جستجو در سایت

1398/11/21 00:00

طغیان

طغیان

  

«خروج» آخرین فیلم ابراهیم حاتمی­کیا به زعم من تغییر و شاید چرخشی نسبی را در کارنامه­ ی چند سال اخیر این فیلمساز کهنه ­کار ایجاد کرده است.

«خروج» به رغم کاستی ­ها و نقصان ­هایی که در ساختارش به چشم می ­خورد یک ویژگی مهم محتوایی دارد و آن بازگشت حاتمی ­کیاست به فیلم­های شدیداللحن انتقادی ­اش در سال­های دور؛ فیلم­هایی چون «آژانس شیشه ­ای»، «موج مرده» و تاحدودی «روبان قرمز» که قهرمانانی از جنسِ مردمِ معمولی داشتند. فیلم به همان اندازه­ ی «آژانس شیشه ­ای» خشمگین و عصبانی است و به همان اندازه می­کوشد تا خود را نه به قهرمان­ های نامحبوب که به آدم­های ساده ­ای از طبقه ­ی فرودست جامعه نزدیک کند که به مرور و در سیر پیشرفت درام به قهرمان تبدیل می­شوند. سینمای ابراهیم حاتمی کیا سینمایی قهرمان پرور است. این قهرمان پروری در سال­های اخیر تغییر رنگ داده است و قهرمانان فیلم های جدیدتر او دیگر شبیه حاج کاظم­ ها نبودند تا جایی که او با ساخت فیلم نمادین «خروج» به نحوی بازگشت خود را به همان سینمای محبوب طرفدارانش اعلام کرده است و نمی­ دانم این تغییر رویه در فیلم بعدی او تکرار خواهد شد یا نه.
"خروج" در نگاه کلی فیلم قابل تحمل­ تری نسبت به دو سه فیلم آخر حاتمی ­کیا است. فیلمنامه کار قطعاً می­ توانست کامل­ تر، دقیق ­تر و کم­تر شعارزده باشد. درام، نقطه آغاز قدرتمندی دارد. فرود هلیکوپتر رئیس جمهور بر زمین­ های زراعی رحمت (فرامرز قریبیان) – مرد کم بضاعت روستایی انتخاب درخشانی است. این سکانس به لحاظ تصویری نیز نفس گیر از آب درآمده است. نمای هلی­ شات از مزرعه و فرود هلی­کوپتر و ترسیم فاصله، نگاه از بالا به پایین و خفقان وارد بر روستاییان به لحاظ بصری و البته از دیدگاه نشانه شناسی پرقدرت و بامعناست. پس از آن فیلم درگیر نوعی نگاه و رویکرد شبه حماسی می­ شود که به واسطه­ ی حرکت جمعی روستاییان و به سرکردگی رحمت اتفاق می­ افتد. این تغییرلحن اپیک فیلم طبیعتاً مقتضای فیلمنامه­ ی معترضانه­ ی حاتمی­ کیا بوده است اما شاید بهتر آن بود که فیلمساز ملات بیشتری را برای انسجام و پرداخت به ایده­ ی اولیه­ ی بکر خود درنظر می­ گرفت. نباید فراموش کرد که حاتمی کیا، سناریوی «خروج» را براساس رویدادی واقعی نوشته اما شاید بهتر آن بود که این پیرنگ اصلی با بهره­ گیری از داستانک ­هایی مرتبط سر و شکل بهتری پیدا می­ کرد و اندکی پرمایه­ تر می­ شد. در فیلمنامه­ ی فعلی نوعی سکون و ایستایی از نقطه ­ی آغاز درام تا لحظه­ ی اسکورت شدن معترضان به حرم حضرت معصومه (س) به منظور دیدار با رئیس جمهور به چشم می ­خورد که از رمق فیلم کاسته است و ضرباهنگ آن را به شدت کند می ­کند. لحظه­ ی دیدار روستاییان با مشاور رئیس جمهور و جزییاتی که در این دیدار به چشم می­ خورد باز فیلم را به همان لحن حماسی و تفکر معترضانه ­ی اولیه ­اش بازمی­ گرداند و به آن جان می­ بخشد. الگوی قهرمان­ پروری سینمای ابراهیم حاتمی­ کیا مجدداً در فیلم برجسته و پررنگ می ­شود و این بار