جستجو در سایت

1398/02/28 00:00

ترکیب زندگی و موسیقی در نمایش پر زرق و برق و غمگین آلمودوار

ترکیب زندگی و موسیقی در نمایش پر زرق و برق و غمگین آلمودوار

اختصاصی سلام سینما-  آلمودوار یکی دیگر از فیلم های احساسی و کاملا شخصی خود را با بازی آنتونیو باندراس در نقش یک کارگردان در حال مرگ ارائه می دهد. 

"درد و افتخار" که نسبت به ساخته های گذشته پدرو آلمودوار بسیار شخصی تر است، کارگردانی را نشان می دهد که از حرفه اش دست کشیده، بیمار است، دچار افسردگی شده و از نظر جسمی قدرتش را از دست داده است. این، فیلم قرن بیست و یکی آلمودوار است.

"درد و افتخار" درباره دوران زوال و پیری است و با اینکه افتخار، ظهور دیرهنگامی پیدا می کند، اما درد بیشتر از افتخار دیده می شود. تمرکز آلمودوار به مرگ است: مرگ خودش و افرادی که دوستشان دارد، احساسات کارگردانی که دیر یا زود با مرگ روبرو می شود و به دنبال راهی برای درک آن است. 

همچون گذشته، آلمودوار فیلمی درباره خوشبختی ساخته است: شادی، تیزهوشی و احساسات. فیلمی درباره خاطرات، هنر، عشاق و مادران که اگر چنین داستانی به دست کارگردان دیگری به جز او می افتاد هدر می رفت. اما آلمودوار استاد خودارجاعی و شکل دهی به معنا با استفاده از متون دیگر است: فیلمی درون یک فیلم دیگر، داستانی درون داستانی دیگر و رویایی درون رویای دیگر. آلمودوار بسیار خلاقانه کار می کند و احساس می کنم که این فیلم اینقدر روان و اغواکننده است که تا پنج ساعت دیگر هم می تواند ادامه پیدا کند.   

آنتونیو باندراس انگار برای همچین نقشی متولد شده است. او،" سالوادور مالو"، کارگردانی است که سالها فیلمی نساخته اما اینقدر پول جمع کرده تا بتواند زندگی آرامی داشته باشد و در عین حال درگیر بیماری های مختلفی از جمله ، سردرد، کمر درد و افسردگی است. تمامی این ها رابطه علت و معلولی مرموزی با خلاقیتش دارد. 

یکی از دوستان قدیمی و بازیگرش به نام زولما( سیلیسیا روث )را بطور تصادفی می بیند. زولما، سالوادور مالو را به دوست بازیگرش آلبرتو(آسیر اکستندی ) معرفی می کند، این دو سالها پیش زمانی که مالو در حال خلق شاهکارش بود با یکدیگر دچار اختلاف شده بودند. آلبرتو او را با هروئین آشنا می کند، مالو یاد یکی از فیلمنامه های تئاترش به نام "اعتیاد" می افتد. فیلمنامه را به آلبرتو می دهد تا در این نمایش بازی کند، این کار منجر می شود تا افراد گذشته سالوادور به زندگی اش وارد شوند. در این جاست که بطور ناگهانی خلق و خویش تغییر می کند. تمام مدت مادرش، با بازی پنه لوپه کروز در نقش جوانی و ژولیه تا سرانو در نقش پیری، را به یاد می آورد. مادرش از بیان خاطراتش خودداری می کند و به او می گوید: نمی خواهم که هیچ کدام از اینها را در فیلم هایت نشان دهی.  

فیلمبردار، خوزه لوئیس آلکائینه و طراح صحنه Antxón Gómez ، مثل همیشه به فیلم قدرت و صمیمیت می بخشند. مصاحبه آلبرتو و سالوادور لحظات مرفحی را به وجود آمورده است. آلمودورا به خوبی احساساتش را درباره مصاحبه نشان می دهد. 

در شیوه داستان گویی آلمودوار شاخصه سرعت دیده می شود: اتفاقی منجر به اتفاق دیگری می شود، یا همزمان با آن رخ می دهد یا یک خاطره یا تصویر ذهنی را ایجاد می کند. مخاطب بین گذشته و آینده در حرکت است. چیزی که مرا راضی نکرد همین خط کج داستانی بود: همین اشک ها و شادی ها و غرایز به طریقی باعث انحراف مسیر داستان شده است. 

در این فیلم یک چیزی ناقص است، اما شاید همین نشان دهنده شرایط زندگی باشد." درد و افتخار" با اندوهی دوست داشتنی تنهایتان می گذارد و شما را تشنه ی فیلم بعدی این کارگردان می کند. 

منبع: گاردین

مترجم: مهتاب عیوضی