ماجرای آشنایی ایرج سنجری و همسرش ژاله صامتی تا بازی در زیرخاکی
اختصاصی سلام سینما- گفتگوی زنده(لایو اینستاگرامی)ایرج سنجری با خبرنگار سلام سینما(مهدی سلیمانی) در تاریخ سهشنبه 6 خرداد، ساعت 21 از اینستاگرام سلام سینما پخش شد.
ایرج سنجری با سریال تلویزیونی «زیرخاکی» در ماه رمضان 1399 مهمان خانههای مردم بود.
ایرج سنجری: من کار دوبله را از شش سالگی با زندهیاد ایرج دوستدار و کار صحنه را سال 1347 با شادروان هادی اسلامی شروع کردم. ایشان وقتی اولین اجرای نمایش "زیرگذر لوطی صالح" را روی صحنه بردند، من برایشان بازی کردم و آخرین باری که در سال 71 اجرا رفتند و متأسفانه خودشان اجرا را هم ندیدند، باز هم برای ایشان بازی کردم. من پس از آقای اسلامی با آقای عباس جوانمرد کار کردم. میتوانم ادعا کنم جوانترین عضو گروه هنر ملی هستم. اولین سریالی که کار کردم نیز سریال "داش پالکی" به کارگردانی شعاع الدین مصطفی زاده بود که سال 1348 فیلمبرداری شد. سال 1351 هم سریال "کیمیاگر" را کار کردم که تهیهکننده و کارگردان آن پدرم بود.
خبرنگار سلام سینما: این روزها با کرونا چه کار میکنید؟
ما در قرنطینه هستیم و سرگرمیهایی که داریم، فیلم دیدن و کتاب خواندن است. البته اینجا کتاب کمتر پیدا میشود و من بیشتر فیلمهای روز را میبینم. اینجا وقت زیادی دارم.
عده زیادی فکر میکنند که شما کار هنری را با آثار پدرتان شروع کردید، اما همانطور که گفتید دوبله را از شش سالگی با آقای ایرج دوستدار آغاز کردهاید. چطور شد به سمت هنر دوبلاژ رفتید؟
پدرم در این حرفه بودند. ایشان هم دوبله کار میکردند و هم تئاتر روی صحنه میبردند. من به شدت بچه بابایی بودم و همیشه در محافل هنری با ایشان همراه بودم. بچه گیری بودم و از شش سالگی همینطور به پدرم گیر میدادم که چرا من را به دوبله نمیبرید؟ خلاصه یک روز پدرم به خانه آمد و سه جمله به من یاد داد. ایشان لب میزد و من به صورت زنده روی لب زدن پدرم دیالوگ میگفتم. بعد برای کار آقای دوستدار به استودیو رفتیم و آنجا نیز فیلم پخش نمیشد. دوباره پدرم لب زد و من روی لب زدن ایشان دیالوگ گفتم. خلاصه اینطور شد که من وارد کار دوبله شدم. هادی اسلامی یکی از دوستان صمیمی پدرم بود و من برای تئاتر به ایشان گیر دادم و گفتم عمو هادی من میخواهم تئاتر بازی کنم. من نوجوانی و جوانیام را با هادی اسلامی زندگی کردم. با اینکه اختلاف سنی زیادی داشتیم ولی عمو هادی رفیق و همراه بود و درد دلهای من را میشنید. عمو هادی من را در نمایشش بازی داد و فعالیت من در تئاتر به این صورت آغاز شد.
اخیراً تلویزیون سریال "زیر خاکی" را پخش کرد که استقبال زیادی از آن صورت گرفت. چطور شد که وارد این سریال شدید و چه بازخوردهایی از پخش آن گرفتید؟
من پس از فیلمبردای به کانادا رفتم و در ایران نبودم. قرار بود عمل کنم ولی متأسفانه ماجرای کرونا به وجود آمد و الآن پروسه عمل قرار است دو سال طول بکشد. من از عمل پشیمان شدهام و به محض اینکه پروازها از سرگرفته شود به ایران برمیگردم.
