جستجو در سایت

1402/02/01 00:00

طلاق

طلاق

  

پسر ساخته فلوریان زلر قبل از بلوغ دراماتیک یک اثر شگرف اجتماعی است که نویسنده آن را براساس تجریبات یا خاطرات غیرارادی شخصی ساخته. مواجهه بیننده با این اثر پیش از تبیین ایدئولوژی، فرهنگی و متحجرانه است. البته قطعا منظور از تحجر، بیننده‌ای است که تحمل فرسودگی عقاید و باورهای خود را ندارد و در هرمکان و زمانی چنین پرتگاهی با نام مستعار واپس‌گرایی دیده می‌شود. زلر ماقبل ساخت سینما افسانه‌ای از جنس «باباگوریو» و بالزاک می‌سازد و همواره این پند را به بیننده خود می‌دهد که ممکن است برای شما نیز اتفاق افتد. اولین مسئله‌ای که با چنین پندآموزی‌هایی در قامت سینما دارم، سواستفاده احساسی از یک ارتباط انسانی پرچالش است. زلر را پس از «پدر» واجد شرایط‌ترین فیلم‌ساز در عصر حاضر دانستم، اما ادامه آن نیاز به استعاره‌هایی شاعرانه دارد که در «پسر» جای خود را به منطق غیر احساسی انسان داده‌ است.

*واپس‌گرایی

فیلم شروع پولانسکی‌‌واری دارد. رُزماری برای پسرش در حال لالایی خواندن است. ونسا کربی پس از بازی کمابیش خوب در «تکه‌های یک زن» اکنون در نقش "بث" بد نیست. هیو جکمن بیشتر مانکن سینمای کُمیک است و به درد چنین نقشِ پُر اضطرابی نمی‌خورد. آنتونی هاپکینز هم که به تازگی خبر رسیده در نقش فروید ظاهر خواهد شد مال این داستان نیست. داستان ویلیام فریدکین می‌خواهد. جدای از آن‌که همچنان معتقدم «جن گیر» بهترین فیلم تمام اعصار است، فریدکین می‌داند چگونه محتوا را در حلقه چنین فرمی جا دهد. زلر اما همچنان نویسنده است. از جکمن یک جنتلمن ساخته که احساسی می‌شود و کار و کاسبی خوبی دارد. متریال ادبی فیلم ارزش جامعه‌شناسانه آن را دوچندان کرده اما از نظر روان‌شناسانه و تاثیر یک طلاق بر رفتار روانی فرزند جای بحث دارد. دلیل واپس‌گرایی فیلم را سیبل آن می‌دانم. اگر در «پدر» الیویا کلمن ترجیع‌بند فیلم‌نامه بود در «پسر» هیو جکمن باید ترجیع‌بند باشد که این‌گونه نیست. فیلم‌نامه سردِ فرانسوی‌وار آن چیزی را عوض نمی‌کند. طلاق چگونه رخ می‌دهد؟ طلاق چه آسیب‌هایی به نسل بعد می‌زند؟ فیلم قرار نیست هیچ‌کدام از این سوالات را پاسخ دهد و تنها می‌خواهد جوابی مابین دیالوگ‌ها باشد. سوالی که نیکولاس جوان از بث در مورد چگونگی آشنایی پدرش با او و اینکه آیا او می‌دانسته متاهل است یا خیر؟ می‌پرسد، کودکانه و لازم است اما اصلا کافی نیست. فیلم جهشی روبه‌جلو دارد که خیلی زود است. آیا این زود بودن و این جهش نوعی واپس‌گرایی در اندیشه محسوب می‌شود؟ این گزاره شدیدا وابسته به اندیشه بیننده است. من معتقدم سینما و قبل از همه آن ادبیات، باید از خاطرات و تجربیات نتیجه‌ای جامع و جامعه‌شناسانه بگیرد نه اَنتلکتوئل‌وار. هر اندازه بخواهیم روشن‌فکر بازی در‌آوریم مسئله جدایی و طلاق یک چرایی بزرگ با خود دارد که جواب آن نزد زن و شوهر باقی خواهد ماند. اما بعد از چرایی این‌که حال با این بحران و نسل بعد خود چه کنیم منطق پا به جلو می‌گذارد. فیلم روی این محور باید باشد اما این‌گونه نیست.

*احساساتِ مثلا منطقی 

زلر می‌خواهد احساسی از پدر به فرزند را نشان دهد که حالت روانی و عمیق آن را در «پدر و پسر» سوکوروف دیده‌ایم. این منطقی که بعد از جدایی ما بین زن و شوهر برای تصمیم درمورد آینده فرزند خود به وجود می‌آید کاملا غیر عادی است. حکم دادگاه چیست؟ انسان‌ها مگر با حکم دادگاه با یک‌دیگر ازدواج می‌کنند که حالا باید با حکم دادگاه از یک دیگر جدا شوند. وقتی که پسر تصمیم می‌گیرد نزد پدر خود زندگی کند ما نامادری نخواهیم داشت، بلکه زنی در زندگی پدر است که شدیدا غریبه است. این غریبگی اصلا با میزان ترحم کم یا زیاد آن زن برطرف نمی‌شود بلکه با درک غریبه بودن از سوی او است که قابل تحمل خواهد شد. ما در طول تاریخ فرم‌های متعددی از ازدواج را تجربه کرده‌ایم. چند همسری زنان و تک همسری مردان، چند همسری مردان و تک همسری زنان، چند همسری زنان و چندهمسری زنان و... تا رسیده به فرمی که اکنون سینه مدرنیته به آن می‌زنیم. قرار نیست بعد از طلاق حال کسی خوب شود. قرار نیست کسی بزرگ شود و دیگری فراموش کند. طلاق بدترین شکل جدایی زن و مرد از یک‌دیگر است. فلوریان زلر در «پسر» می‌خواهد این‌ها را بگوید اما زبان سینمای او قاصر است. زبان زلر به درد فراگفتار و تئاتر می‌خورد و قبل از آن‌که شناختی بصری از محتوا را به بیننده تحمیل کند سعی در ایجاد همفکری و هرمونوتیک دارد که این ویژگی را در سینما نباید جست، تئاتر مهد آن است. «پسر» در این وانفسای تاریخی سینما بعد از «تار» ساخته تاد فیلد، قابل ارجاع‌ترین فیلم به جامعه است، اما ارجاع آن دست‌وپا شکسته خواهد بود.

نویسنده: علی رفیعی وردنجانی


فیلم های مرتبط

افراد مرتبط