چرا عصبانی نباشیم؟؟؟

بلاخره بعد از پنج سال فیلم عصبانی نیستم اکران شد و چه اتفاق خوبی که این فیلم پنج سال به عناوین مختلف رنگ پرده را ندید زیرا حالا که این فیلم در اردیبهشت نود و هفت اکران شده است بیشتر درک می شود و بیشتر ابعاد قصه برای تماشاگر ملموس می باشد ، فکر نکنید که نگارنده به دلیل توقیف بودن چند ساله قصد دارد از این فیلم دفاع کند، خیر قصد و غرض نگارنده این نیست اما فیلم عصبانی نیستم همانطور که خودش اذعان دارد برداشت آزادی از ایران است شاید کمتر کسی پیدا شود که این فیلم را ببیند و محتویات آن را قبول نداشته باشد ، فیلم های رضادرمیشیان به ما ثابت کرده است که این فیلمساز دغدغه دارد، وی موقعیت ها و فضاهای اجتماعی کشورش به درستی رصد می کند و می تواند بحران های اجتماعی را به سینما تبدیل کند ، اگر به کارنامه کارگردانی درمیشیان نگاهی بی اندازید مطمئنا درک خواهید کرد فیلمساز ما به هیچ وجه قصد فیلم ساختن با متریال سیاسی را ندارد نوید که دانشجوی ستاره دار است سیاسی محسوب نمی شود او به عنوان یک جوان بیست و شش ساله دنبال حق و حقوق شهروندی اش است که کسی نمی تواند جلوی آن را بگیرد در زمان اعتراضات او هم به عنوان یک دانشجو واکنشی نشان داده که باعث شده ستاره دار شود این دانشجوی نخبه که البته فقط در یک سکانسِ کنفرانس و ارجاعات کلامی می فهمیم که نخبه یا ممتاز بوده است حالا وارد بحران شده، بحران های اجتماعی که حال و رفتارش را به جنون کشانده است جوانی که در آن سن و سال باید از هر نظر تامین باشد اما به طور جنون آمیزی نسبت به هر رفتاری عکس العملی دارد و نمی تواند خودش را کنترل کند نزد روانپزشک می رود اما دکتر به او قرص می دهد و می گوید با خودش تکرار کند که عصبانی نیستم و نوید این کار را می کند و می گوید وقتی قرص می خورم حالم بهتر است ، او به دلیل درس و دانشگاه به تهران آمده اما حالا باید وصول چک کند و شرخری،عاشق است اما به دلیل وضعیت اقتصادی نمی تواند به عشقش برسد با اینکه ستاره هم عاشق نوید است اما پدر ستاره نمی خواهد دخترش با پسری ازدواج کند که نه کار دارد نه سرمایه به همین دلیل مال و ثروت جوان دیگری را به رخ نوید می کشد، این فیلم بعد از پنج سال به نمایش درآمده که وضعیت کنونی جوانان بحرانی تر شده است و اساسا معلوم نیست چرا این فیلم توقیف بوده؟ مگر در واقعیت وضعیت اقتصادی مردم مخصوصا جوانان به این شکل بحرانی نیست؟ نوید به عنوان نماینده ی جوانان این مملکت به هر طریقی می خواهد زندگی تشکیل بدهد اما نمی تواند، چه کسی عرصه را تنگ کرده است ؟ در سکانسی نوید دنبال چند رفیق است که بتواند سرمایه یی دست و پا کند که صدای رییس جمهور دولت نهم و دهم را می شنویم که می گوید ما نفت را بر سرسفره ها آوردیم! درمیشیان فیلمساز هوشمندی است اگر دقت کرده باشید دغدغه ی فیلمسازی او جوانان و بحران های اجتماعی می باشد، بغض و لانتوری با عصبانی نیستم کامل می شود فیلمساز ما بغض فروخورده جوانان را به فریاد تبدیل می کند که نمونه اش می شود نویدِ فیلم عصبانی نیستم، اساسا معتقدم درمیشیان مستند ساز خوبی است چرا که نگرش ژورنالیستی دارد، او با تحقیق و پژوهش فراوان فیلم