چرا میخواستید عمل کنید؟
من در کانادا یک تصادف شدید داشتم که گردنم آسیب زیادی دید. فعلاً با تزریق نخاعی سرپا هستم. طبق گفته دوستان باید عمل شوم. در مورد سوالی که از بازخورد سریال "زیر خاکی" پرسیدید باید بگویم من نمیدانم این سریال چه بازخوردی داشته است. آقای رضا نصیرینیا، تهیهکننده این سریال یکی از دوستان قدیمی من هستند. البته من ابتدا با پدرشان دوست بودم و بعد با خودشان دوست شدم. فکر میکنم رضا کار تهیهکنندگی را از 17 سالگی شروع کرد. ما با هم دوست بودیم و ایشان یک روز فیلمنامه سریال "زیر خاکی" را به من داد. من وقتی این فیلمنامه را خواندم خیلی از آن خوشم آمد. آقای جلیل سامان را هم قبول داشتم چون ایشان کارگردانی است که از هر چیزی نمیگذرد و کارش را بلد است.
قبلاً هم سابقه همکاری با ایشان را داشتید؟
من با ایشان کار نکرده بودم ولی همسرم کار کرده بود و من پشت صحنه کارهای ایشان را دیده بودم. وقتی متن را خواندم متوجه شدم که همه چیز آن سر جایش است. من حدود 20 سال بود که بازی تصویری در تلویزیون نداشتم. آقای نصیرینیا گفتند باید بازی کنید و من قبول کردم. البته دوستان یک جاهایی نوشته بودند شما پاچهخواری حکومت را میکنید و من در جواب گفتم من پاچهخوار هیچکس نیستم و فقط یک بازیگر معمولی هستم. از طنز موقعیتِ این سریال خوشم آمد و تصمیم گرفتم در آن بازی کنم. صادقانه بگویم که اصلاً فکر نکردم این کار سیاسی هست یا نه.
از ابتدا همین نقش بازپرس به شما پیشنهاد شد؟
من خودم این نقش را پیشنهاد دادم. با آقای نصیرینیا و آقای سامان شوخی داشتم و همان اول گفتم به غیر از نقشی که پژمان جمشیدی آن را بازی میکند نقش دیگری را بازی نمیکنم. گفتم پژمان را بیرون کنید تا من این نقش را بازی کنم! در سریال قبلی هم به پشت صحنه میرفتم و میگفتم علیرضا کمالی را بیرون کنید تا من به جای ایشان بازی کنم. میگفتند سنتان را چهکار کنیم؟ میگفتم ما مقوله گریم را داریم. خلاصه اینکه ما اینطور شوخیهایی با هم داشتیم. پس از این شوخیها بود که نقش "اسکندر" را پیشنهاد دادم. واقعیت این است که برای این نقش هم از قبل با نادر فلاح صحبت کرده بودند و هم به لحاظ سنی نقشی نبود که به من بخورد ولی باز من شوخی میکردم. در نهایت آقای سامان گفت نقش بازپرس هم خوب است، بیا این نقش را بازی کن. گفتم باید کمی فکر کنم. بالأخره پس از 20 سال روزهداری که نباید با شلغم افطار کنم. ایشان گفت قول میدهیم که شلغم نباشد. گفتم پس من به شما اطمینان میکنم. خلاصه اینکه آمدم و بازی کردم. به همین سادگی.
شما به غیر از سریال "زیر خاکی" در تجربههای دیگری هم با خانم صامتی همبازی بودهاید. درست است؟
البته ما در این سریال همبازی نبودیم ولی در آثار دیگر تا دلتان بخواهد با همدیگر همبازی بودهایم. در تلویزیون هم سال 77 سریال "فردا دیر است" را با همدیگر بازی کردیم که اتفاقاً پس از همان سریال ما با همدیگر ازدواج کنیم.
