بی هویت
شبی که ماه کامل شد تازه ترین ساخته نرگس آبیار به مراتب از آثار پیشین وی سطحی تر و خسته کننده تر است . یک مینیمالیسم متوحش که نه دوربین می شناسد نه مخاطب . اساسا تصویر آبیار مدیوم کتبی بیشتری نسبت به تصویر و بیان دراماتیک دارد و این ابژه لحظاتی از یک فیلم سینمایی-مستند را تبدیل به گزارشی روزنامه ای کرده است .
*هوتن نا شکیبا
این که هوتن شکیبا و الناز شاکردوست لهجه را تا حد زیادی مسلط شده اند شاخصه بازیگری محسوب نمی شود بلکه وظیفه بازیگر است که جغرافیای فیلمنامه را به بهترین شکل خود نشان دهد . شاخصه یک بازیگر خوب آنجایی مشخص می شود که حمید و فائزه قصه آبیار فراتر از محدوده بلوچ شخصیت را به نمایش بگذارند . اتفاقا در این اثر شخصیت هایی که بازیگران از خود به نمایش می گذارند به مراتب درجه اجتماعی پایین تری از تجربیات مخاطب دارد و این جا است که مولف باید به دلیل کم کاری خود پاسخ گو باشد . با توجه به این که تم فیلم عاشقانه – تروریستی است مدیومی که برای نمایش این ارزش ها از سوی تدوین و تصویر برداری انتخاب شده هر دو رات نقض می کند . دوربین روی دست ذاتا مخاطب را از درون درام به بیرون پرتاب می کند و همچنین دکوپاژ و تدوین وحشی حال سینمای نا سینمای آبیار را به ایناریتو بدل کرده که ابدا نمود وطنی – دفاعی پیدا نخواهد کرد . وظیفه بازیگر است که بعد از دوره ای به دورن خود رجوع کند و شخصیت های به نمایش گذاشته را مورد ارزیابی قرار دهد . هوتن شکیبا در این اثر میان عاشقی کردن و جاسوس بودن معلق مانده نه شخصیت خاکستری از خود به نمایش می گذارد نه پایبند اصول گروه است . به هیچ وجه گرایش شخصیت سازی در این اثر باعث نمی شود مخاطب خود را جای فائزه قصه بگذارد چرا که در انتها نبود سکانس مادر فائزه و اکت بعد از شنیدن خبر را نمی بینیم ؛ صرف اینکه واکنش او بعد از دیدن تصاویر بریده شدن سر پسرش چه بوده مولف حق ندارد چیزی را از مخاطب پنهان کند .
*آبیار – سینمای ایران
نگاه نرگس آبیار نه تنها در شبی که ماه کامل شد بلکه در «شیار 143» و «نفس» به دفاع مقدس که مهمترین بخش تاریخی انقلاب اسلامی است قابل ستایش است اما مدیوم درستی را برای بیان این نگاه انتخاب نکرده است . سینما رسانه ای است که صرفا نمی تواند یک رسانه باشد باید به هنر تبدیل شود تا تاثر مثبت و عمیق بر روی مخاطب داشته باشد . از «راه های افتخار» ساخته کوبریک تا «پرچمی که پدرانمان برافراشتند» ایستوود سینمای غرب در بیان حقانیت خود در شروع و یا ادامه جنگ قدرتمند پیش رفته است اما کدام اثر سینمایی ایران را می توان نام برد که آیینه ای تمام قد از جنگ تحمیلی ، چرایی آن و نوع برخورد کشورمان را به نمایش گذاشته باشد . از «آژانس شیشه ای» حاتمی کیا تا «تنگه ابوقریب» توکلی یا اغراق سینمایی به مناسبت جنگ بیش از اندازه بوده و مخاطب را از واقعیت دور کرده است یا یه حدی تراژیک گونه به اصالت درام لطمه وارد شده است که سینمای محمد حسین مهدویان با مستند اشتباه گرفته شود . اساسا به این نتیجه رسیده ام که سینمای ایران فیلم تولید نمی کند بلکه کارگردان پرورش می دهد از آن بالاتر این که کارگردان ها فیلم هایشان را هیجانی و بودجه ای می سازند و دغدغه ای به نام شخصیت در آثارشان دیده نمی شود . در این میان می توان «چ» حاتمی کیا را نمونه ای از یک شخصیت چریک انقلابی-رزمنده نام برد که آن نیز متاسفانه در پایان به تکامل روانی نمی رسد .
*مسئله هنر چیست ؟
شبی که ماه کامل شد ابدا به هنر نزدیک هم نمی شود چه برسد به این که جایزه دریافت کند . به جرات می توانم بگویم بچه های دانشجو فیلم های به مراتب عمیق تری در این زمینه ساخته اند . متاسفانه در کشورمان هنر با هنرمند و دغدغه آفرینش اشتباه گرفته می شود . ارسطو پالایش روان را در جواب افلاطون که در اتوپیای خود مقامی برای هنرمند قائل نشده است بیان کرده و این وظیفه سینما است که به نظر ارسطو تحقق بخشد در غیر این صورت نقاشی و ادبیات خود را ثابت کرده اند . شبی که ماه کامل شد نه قصه دارد و نه سینما تنها مستندی است که به طرز فاجعه باری بازسازی شده و چیزهایی نمی داند و نمی گوید که مخاطب به طور وسیع درباره آن اطلاعات دارد .
علی رفیعی وردنجانی