می سازد و در فیلم هایش به طور ریزبینانه همه چیز را تحت نظر دارد، در عصبانی نیستم هم قصه با واقعیت های جامعه توام شده است واکنش های نوید یا وحید تارانتینو یا رضا بندر اغراق شده نیستند آن ها هم به شکلِ دیگری افسرده و حیران و موج گرفته ی آن هشت سال اند، تمامی اجزای فیلم جزئی از واقعیت اند، باقریِ بازاری که نزول خور است یا تمامی کاراکترهای دیگر که نوید برای نیاز مالی به آن ها پناه می برد آدم های این جامعه هستند اتفاقا چه خوب که نوید برای نیازش به فامیل یا هم زبان خودش هم مراجعه می کند اما به درب بسته می خورد، نوید برای تهیه سرمایه به بانک مراجعه می کند که وام بگیرد اما نمی شود زیرا که نوید رابطه یا سندی ندارد که با آن وام بگیرد، به مادرش زنگ می زند در آن سکانس بک گراند او تکه هایی از روزنامه های دهه ی هفتاد است پیروزی خاتمی در انتخابات یا به خون کشیدن دانشجویان کوی دانشگاه ، این نشانه ها به معنی سیاسی بودن فیلم نیست این ها حقیقتی هستند که باور کردنش برای مسوولین سخت است، به عقیده ی نگارنده درمیشیان در دومین تجربه ی فیلمسازی اش ساده تر اما با پردازش بیشتری به یک موضوع پرداخته است اگر لانتوری فیلمی جنون آمیزی بود ، عصبانی نیستم هم به شکل و نیت خودش فیلم خطرناکی است خطرناک چون بازتابی از جامعه است خطرناک چون نشان می دهد کسی که توان مالی ندارد منزوی و فروخورده می شود به همین دلیل دست به یک خلاف می زند ، فیلم عصبانی نیستم آینه ی تمام قد از جامعه ی امروز است اما آرام تر از این روزها، یکی به دلیل بی پولی می خواهد کلیه اش را بفروشد یکی دیگر می خواهد یک گروه موسیقی راه بندازد اما به دلیل ماجراهای سیاسی نمی تواند، شهرام پسر بیست و سه سال که پورشه سوار است و برج ساز به قول نوید از راه رانت و رابطه به اینجا رسیده ، نوید در این پایتخت چه کسی را دارد؟ نوید، شهرام را رقیب خود می داند و برای همین هم نسبت به او عقده دارد، نوید پسر ساده ی شهرستانی ست که فقط می خواهد ستاره را به دست بیاورد ولی ستاره دار می شود ، صاحب نمایشگاه ماشین یا آن مرد املاکی می خواهند به نوید راه دزدی را نشان بدهند و معتقدند تنها از این راه می شود به پول رسید ، اما نوید ذاتا آدم منحرفی نیست به همین دلیل در تفکراتش با آدم ها برخورد فیزیکی می کند این افکار نشانه ی دیوانگی نیست این نشانی از ذات سالم نوید است که نمی تواند باور کند از هر راهی پول درآورد تا به ستاره برسد ، اگر پرخاشگری می کند اگر جنون فکری دارد جامعه مسببِ آن است، زمانی که یک جوان موجه از تحصیل در دانشگاه باز می ماند و هیچ راهی ندارد که به عشقش برسد چه کاری می تواند انجام دهد؟ نوید در ظاهر به هیچ وجه آدم پرخاشگری نیست اما نگرش او آسیب دیده و در خیال خود در اولین تصمیم پرخاش کردن و برخورد فیزیکی را اولویت می داند در بیست و شش سالگی قرص اعصاب می خورد و باید به خودش بگوید که عصبانی نیستم اما برای دومین بار که به روانپزشک مراجعه می کند می گوید وقتی دو نفر را در حال خندیدن می بینم اعصابم خورد می شود این نشانی از روان پریشی احوالات روحی ست که جامعه و آدم ها باعث آن شدند حالا باید قرص با دوز بالا مصرف کند و