مدتی پیش خانم صامتی در برنامه دورهمی ماجرای ازدواجتان را تعریف کردند. میخواهیم این ماجرا را از زبان شما بشنویم.
دیدم که در آن برنامه حیثیت ما را برد! (میخندد) واقعیت این است که بنده گیر کرده بودم و اصلاً رویم نمیشد به ایشان بگویم، چون آدمی بسیار جدی است. ایشان زمانی که کار میکنند کسی جرئت نمیکند نزدیکشان شود. من همینطور تعریف میکردم ولی دیدم ایشان هیچ عکسالعملی نشان نمیدهد. در نهایت به یک نفر گفتم که پیشقدم شود تا به ایشان بگوید من هدفم جدی است و از ایشان خوشم میآید. ایشان هم برگشت گفت شما از من خوشتان میآید؟ گفتم بله، چهکار کنم؟ گفت شما تشریف ببرید با پدرم صحبت کنید و اگر ایشان رضایت دادند من مشکلی ندارم. بعدها که متوجه شد واقعاً موضوع جدی است کمی لطافتش بیشتر شد.
واکنش پدرشان چطور بود؟
بینظیر بود. تفاوت سنی من و پدر ژاله زیاد نبود. ایشان هم در سن جوانی ازدواج کرده بودند. در صحبت اول به این نتیجه رسیدیم که ما نمیتوانیم پدرزن و داماد باشیم ولی میتوانیم رفیقهای خوبی برای همدیگر باشیم. خداوند رحمتشان کند، تا روزی که زنده بودند رفیقهای خوبی برای هم بودیم.
حال خانم صامتی چطور است؟
حال ایشان خوب خوب است.
شما کارتان را از بچگی و از سنین پایین شروع کردید و پدر هم مشوقتان بود. آیا شما هم فرزندانتان را برای ورود به این حرفه تشویق میکنید؟ چون میدانم که دختر بزرگ شما در بحث منشی صحنه و طراحی لباس فعالیت میکند و دختر کوچکتان هم به بازیگری علاقه دارد.
من نه توصیه و تشویق میکنم و نه جلوی آنها را میگیرم. حرفم این است هر کاری که میخواهید انجام بدهید اول آن را آکادمیک یاد بگیرید و به صورت عملی تجربه کنید و اگر استعدادش را داشتید ادامه بدهید. نیاز از بچگی تکلیفش مشخص بود و میگفت میخواهم بازیگر شوم. یاس به بازیگری علاقه ندارد ولی کار پشت صحنه را دوست دارد و در آن موفق است. من از پارتی بازی بدم میآید و دوست دارم آنها با تواناییهایی که دارند وارد این عرصه شوند و به جایی برسند. حمایت میکنم ولی پارتی بازی را دوست ندارم. اگر توانایی دارند این کار را ادامه بدهند و اگر نداشتند یک کار دیگر برای خودشان انتخاب کنند.
شما در سریال "سنگ و شیشه" هم بازی کردهاید. من یک جایی شنیدم که صدای یک نفر دیگر روی نقشتان بوده است. آیا از این اتفاق ناراحت نشدید؟
بله، صدای منوچهر خان والیزاده روی نقش من بود. پس از بازی در این سریال به کانادا برگشتم. من با جمشید حیدری صحبت کرده بودم که هر زمان خواستید دوبله کنید به من خبر بدهید تا من خودم دوبله کنم. مدیر دوبلاژ آن سریال استاد قنبری بودند و به جای من عمو منوچهر والی زاده صحبت کردند که صدای مخملی بینظیری دارند. ایشان یک روز به من گفت هر کاری کردم صدایم روی نقش تو ننشست. بدون رودربایستی گفتم عمو منوچهر درست است که صدای من مثل شما شناخته شده نیست ولی از آنجایی که میدانستم در آن سریال چه کار کردهام، صدای خودم را خودم میتوانستم خوب بگویم. البته که منوچهر خان هم برای خودشان استاد هستند. ایشان بینظیرترین موجود روی کره زمین هستند.