مردی که نه فرمانده­ ی جنگی بوده، نه خلبان مدافع حرم و نه یک بادیگارد کارکشته در مقام این قهرمان درمی­آید و این انتخاب، تحول بزرگی را در سینمای حاتمی­کیا- دست کم در سال­های اخیر- پدید آورده که برای شخص نگارنده بسیار غافلگیرکننده است. فیلمساز نام شهر محل سکونت قهرمانش را "عدل آباد" گذاشته است؛ شهری که نمی­دانیم کجای نقشه­ی جغرافیاست اما نام استعاری­اش قرار است احتمالا بر همان طبل مطالبه­گری و عدل­خواهی بکوبد که البته شاید بهتر آن بود که این نمادها کمی درونی­تر و غیرمستقیم­تر طرح می­شدند.
فارغ از نگاه ایدئولوژیک نکته­ی دیگری را نیز نباید در فیلم «خروج» نادیده گرفت و آن، اجرای دشوار چنین فیلمی به لحاظ میزانسن، کار با بازیگران، فیلمبرداری و سر و سامان دادن به آن هفت تراکتور(!) بوده است. شاید حتا با نگاهی کلی به فیلم بتوان دریافت که یکایک عوامل، در سختی جان­ فرسایی کار کرده ­اند و در رأس آن­ها بازیگر اصلی کار، فرامرز قریبیان قرار دارد که در 78 سالگی عمده بار فیلم بر دوشش است و به­شدت درخشان و پرقدرت ظاهر شده است. قریبیان در «خروج» دو جور بازی دارد که به ­رغم تضادشان نقش­ افرینی او را چندپاره نکرده ­اند. رحمت گاه به­شدت درونگرا می­شود و گاه به­شدت برونگرا. او یک قهرمان ماندگار را در تاریخ سینمای ایران ثبت می­کند که شاید اگرنقشش توسط بازیگر دیگری ایفا می­ شد هرگز چنین نتیجه ­ای به دست نمی­ آمد. قریبیان با عبور نقش رحمت از خود کاراکتر را به اصلی­ ترین امتیاز فیلم «خروج» تبدیل کرده است و او را لایق­ ترین گزینه برای دریافت جایزه­ ی سیمرغ بلورین.
«خروج» موسیقی متن پرحجمی دارد که بعضاً سوار بر فیلم می­ شود و قرار است جنبه­ ی اپیک فیلم را برجسته کند. شاید بهتر آن بود که فیلمساز از حجم موسیقی کار می­ کاست. فیلمساز تمرکزی را که بر قهرمان داستانش داشته نسبت به شخصیت­ های دیگر فیلم ندارد و بنابراین برخی از این کاراکترها ملموس و باورپذیر از آب درآمده ­اند و بعضی بیشتر به تیپ­ هایی تکراری می­ مانند. در میان بازیگران فرعی حضور پانته­ آ پناهی­ها به عنوان تنها زنِ کار غافلگیرکننده است. سام قریبیان نقش جوان­ ترین تراکتوررانِ فیلم را با مهارت ایفا کرده و مهدی فقیه نقش تکراری روحانیِ ده را خوب و تمیز بازی می کند. حضور شریفی ­نیا اما ضربه­ ی بزرگی را به فیلم وارد می­ کند و سکانسی را که می­ توانست موتور محرک درام باشد تاحدودی تصنعی می­ کند.
«خروج» به لحاظ محتوایی برای نگارنده فیلم متقاعدکننده ­ایست؛ فیلمی که برخلاف آثار برجسته­ ی حاتمی­ کیا در برخی سکانس­ هایش به زبان سینما ساخته نشده و در برخی سکانس ­ها به­ شدت خوش ­ساخت و تأثیرگذار است. شاید همین چندپارگی باعث می­ شود فیلم نتواند تکرار موفقیت ­آمیز آثار دوران طلایی کارنامه او باشد اما به هرحال سر و گردنی از بسیاری دیگر از فیلم­های به نمایش درآمده در سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر بالاتر است و فیلم امیدوارکننده ­ای در کارنامه ­ی فیلمساز همیشه عصبانی سینمای ایران به حساب می­ آید.