جستجو در سایت

1396/11/22 00:00

کجا ایستاده‌ایم؟

کجا ایستاده‌ایم؟

  

«تنگه ابوقریب» یک نقطه شروع است. نقطه شروع جنگ با پلان‌های بلند؛ نقطه شروع کارت‌پستال‌های اگزوتیک از خشونت جنگ؛ و از همه مهم‌تر نقطه شروع دکوپاژِ در عرض برای فرار از میزان‌سن‌دهی در فضا.

همین که این نقطه شروع‌های ولو منفی را می‌توانیم به این فیلم نسبت بدهیم یک نکته مثبت برایش به حساب می‌آید. در جشنواره فیلم فجر عمده فیلم‌ها در سطحی قرار دارند که حتی نقد آن‌ها به عملی عبث تبدیل می‌شود، اما «تنگه ابوقریب» چنین نیست. 

نکات منفی فیلم اما یک فقره مهم و یک فقره کم‌اهمیت‌تر هستند:

- نکته مهم‌تر اینکه با بلندتر شدن پلان‌ها و حرکت عرضی بین شخصیت‌هایی که متعدد هم هستند، شکلی از یک هزارتوی بی‌سروته برای مخاطب تصویر شده و از این رهگذر امکان شناسایی محیط از بین می‌رود. ما نمی‌دانیم تنگه چیست؟ کجاست؟ دشمن کدام‌ طرف است؟ از کجا می‌آید؟ به کدام طرف می‌رود؟ من از کدام سمت تیر می‌خوردم؟و...

- نکته دوم دیالوگ‌هایی درباره «جنگ» و «دفاع» و «شیمیایی» و ... است که باید خیلی بیشتر حک و اصلاح می‌شد تا به درستی در فضا بنشیند. مثلا به گفتگوی بین جواد عزتی و پسر جوانی که اسمش علی بود، در مورد «جنگ» و «دفاع» و «باختن یا بردن در جنگ» فکر کنید، تا درک درستی از منظورم داشته باشید.

بخش‌هایی از فیلم بسیار خوب پرداخته شده‌اند، مثلا حذف صحنه شهادت دوست و بازگو کردن خاطراتی درباره او، اما این دو نکته –مخصوصا نکته اول- باعث شده‌اند که یک فیلم پرزحمت و هزینه تا حد زیادی گنگ و الکن از آب دربیاید، که تنها امیدش به دو متن ابتدایی و انتهایی و یک سری مکالمه بی‌سیمی برای رساندن اهمیت ماجراست.


فیلم های مرتبط

افراد مرتبط