اشاره کردید که خانم صامتی در کار بسیار جدی هستند. تجربههای همکاریتان با ایشان چطور بوده است؟
ایشان جدای از اینکه بازیگر خوبی هستند، کارگردان و بازیگردان بسیار خوبی هم هستند. روی بازی شناخت خوبی دارد و میداند که چه کار میکند. در بیوگرافی من نوشته شده که کارگردان نمایش "برف سرخ" ابوالفضل حاجی علیخانی بوده ولی اینطور نیست. در آن کار آقای حاجی علیخانی نویسنده بود و خانم صامتی کارگردانی کار را برعهده داشت. من به آثاری که در تئاتر به کارگردانی خانم صامتی بازی کردهام افتخار میکنم. یک سری کارهای قدیمی هم دارم که به آنها افتخار میکنم ولی پس از آنها دو سه همکاری با ژاله صامتی داشتهام که به آنها افتخار میکنم. من خودم از بین آنها نمایش "برف سرخ" را بیشتر دوست داشتم چون ما در طول 70 دقیقه ژانرهای مختلف نمایشی را به نمایش میگذاشتیم.
به نظر شما تجربه حضور مشترک یک زن و شوهر در یک اثر چه تأثیری میتواند در زندگی شخصی آنها داشته باشد؟
به نظرم تجربه خوبی است و تأثیر خوبی دارد. ما در فیلم "در وجه حامل" به کارگردانی و نویسندگی آقای بهمن کامیار یک تجربه تصویری مشترک داشتیم که بینظیر بود. در آن پروژه آنقدر به ما خوش گذشت که جزو خاطرات خوب زندگی من است. من آدم غدی هستم و معمولاً زیر بار نمیروم، مگر اینکه یک چیزی را به من ثابت کنند. در 90 درصد مواقع هم حق با خانم صامتی است. یعنی در 90 درصد مواقع قانع میشوم.
خانم صامتی برنده جایزه بهترین بازیگر زن برای فیلم "در وجه حامل" از هفتمین جشنواره فیلم شهر هم شدهاند. نظرتان در مورد بازی ایشان در آن فیلم چیست؟
من به خاطر اینکه خانم صامتی همسرم است این جمله را نمیگویم ولی ایشان یکی از بهترین بازیگران ایران است. حقشان در سالهای زیادی خورده شده است. اتفاقاً جایزه نگیرند بهتر است. آدمها وقتی جایزه میگیرند یک دفعه یک جو خاصی ایجاد میشود. این آدم خودش جایزه است و جوایزی که میدهند در شأن ایشان نیست و برای ایشان کم است.
فکر میکنید چه جایزهای در حد ایشان است؟
جوایز اسکار و کن. بازیگران خانم در ایران فقط میتوانند از صورت خودشان استفاده کنند. برخی از بازیگران خوب ما تنها با صورت آنچنان بازی میکنند که در مقایسه با بازیگران خانم در کشورهای دیگر که از تمام اعضای بدن خودشان استفاده میکنند حرف اول را میزنند.
به اعتقاد من بازی خانم صامتی در فیلم "درخونگاه" یکی از بهترین بازیهای ایشان است که برای آن فیلم هم در جشنواره فیلم فجر نامزد دریافت سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول خانم شدند. نظر شما چیست؟
به نظرم فیلم "درخونگاه" فیلم بسیار خوبی است و بازی خانم صامتی بینظیر است. ایشان در یک سکانس در کبابی هستند و طوری غذا میخورند که انگار دندان مصنوعی در دهانشان است. کدام بازیگر ایرانی را داریم که این ریزهکاریها را انجام بدهد؟ این آدم همیشه شما را با بازیهایش متعجب میکند. او با نقشهایش زندگی میکند. تیپ نمیسازد، بلکه شخصیت میسازد. یک کاری از ایشان نمیبینید که شبیه کارهای دیگر او باشد. اما واقعیت این است که همیشه حق او خورده شده است. برای عاشق مهم نیست که دیده شود یا نه، بلکه او فقط به عشقش میرسد.
