جستجو در سایت

1396/06/13 00:00

ملودرام موفق

ملودرام موفق

  

تابستان داغ اولین اثر سینمایی ابراهیم ایرج زاد به چند دلیل فیلم موفقی ست که توانسته در قالب یک قصه ی ملودرام موقعیت آفرینی کند موقعیت هایی که در بافت قصه جا گرفته است، از آنجایی که قصه مولفه اصلی در ساختار یک فیلم محسوب می شود، تابستان داغ با توانایی خاصی از این مولفه بهره گیری کرده است به طوری که ایرج زاد در قدمِ اول فیلمسازی اش با یک داستان منسجم به سینما آمده، ایرج زاد با ترکیب و چیدمان رخداد ها در کنار هم کوشیده تا یک فیلم درگیرکننده خلق کند؛ تابستان داغ به جهت خط روایی و اصول ساختاری به یک اثر خاص تبدیل شده اثری که اگر ایرج زاد در به تصویر درآوردن آن کوتاهی می کرد این فیلم یک اثر سیاه بی سروشکل می شد اما المان های ساختاری در فیلمنامه کشش لازم را برای داستان گویی دارد و به هیچ وجه این اثر به سیاهی نمی رسد شاید تابستان داغ به لحاظ داستان و بحران هایش تلخ به نظر برسد اما به سیاهی مطلق نمی رسد ، تابستان داغ با سبک و سیاقی که در پیش می گیرد توانسته یک فیلم داستان گو باشد. 

