جستجو در سایت

1398/02/07 00:00

قهرمانی متولد می¬شود

قهرمانی متولد می¬شود

  

«غلامرضا تختی» آخرین ساخته ی بهرام توکلی از این حیث فیلم موفقی است که در نگاهی کلی تک ­تک عناصرش می­ توانند خود را در پس اجرای شسته رفته­ ی آن پنهان کنند بی آن­ که به شکل مجزا مورد بررسی و ارزیابی قرار گیرند؛ بنابراین در همین ابتدای کار می­ توان یک امتیاز مثبت به توکلی بابت کارگردانی درخشانش داد. اما آن­چه فیلم تا حدودی از بابتش لطمه می­ خورد فیلمنامه­ ی آن است. فیلم سعی می ­کند یک اثر بیوگرافیک کاملاً وفادار به زندگی واقعی قهرمانش باشد بدون آن­ که نقاط حساس و بحث برانگیز زندگی وی را مورد هدف قرار دهد. اگر رویکرد توکلی را تنها همان شرح کلی و اجمالی رخدادهای زندگی یک قهرمان ملی در نظر بگیریم نمی ­توان بر فیلمنامه­ ی کار هم خرد­ه­ ای گرفت اما اگر بخواهیم وارد جزییات زندگی او شویم و مستندوار وقایع زندگی حرفه­ ای و خصوصی وی را دنبال کنیم قطعاً فیلمی با مشخصه­ های فعلی پاسخگوی بسیاری از این جزییات و نکات قابل تأمل زندگی قهرمانش نیست. از طرفی دیگر فیلم در طرح و پرداخت درست به شخصیت­ هایش نیز کاستی­ هایی دارد. جهان پهلوان تختی در فیلم توکلی، به شخصیتی مسطح با پاره ­ای از خصوصیات اخلاقی تکراری مبدل شده است. مثلا تأکید فیلمساز بر کمک­ رسانی­ های قهرمانش به افراد تهی­ دست و غیرتهی­ دست و یا ارجحیت داشتن  دیگران بر خودش، از جایی به بعد رنگ و بوی تکرار و مبالغه به خود می ­گیرد و هرقدر هم که از واقعیت وام گرفته باشد در فیلم به موتیفی اغرق آمیز و نچسب مبدل می­شد. در بسیاری از آثار شاخص بیوگرافیک تاریخ سینما، خصوصیات مثبت و منفی اخلاقی در کنار هم کاراکتر را خلق می­ کنند و بنابراین قهرمان به رغم تمام وجوه قهرمانانه­اش نقاط ضعف و ویژگی­ های منفی اخلاقی هم دارد اما قهرمان فیلم توکلی قهرمانی با وجوه تیپیکال یک قهرمان سنتی از آب درآمده است که هرگز به ابعاد مختلف وجودی ­اش اشاره ­ای نمی ­شود؛ به ­عنوان مثال حتا یک خصوصیت منفی اخلاقی در طراحی­ این شخصیت لحاظ نمی­ شود و شاید همین مطلق­ گرایی در ترسیم ویژگی های مثبت کاراکتر باعث می­ شود مخاطب ناخودآگاه تأثیری معکوس از هدف مد نظر فیلمساز دریافت کند. این پرهیز از ترسیم ظرایف در پرداخت به دیگر شخصیت­های فیلم نیز به چشم می­خورد و از این حیث می­توان «غلامرضا تختی» را فیلمی با حداقلِ شخصیت­ پردازی به شمار آورد.
اما وقتی فیلمی قراراست به زندگی یک ورزشکار اسطوره ­ای بپردازد قطعاً فصل­های ورزشی فیلم نیز حایز اهمیت می­شود. اصلی ­ترین بخش ورزشی فیلم مربوط به فینال مسابقات ملبورن است که در آن علاوه بر کشتیِ تختی به روابطش با همکارانش، حسادت­ اطرافیانی که دست از سرش برنمی­ دارند و ... نیزپرداخته شده است. توکلی در بازسازی فضای ورزشگاه، شیوه­ ی گزارشگریِ مسابقات در آن دهه­ ها و خلق و فضاسازی برهه­ ی زمانی مد نظرش عملکرد درستی دارد. بخش مسابقه دکوپاژ پیچیده ­ای ندارد اما این دکوپاژ با فضایی که قرار بوده است شکل گیرد همخوان و متناسب است. با این حال فیلم جای پرداختن به زندگیِ حرفه­ ای و ورزشی پهلوان تختی را بسیار بیشتر از این­ها داشت و به رغم آن­که «غلامرضا تختی» فیلمی تکنیکی است اما فقدان شدید بخش ­های ورزشی در آن کاملاً چشمگیر است.