جستجو در سایت

1398/09/12 00:00

چشمان همیشه خمار پاچینو

چشمان همیشه خمار پاچینو

  

مرد ایرلندی تجدید خاطره سینما با اسکورسیزی است . سینمایی که این روزها به شدت شبیه سیرک سرگرم کننده مخاطره آمیز و نقد بی هویت اجتماعی – فرهنگی شده . همواره بر این بوده ام تا در برابر دو اثر هرگز واژه ای به کار نبرم . اول اثری که در ظاهر و باطن حرفی برای گفتن ندارد و دوم شاهکاری تماما هنری که واژه ها در برابرش ابتر می مانند . البته که نوع دوم آن را امسال پس از تماشای «جوکر» تاد فیلیپس تجربه کردم اما همواره هنر سلیقه ای است میان آری و خیر که لذتش نزد مخاطب باقی خواهد ماند . 

*خوانش فیلم 

مرد ایرلندی نه تنها بازگشت سینمای زندگی نگار به هالیوود را تبریک گفته است بلکه نسبت به انگیزش روانی و سلیقه هنری اسکورسیزی مهر تایید خواهد زد . اگرچه دیگر شاهد سختگیری های کلاسیک مابانه اسکورسیزی در برابر استفاده از تکنولوژی و برداشت های سینمایی نیستیم و می توانیم اندک لحظاتی را بی رحمانه از مولف غلط بگیریم ؛ اما در کل پایان یک روایت من راوی مستند و برداشت فیلمنامه نویس «استیون زایلیان» از زندگی ماجراجویانه فرانک همه کمبود های اثر را جبران کرده است . برای نمونه در پلان هایی که اسکورسیزی برای تعریف سرگذشت شخصیت هایش بدون حرکت دوربین و با استفاده از fade in  نرم افزاری چهره را هرچه نمایان تر می کند از نظر سینمای تماما کلاسیک اسکورسیزی عقب نشینی از موضع محسوب می شود . مثال دیگر آنکه برش های تصویر از تطابق کامل برخوردار نیستند ؛ درجایی میبینیم که track in بدون پاسخ track back به medium shut شخصیت برخورد کرده است (عموما در دادگاه ها این اتفاق می افتد) . خطاهای برداشتی با اینکه اشتباه فرمیک محسوب نمی شوند اما می توانند ذائقه مخاطب را نسبت به قرارداد بسته شده میان وی و مولف تغییر دهند . به طور مشخص شکل روایت فیلم به گونه ای طراحی شده است که مخاطب از پایان آگاهی نیابد و حدس و گمان بر سر آن محدود و مخدوش شود ؛ و این هنر تعلیق اسکورسیزی و زالیان است . 

*چهره ها 

آل پاچینو به زعم من همواره شخصیتی فناناپذیر در آثار سینمایی پیدا می کند . چرا که چهره این بازیگر علاوه بر پذیرش میمیک های مختلف توانایی ایجاد حس ترحم بالا در دل مخاطب را دارد . و این گونه می شود که نگاه های شک آلود جیمی هوفا به فرانک به تعلیق پرسوناژیک میان دنیرو و آل پاچینو در این اثر تبدیل شده . در بُعد دیگر این اثر سینمایی باید اعتراف کرد که میزان سن و طراحی گریم (جدای از فرمول های به کار رفته نرم افزاری بر روی چهره ها) ، فرم کلاسیک آثار پرتعلیق و آموزنده شخصیتی را به تصویر کشیده اند . و این گونه می شود که نگاه نافذ جیمی هوفا علیه بدخواهان و بعضا فرانک فرصتی برای رجوع مخاطب به احساسات و درونیات خود است . مرد ایرلندی حاصل تفکرات مردی است که برای بار چندم برتری سینمای کلاسیک را بر آثار مدرن امروزی ثابت می کند . سینمایی که محجوبانه آنچه را در داستان رخ داده است به تصویر خواهد کشید ؛ و برای اثبات برتری خود دست به تلفیق انیمشن - سینما و جلوه های جنسی نخواهد زد . 

*شخصیت   

ترکیب سه بازیگر کلاسیک : آل پاچینو ، رابرت دنیرو و جو پشی به خودی خود تاکید بر پیروزی اقتصادی اثر دارد حال آنکه پشت دوربین و قلم اسکورسیزی و زایلیان قرار گیرند . بر همین اساس در دورانی که اثاری چون انتقام جویان ، مردان ایکس و سریع و خشن سینما را قبضه کرده اند پیروزی چنین آثار کلاسیکی می تواند سطح سلیقه مخاطب را نسبت به زندگی و هنر ، اخلاقی تر و اندیشمند کند . خوشبختانه با همه نظرات منفی دیگران نسبت به این فیلم بار دیگر برایم ثابت شد که ارزش سینما به شخصیت است نه به محتوا و جلوه های ویژه . شخصیت همان چیزی است که در جامعه سینمایی کشورمان بی اهمیت جلوه کرده است و همواره فدای نظر مولف خواهد شد . 

نویسنده : علی رفیعی ورنجانی