شاید بعد از دیدن تابستان داغ فکر کنید که این اثر به فیلم های اصغر فرهادی شباهت دارد چرا که استفاده از چند مولفه ی سینمای فرهادی در این فیلم دیده می شود اما این ضعف محسوب نمی شود چرا که این مولفه ها از جامعه نشات می گیرد و نمی شود این المان های ساختاری را مختص اصغرفرهادی دانست . اتفاق، ایجاد بحران(گره افکنی) ، تعلیق، پنهان کاری ، دروغ(گره گشایی) به طور مطلق برای سینمای فرهادی نیستند زیرا که از این عناصر می شود بهره گیری های دیگری هم کرد فیلم هایی بودند که خط روایی شان با این عناصر شکل گرفته و اساسا قصد شان تقلید از سینمای فرهادی بوده اما تابستان داغ در بستر یک داستان ملودراماتیک به بحرانی می پردازد که ابعاد مختصاتی آن به شدت اجتماعی ست و نمی شود آن را با فیلم های فرهادی قیاس کرد ایرج زاد با استفاده از طرح یک بحران به پیچیدگی های اجتماعی آن رسیده و اساسا داستان موقعیت زندگی دو خانواده را به طور موازی روایت می کند، اما ایرج زاد در روایت داستانش خط کشی اجتماعی اعمال نکرده است زیرا که قصد آن نشان دادن یک بحران اجتماعی و پیچیدگی های آن بوده فیلمساز با هوشمندی توانسته نگرش روشنفکرانه ی طبقاتی را از فیلم حذف کند ، همین نگرش باعث منطقی بودن اتفاقات و رخدادهای بهم پیوسته شده است و فیلمساز سعی کرده بیطرف باشد و در نشان دادن زندگی ایمان و سارا، فرهاد و نسرین مساوات را رعایت می کند، به خرده اتفاقات نمی پردازد، به داستان شاخه و برگ اضافه نمی کند تمامی عناصر در شکل گیری فیلم در یک هدف مشخص به جلو می روند به همین دلیل است که تماشاگر با فیلم همذات پندار می شود. ایرج زاد علاقه ی تماشاگر را درک کرده و به همین دلیل در داستان پردازی و شکل گیری آن تمرکز لازم را لحاظ کرده است ، تابستان داغ با یک هدف مشخص جلو می رود و با یک رویکرد انسانی اوج می گیرد اما استفاده درست از عنصر غافلگیری باعث ارتباط بیشتر میان تماشاگر با جهان اثر می شود ، غافلگیری و اتفاق از پیش تعیین نشده باعث حرکت چرخه ی درام می شود اما فیلم از مسیر و هدف اصلی اش خارج نمی شود چرا که اساس و پایه ی ساختاری تابستان داغ با اتفاق گره خورده است و این گره افکنی با اصول ساختاری اثر منطبق است، این غافلگیری که در تابستان داغ با آن مواجه می شویم غیر قابل حدس می باشد  از آنجایی که مخاطب در فیلم های این چنینی دنبال یک اتفاق و اوج است اما این غافلگیری و ایجاد اتفاق را نمی شود پیش بینی کرد، سقوط پرهام در راستای یک جهش و اتفاق صورت می گیرد و از آن سکانس به بعد فیلم در قالب خودش جا می گیرد و فیلمساز بعد از اصول ساختاری و معرفی جهان فیلم و شخصیت هایش به غافلگیری و بحران های بعد از آن می پردازد که مهم ترین بخش فیلم است. ایرج زاد برای ایجاد این حادثه و اتقاقات بعدی اش بیش از حد زمینه چینی نمی کند جز همان اصول اولیه و ساختاری جهان فیلم؛ فیلمساز این اتفاق را با چیدمان منطقی ایجاد می کند سارا، پرهام را به خانه ی نسرین می برد اما به دلیل باز بودن شیر آب حمام فکر می کند نسرین در خانه حضور دارد پس پرهام را به هانیه تحویل می دهد و می رود، کمی به عقب تر برویم نسرین پول موتور را به برادرش نمی دهد به دلیل خطر ناک بودن این وسیله ی نقلیه اما ناصر موتور را می خرد و درست همان شب تصادف می کند و نسرین مجبور می شود هانیه را در خانه تنها بگذارد و به بیمارستان برود ، ترس هانیه از مهری خانم شکستن کاسه سوپ و شستن روفرشی در حمام و صدای آب بستر مناسبی در ایجاد یک اتفاق است که منطقی به نظر می رسد، نگاه ایرج زاد به این بحران انسانی ست ، نسرین برای درآمد بیشتر قبول می کند تا از پرهام مواظبت کند اما بعد از اتفاق نسرین تصمیم می گیرد تا حقیقت را به پدر و مادر پرهام بگوید فرهاد نمی خواهد نسرین حقیقت را بگوید زیرا برای آینده ی هانیه نگران است، دختر شش ساله یی که نمی تواند این حادثه را درک کند و در بهت و ناباوری در سکوت به سر می برد؛ ایرج زاد پایان بندی فیلمش را درست انتخاب می کند پایانی که بسته می شود حقیقتی که توسط نسرین گفته می شود ، پایان تابستان داغ به هیچ وجه تلخ نمی باشد سارا باردار است، بارداری سارا نمادی از امید است به همین دلیل ایمان از شکایت کردن صرف نظر می کند و آن کاغذ را در باد رها می کند ، نسرین و فرهاد و ناصر برای همیشه از آن خانه می روند که هانیه دچار کابوس و روان پریشی نشود. ایرج زاد به درستی گره گشایی اخلاقی می کند فارغ از آن که بخواهد به تماشاگر درس اخلاق بدهد.

اما تابستان داغ فارغ از موضوعات مختلف و پیچیدگی ها ی خاص به هدف نهایی اش رسیده است ، فیلمی که می خواهد در زمان محدود قصه سرایی کند ، قصه یی با یک بستر مشخص با پرداخت سینمایی ، آنچه که از کاغذ به تصویر رسیده است توانسته با فرم خاص به یک اثر سینمایی تبدیل شود که مسلما فراتر از یک فیلم اولی ست. زمانی که یک فیلمنامه استاندارد همراه با چفت و بست های دراماتیک خلق شود فرم هم می تواند به جذابیت اثر کمک کند.   