این بار بگوید من خوشبختم، این ها نشانی آشفتگی حادِ جامعه ست ما فقط نمونه ی کوچکی را می بینیم اما این یک فاجعه ی خطرناک است و این احتمال وجود دارد که بیشتر آدم های این جامعه دچار اختلال روانی اند اما بروز نمی دهند، اگر روزنامه حوادث را هر روز مطالعه کنید مطمئن می شوید نوید زاده ی خیال کارگردان نبوده و هستند آدم هایی به سن وسال نوید که به دلیل مشکلات ریز و درشت زندگی، دست به قتل یا خودکشی می زنند. اساسا نوید نمونه ی قابل ملموسی از جوانان ایرانی ست نیازهای اولیه ی نوید برآورده نمی شود بلکه تبدیل به آرزو می شوند نوید ایران را دوست دارد و قصد ندارد ستاره دار بودنش را وسیله یی برای مهاجرت کند اما فشارهای اجتماعی او را به یک انسانی بدل کرده که بغض هایش را فرومی خورد با همه سعی و تلاشی که می کند نمی تواند راهی را بگشاید تا به یک زندگی معمولی برسد ، اساسا نگاه درمیشیان ژورنالیستی ست وی به راحتی می تواند بحران های اجتماعی را به سینما بدل کند هر چند که تماشاگران فیلم های درمیشیان معتقدند لحن ساختاری فیلم های او خشن است اما باید متذکر شد درمیشیان با اطلاعات تحقیق شده به مسائل اجتماعی می پردازد اگر بغض، عصبانی نیستم یا لانتوری فیلم های تند و خشنی هستند این نشانی از وضعیت جامعه ی کنونی ماست چه بهتر که فیلمساز ما نسبت به جامعه اش و خصوصا جوان ها اشراف کامل دارد. بزهکاری ، دزدی ، قتل و هر چیز دیگر که تبدیل به واکنش های منفی و خلاف عرف می شود از جامعه نشات می گیرد و این غیرقابل انکار است.
عصبانی نیستم لحن آرام تری نسبت به لانتوری دارد اما معتقدم اگر این فیلم در سال نود و هفت ساخته می شد به دلیل بحرانی تر شدنِ شرایط جامعه موقعیت خطرناک تری می داشت، سینمای درمیشیان دارای لحن انتقادی ست هدف و انسجام داستانی در فیلم هایش موج می زند و چه چیزی بهتر از قصه تعریف کردن آن هم قصه یی که درباره ی ناهنجاری های جامعه باشد ، تماشاگر می تواند این گونه از قصه ها یا فیلم ها را بپذیرد چرا که تماشاگر هم نسبت به فضای جامعه نقد دارد و چه خوب می تواند این فضای وحشتناک را در قالب یک فیلم ببیند، گاهی در روزنامه حوادث فقط می خوانیم جوانی اعدام شد اما چرا و چگونه اش را نمی دانیم که فیلم می تواند این را به ما نشان بدهد.
عصبانی نیستم فیلم پرتحرک و ملتهبی ست ، هدف فیلمساز با فیلمش کاملا مشخص است و اساسا قصد نداشته با ازدیاد پلان یا لوکیشن تماشاگر را گول بزند ، این فیلم به هیچ وجه قصد سیاسی بودن ندارد فقط قصه اش به حوادث های سال هشتاد و هشت گره خورده است البته که واقعیت جامعه ی امروز جوانان بحرانی تر از آن چیزی ست که در فیلم می بینیم و چرا عصبانی نباشیم؟
قاب های استاندارد و پرش پلان ها ، رنگ پریدگی تصویر و تدوین صفی یاری که باعث تداوم یکسان ریتم شده از نکات مهم این فیلم محسوب می شود ، بازی نویدمحمدزاده در این فیلم راضی کننده و کنترل شده است اگر چه این فیلم پنج یا شش سال پیش ساخته شده ، با اکران عصبانی نیستم باید امیدوار بود که سایر فیلم های توقیفی هم رنگ پرده را ببینند سینما با مخاطب شکل می گیرد، توقیف شدن یک فیلم به معنای جلوگیری از رشد فرهنگ و نگرش یک جامعه است.