از دیگر اشکالات وارد بر فیلمنامه، عدم توزیع صحیح داده­ ها در بستر آن است. به عبارتی میزان توجه نویسنده به بعضی از وجوه نه چندان مهم زندگی کاراکتر بیشتر از توجه او به بخش­ های مهم تر زندگی اوست، جزییاتی که در عین حال مخاطب نیز کنجکاوی بیش­تری برای دانستن درباره ­شان دارد. مثلاً به رابطه­ی تختی با همسرش آن­قدر که باید پرداخته نمی­ شود، یا آنکه بسیاری از مناسبات زندگی ورزشی او گنگ و مبهم باقی می­ مانند. ضمن آن­که فیلم مقدمه ­ی لازم را برای پذیرش خودکشی تختی از سوی مخاطب فراهم نمی­ کند. طبیعتاً وقتی فیلمساز ابرقهرمانی این­چنین قدرتمند و درعین حال تک ­بعدی خلق می­ کند حتی همان ناملایمات به تصویر درآمده در فیلم نیز نمی­توانند زمینه­ی منطقی را برای خودکشی این قهرمان قوی و سرد و گرم چشیده­ فراهم کنند بنابراین بستر درام بیش از هر چیز مملو از رویدادهای فرعی و جانبی ­­ای شده است که پیام نهایی همگی­ شان تأکید چندباره بر خصلت نیکوکاری تختی است و نه چیزی بیش­تر.
در فیلم­های بیوگرافیک، انتخاب بازیگر(ان) نقش اصلی از مهم­ترین و ریسک­پذیرترین بخش­های کار کارگردان است. در بیشتر موارد فیلمساز برای پرهیز از ریسک انتخاب نابازیگرِ شبیه به قهرمان مورد نظر، به سراغ بازیگران حرفه ­ای می­ رود و چهره­ی بازیگر را به وسیله­ ی گریم به کاراکتر مربوطه نزدیک می­کند؛ در پاره­ ای دیگر از موارد اما کارگردان نابازیگرانی را با شباهت به شخصیت مدنظر خود انتخاب می­ کند. بهرام توکلی به سراغ گزینه ­ی دوم رفته و برای هر برهه از زندگی پهلوان تختی یک بازیگر تازه­ کار اما شبیه به پرسوناژ را انتخاب کرده است. بهره­ گیری از دوبله که مختصِ کاراکترِ تختی است علاوه بر آن که ضعف­ های احتمالی فن بیان بازیگران غیرحرفه­ ای را کم رنگ می­ کند در راستای همان ویژگی ابهت­ بخشیدن به قهرمان اتخاذ شده است. در واقع بهره گیری از صدایی مقتدرو قدرتمند که در عین حال پختگی هم دارد باعث می­­شود قهرمان، از دیگر شخصیت­های فیلم متمایز گردد.احتمالاً از آن جهت که بازیگرانِ اصلی فیلم چهره نیستند، توکلی برای بسیاری از نقش­های مکمل و حتا بسیار کوتاه «تختی» به سراغ بازیگرانِ مطرح و مشهور رفته است. فیلمنامه آن­قدر بر قهرمان اصلی متمرکز است که دیگر کاراکترهای فیلم فاقد شخصیت­پردازی­های خاص­­اند و حضورشان در حد معرفی آن کاراکتر به مخاطب باقی مانده است؛ طبیعتاً چنین نقش­ های کوتاه و کم ­پتانسیلی نمی­ توانند بازیگر را دچار چالش خاصی بکنند و درنتیجه نقش­های فرعی فیلم بسیار معمولی­ اند.
«غلامرضا تختی» فیلمی است که از ظرفیت­های دراماتیک کاراکتر اصلی­ اش آن­چنان استفاده نمی­ کند اما در عین حال در اجرا و ارائه­ ی فرمی نو و مبتکرانه بسیار قابل اعتناست.