جستجو در سایت

1397/02/22 00:00

کمدی ، ژانرِ سرگرمی!

کمدی ، ژانرِ سرگرمی!

  

اساسا تصور می شود ژانر کمدی در سینمای ایران تعریفِ مشخصی نداشته و فیلمسازان برای رسیدن به کمدی تنها به بازیگر و موقعیت های پیش پا افتاده ی تکراری بسنده می کنند به طوری که فیلمساز برای ساخت فیلم کمدی از ترکیب بازیگر استفاده می کند نگرش فیلمساز این است که برای فروش بالا می تواند از بازیگرانی استفاده کند که پیش از این باعث فروش فیلم های به اصطلاح کمدی شده اند به همین دلیل این فرمول تکراری دیگر جواب نمی دهد و در بیشتر مواقع تماشاگر را پس می زند، فیلمساز این مسئله ی مهم را درک نمی کند که سینمای کمدی در شرایط کنونی نمی تواند به بازیگر متکی باشد اساسا این نگرش از ریشه اشتباه است و همین باعث می شود که ژانر کمدی در ایران به شدت پیش پاافتاده تلقی شود زیرا در این گونه فیلم های شبه کمدی نمی شود نکته ی مهمی را دریافت کرد، ساخت این فیلم ها تنها می تواند برای وقت گذارنی باشد و این از ارزش و رسالت سینما کم می کند و باعثِ سطحی شدن نگاه تماشاگر می شود.