در تابستان داغ فرم از محتوا درآمده و این ویژگی یک فیلم موفق است، وقتی انسجام و منطق در فیلمنامه رعایت شود، فرم هم کمک بسزایی به محتوای اثر می کند، فیلمبرداری هومن بهمنش از نکات مهم این فیلم محسوب می شود رنگ و لعاب قاب ها، کادر های متوازن همراه با حرکت نرم و آهسته دوربین که فضای اثر را تا حدودی وهم آلود کرده است، حرکت دوربین در بعضی از نماها مثل تنها نشستن پرهام در آشپزخانه ی بیمارستان، حضور هانیه و پرهام در شب روی پشت بام، سکانس دعوای ایمان و سارا و خیره شدن سارا به هانیه؛  قاب های خیره کننده یی پدید آمده که با وهمی عجیب منطبق شده است، این میزانسن ها طوری ترسیم شده است که حتی در روز هم وقتی نسرین جنازه ی پرهام را می بیند به تماشاگر شوک وارد می شود قبل تر از آن حتی در سکانس سقوط پرهام هم این شوک وجود دارد؛ مطمئنا میزانسن های ایرج راد با دکوپاژ به مرحله ی فیلمبرداری رسیده است وقتی فیلمبردار میزانسن و قالب فیلمنامه را درک کند می تواند با قاب ها و حرکات ظریف دوربین فضاسازی کند یا موقعیت ها را طوری به تصویر درآورد که تماشاگر با تک تک نماها همراه باشد؛ موسیقی در نماها تاثیر بسزایی دارد شاید اصلا صدای موسیقی در بعضی از سکانس ها شنیده نشود اما این ملودی ها در نماها تاثیر بسزایی دارد حامد ثابت توانسته در این اثر طوری از موسیقی استفاده کند که انگار این ملودی ها هنگام نگارش فیلمنامه در گوش فیلمنامه نویس نواخته شده ، اتصال نماها ربط منطقی اثر را باور پذیر کرده، تدوین به فیلم ریتم داده و به سکانس ها منطق بخشیده است ، انتخاب بازیگر یکی دیگر از آن دلیل های مهم تابستان داغ است ، پریناز ایزدیار جدا از نقش های قبلی اش در شخصیت نسرین به درستی ایفای نقش می کند، او به دلیل جایگاه اجتماعی اش با سمیه ی ابدویک روز در تابستان داغ رویه ی دیگری را پیش می گیرد این بار یک مادر است و با شوهرش مشکل دارد یک انسان است که احساس مسئوولیت می کند صابر ابر یا علی مصفا چنانچه قالب نقش را پذیرفته اند و توانسته اند به درستی ایفای نقش کنند اما در بعضی از مواقع لحن بازی شان تکرارِ نقش های گذشته شان می شود که البته این ضعف محسوب نمی شود، چارچوب فیلمنامه به قدری قوی متقاعد کننده است که مصفا و ابر توانسته اند به درک شخصیت برسند.

ابراهیم ایرج زاد فیلمساز خوش ذوق در اولین فیلم سینمایی اش راه درستی را انتخاب کرده او درک کرده که با قصه سرایی منطقی می شود فیلمنامه یی خلق کرد که تماشاگر را درگیر کند او بی دلیل ابعاد فیلمنامه اش را گسترش نمی دهد به همین دلیل تابستان داغ با پرداخت و پردازش صحیح با چارچوب های ساختاری محکم بی ادعا با فرم قابل توجهش برای تماشاگرش جذابیت دارد، ایرج زاد با یک فیلمنامه استاندارد به کارگردانی انسجام یافته رسیده، میزانسن های دقیق و بی نقص فرم را از دل محتوا بیرون کشیده است ایرج زاد در ساخت اولین فیلم سینمایی اش دچار ذوق زدگی بیهوده نشده و سعی کرده به آن هدف نهایی برسد که رسیده است ، تابستان داغ فیلم خوش ساخت و داستان درگیر کننده یی دارد که تماشاگر از دیدن آن لذت می برد . تابستان داغ به معنای واقعی فیلم سینماست، این فیلم را باید در سینما دید زیرا که ابعاد و اندازه ی قاب ها با محتوا منطبق شده است از همین جهت دیدن این فیلم در تاریکی سالن سینما لذت برانگیزتراست.