند.
حتی اگر این سریال در نهایت حرف درستی بزند، من فکر نمیکنم قرار باشد شما کاملاً با شنیدن این حرفها مشکلی نداشته باشید. چه در چند قسمت اول به چیزهایی بخندید که شک دارید باید به آنها خندید یا نه، یا اینکه پیش بیاید و جایی طنز کار را به دلیل جدی گرفته شدن شخصیتها در قسمتهای پایانی از دست بدهید، این سریال هرگز فقط درباره یک موضوع سخن نخواهد گفت.
و میدانید چیست؟ من مطمئن نیستم که باید با پروژهای که تصویر پاملا اندرسون را اصلاح میکند و خود پاملا از آن سودی نمیبرد، مشکلی نداشت. ما در این کشور شهرت را به گند کشیدهایم. پم و تامی هر چه را نگوید اما این موضوع را خوب ارائه کرده است.
منبع: هالیوود ریپورتر
مترجم: وحید فیض خواه
پم و تامی Pam & Tommy (2022)
تاریخ اکران: 2 فوریه 2022
کارگردان: رابرت سیگل
نویسنده: رابرت سیگل
توزیعکننده: دیزنی
بازیگران: لیلی جیمز، سباستین استن، ست روگن، نیک آفرمن، تیلور شیلینگ
فیلمبرداری: پائولا هودوبرو
تدوین: تاتیانا ریگل، آنت دیوی، مایکل جیامبرا، اریک کیساک
موسیقی: متیو مارگسون
خلاصه داستان: داستان این سریال، به ازدواج و لو رفتن ویدئوی رابطه پاملا اندرسون (بازیگر و مدل) و تامی لی (موزیسین) و اتفاقاتی که بین آنها رخ دادهاست، میپردازد.