اگر به کارنامه ی فیلمسازی مسعود اطیابی نگاهی بی اندازیم درک خواهیم کرد که این فیلمساز چه در ژانر کمدی و چه در ملودرام با سطحی ترین عناصر ساختاری، فیلم می سازد اساسا سینما برای اطیابی بیشتر به سرگرمی شباهت دارد چرا که به هیچ وجه دغدغه یی در فیلم های او دیده نمی شود ، تگزاس فیلمی که این روزها اکران شده است نشانه ی درستی از نگاه ساده انگارانه او به سینماست، از سوی دیگر تگزاس فیلمی بی محتوایی ست که قصد دارد مخاطب را بخنداند اما این فیلم به هیچ عنوان نمی تواند به هدف برسد و اگر خنده یی هم در فیلم وجود داشته باشد به دلیل چند نمای کوتاه است که آن ها هم رمق چندانی ندارند ، تگزاس مخلوطی از چند فیلم است و به تنهایی هیچ هدف خاصی را دنبال نمی کند سعی دارد قصه بگوید اما قصه ی بی قاعده اش تکرار مکررات است. اطیابی از زوج پژمان جمشیدی و سام درخشانی استفاده کرده و کاملا مشخص است این استفاده به دلیل اقتصاد فیلم بوده چرا که اگر نگاهِ ریزبینانه یی به کارکرد شخصیت ها داشته باشیم درک خواهیم کرد که اطیابی تلاشی برای بازی گرفتن از جمشیدی و درخشانی نداشته و این دوبازیگر هنوز نقش شان را در سریال پژمان یا فیلم خوب بد جلف تکرار می کنند ، بله فیلم تگزاس مخلوطی از سریال پژمان ، خوب بد جلف و مقداری اکسیدان است اگر نوع دیالوگ نویسی ها را دوباره به یاد بیاورید قطعا درک خواهید کرد که جمشیدی و درخشانی همچنان در نقش های پیشین خود درجا می زنند و نمی توانند بازی جدیدی را در قالب یک شخصیت مجزا به تماشاگر ارائه کنند مسلما این ضعف بزرگ به انتخاب و نگرش اشتباه فیلمساز برمی گردد و سوال بزرگ این است که چرا اطیابی فکر کرده با انتخاب جمشیدی و درخشانی و فرخ نژاد می تواند فیلم کمدی بسازد؟ اطیابی فقط برای از تکرار درآمدن، جغرافیای فیلم را شیک کرده است و اگر نه هیچ اِلمانی در تگزاس وجود ندارد که بخواهیم به این فیلم برچسب کمدی بزنیم چرا که فیلم باید حاوی نکات مهم و دست نخورده باشد اما تگزاس کاملا یک فیلم تکراری ست و حتی از نظر محتوایی هم نمی تواند یک کمدی معمولی باشد زیرا جغرافیای فیلم و تعدد لوکیشن نمی تواند برای تماشاگر جذابیت یک فیلم کمدی را داشته باشد، از سوی دیگر در اکران نوروزی فیلمی به نام لونه زنبور به نمایش درآمد که در آن فیلم جمشیدی با کیایی همبازی بود اگر آن فیلم را دیده اید قطعا متوجه خواهید شد که پژمان جمشیدی تبدیل به یک بازیگر تکراری شده است نحوه ی دیالوگ گفتن و نشانه های بازی او در هر فیلمی هیچ تغییری نمی کند چرا که او فقط یک تیپ را تکرار می کند، از طرفی دیگر سام درخشانی هم تکمیل کننده ی بازی جمشیدی است و در بازی درخشانی هم نمی توانیم نکته حائز اهمیتی را دریابیم، سمت و سوی تگزاس بیشتر به فیلمفارسی یا در بعضی از مواقع به فیلم های هندی شباهت دارد، نگارنده معتقد است که درباره ی همچین فیلم هایی نباید یادداشتی نوشت اما دیدن این گونه از فیلم ها در سینما به شدت تاسف آور است، تا چه زمانی فیلمسازان ما می خواهند در راه های تکراری قدم بردارند؟ هیچ تحولی در سینمای کمدی دیده نمی شود و انگار ژانر کمدی تبدیل به دیالوگ گویی های پینگ پنگی شده است دیالوگ هایی شبیه به بداهه های موقعیتی، به همین دلیل این نوع از فیلم ها فقط مخاطب را به سینما می کشاند اما مخاطب موقعیت های هجو و ساده انگارانه ی فیلم را مثل حضور دایی هوشنگ و ساسان و بهرام را در خانه کارلوس می بیند و مطمئن می شود که دوباره گول خورده است چرا که این فیلم به طرز فاجعه انگیزی بی محتوا است، استفاده موقعیت های مقطعی یا به طور مثال دیالوگ های سیاسی که از دایی هوشنگ می شنویم این فیلم را بیشتر به هجو تبدیل می کند و اساسا نمی شود از همچین فیلمی با چنین متریال مبتدیانه یی توقع چندانی داشت چرا که مشکل اساسی این گونه از فیلم ها، فیلمنامه است نویسنده ی تگزاس بابک کایدان است که پیش از این آینه بغل را نوشته ، احساس می شود کایدان براساس تیپ های تکرار شده ی بازیگرها فیلمنامه را می نویسد یعنی اینکه وی از قبل می داند که قرار است برای چه بازیگرهایی موقعیت بنویسد اما کایدان به جای خلق شخصیت مستقل از تیپ استفاده می کند و همین باعث می شود پژمان جمشیدی نقش های پیشین خود را دوباره تکرار کند او حتی در ظریف ترین نکات شخصیتی مانند نوع دیالوگ گفتن و حرکات بدنی که تبدیل به لحن بازیگر می شود هم ضعف جدی دارد، در وهله ی بعدی وظیفه ی بازی گرفتن از بازیگر به عهده ی فیلمساز است اما اطیابی ترجیح داده بازیگرانش با همان فرمول تکراری جلوی دوربین بروند. سکانس قبرستان، ساسان توضیحی درباره ی دروغ هایش به بهرام می دهد و از نحوه ی آشنایی خود با آلیس می گوید یک ارجاع دیالوگی زود گذر که سریع به پایان می رسد، در سکانس کلیسا ساسان نوزاد را غسل می دهد به این دلیل که از دست آدم های کارلوس در امان باشند اما این سکانس از نظر زمانی و میزانسن به شدت مشکل دارد و اطیابی سعی کرده با استفاده از آیین های دینی مسحیت، به شوخی هایی برسد که اساسا قابل درک نیست. سکانس بالن چه کمکی به فیلم می کند؟ جز گیر افتادن آلیس که به شکل دیگری هم می توانست اتفاق بیفتد اما اطیابی ترجیح می دهد از جلوه های بصری استفاده کند و بالن های کامپیوتری را در قاب بگذارد که رنگ و لعاب سکانس را بیشتر کند ، حضور پله فوتبالیست برزیلی هم نمی تواند به فیلم کمک چندانی کند چرا که وقتی کلیت فیلم تحت تاثیر موقعیت های ساده و پیش پاافتاده ست حالا حضور پله برای فیلم چه اهمیتی می تواند داشته باشد؟در پایان فیلم ساسان و بهرام تصمیم می گیرند به ایران برگردند نکته ی حائز اهمیت این جاست که چرا در پایان اینگونه از فیلم ها کاراکترهای ایرانی تصمیم می گیرند به ایران برگردنند؟ یعنی از اول فیلم ایران را به عناوین مختلف در دیالوگ نقد می کنند و در انتها زمانی که قانون آن کشور را بهم می زنند و می بینند نمی توانند از راه خلاف و دزدی پول به دست بیاورند تصمیم می گیرند به ایران برگردنند تازه در این فیلم دختر برزیلی هم همراه با ساسان به ایران برمی گردد !!! راستی برادر آلیس چه شد؟؟ با اینکه نیمه ی دوم فیلم تگزاس کاملا درباره ی برادر گروگان گرفته شده ی آلیس است اما در پایان با دستگیری کارلوس هم هیچ دیالوگی درباره ی برادر او زده نمی شود تازه آلیس تصمیم می گیرد به ایران برود!! اطیابی پایان فیلمش را باز می گذارد که اگر تگزاس به فروش خوبی رسید قسمت بعدی را هم بسازد این در شرایطی ست که همچنان فیلم قبلی اش(ماه گرفتگی) که یک اثر سفارشی بود اکران نشده.

تگزاس یک فیلم تجاری محسوب می شود و اساسا همان طور که گفته شد این فیلم نمی تواند یک اثر کمدی باشد ژانر کمدی موقعیت های محدود دیالوگی ندارد و متکی به بازیگر یا زوج هنری نیست کمدی ژانر مستقلی است اما فیلمسازان ما فکر می کنند سینمای کمدی فقط و فقط برای خنداندن مخاطب و اقتصاد سینماست سینما محلِ فرهنگ و اندیشه است نه مکانی برای سرگرم کردن تماشاگر، جای تاسف دارد که هر سال تعداد این گونه از فیلم ها بیشتر می شود و فروش بالای فیلم برای فیلمسازان دلیل محکمی ست که توانسته اند کمدی پرفروش بسازند اما تعریف ژانر کمدی و استقبال مخاطب با این فیلم هایی که ادعای کمدی بودن دارند فرق می کند.