اگر قرار باشد از بین تئاتر، تصویر و دوبله یکی را انتخاب کنید، انتخاب شما کدام یکی از آنها است؟
همه آنها بچههای من هستند و هر کدام جایگاه خاص خودشان را دارند. هر کدام به نوبه خودشان قشنگ هستند و یک چیز لذتبخش و خوشمزه دارند. بنابراین نمیتوانم یکی از آنها را انتخاب کنم.
افراد زیادی سوال میپرسند که ما میخواهیم وارد عرصه دوبله شویم ولی نمیدانیم چه کار کنیم. چه توصیهای برای آنها دارید؟
متأسفانه الآن کار دوبله لوس شده است. ما یک سری دوبلههای خانگی میبینیم که فاجعه است. دوبله یک راهی دارد که افراد میتوانند بروند دوره ببینند. البته از نظر من یک سری دورهها کلاهبرداری بیش نیست. دوبله در کلاس درس انجام نمیگیرد و افراد باید در استودیو یاد بگیرند و تجربه کنند. متأسفانه یک سری آدمها فکر میکنند در کلاس درس هم میشود دوبله یاد داد که اینطور نیست. سازمان صداوسیما ثبت نام میکند و از علاقهمندان تست میگیرد و یک سری دورهها برای هنرجوها برگزار میکند. در ادامه در استودیو کارآموزی میکنند و به مرور تبدیل به گوینده میشوند. این کار کمی بیزینسی شده ولی کاری است که تا عشق نداشته باشید نمیتوانید در آن دوام بیاورید و حداقل تا سه چهار سال اول روی درآمد آنچنانی آن حساب کنید. اکثر بچههای قدیمی عاشق بودند. تازگیها کمی عشق کمتر شده ولی کسانی که دوام آوردهاند عشق داشتهاند که هنوز ماندگار هستند.
شما در یک مصاحبه گفته بودید که مدیر دوبلاژ نباید نقش اصلی را خودش برعهده بگیرد چون موجب ضربه زدن به کار میشود. اگر خودتان مدیر دوبلاژ یک کاری باشید که صدای شما برای نقش اصلی آن کار مناسب باشد، آیا باز هم آن نقش را به شخص دیگری واگذار میکنید؟
آقایان معمولاً تک بُعدی هستند و خانمها چند بُعدی. حالا وقتی منِ آقا مدیریت میکنم، باید حواسم به گویندهها باشد. من در عین حال میتوانم رُل اصلی را هم گویندگی کنم ولی باید این کاسترو گرفته شود و صدابردار هم با من هماهنگ باشد. یکی از شاخصههایی که زندهیاد بهرام زند داشت این بود که ابتدا صدای همه گروه را میگرفت و بعد وقتی میخواست خودش یک رُلی را بگوید مینشست این کاسترو میگرفت و به همین دلیل دوبلههای ایشان خوب در میآمد. اما متأسفانه اکثر دوستانی که علاوهبر مدیریت کار گویندگی هم میکنند نتیجه نهاییشان خوب نمیشود.
سختترین نقشی که دوبله کردید کدام نقش بود؟
در فیلم "شاتر آیلند" یک نقش کوتاه با یک صدای عجیب و غریب داشتم که اگر آن صدا را بشنوید اصلاً نمیفهمید صدای من است. من آن فیلم را خیلی دوست داشتم. "شاتر آیلند" آخرین کار شادروان رسولزاده با من بود و من افتخار داشتم که ایشان برای من گویندگی کردند. من در آن پروژه مدیر دوبلاژ و مترجم بودم و یک رُل بسیار کوتاه هم داشتم. آن نقش یک صدای عجیب و غریب داشت که من نمیدانستم به چه کسی بگویم جای او صحبت کند. در نهایت خودم آن را گویندگی کردم.
آیا تاکنون نقشی بوده که شما دلتان بخواهد به جای او صحبت کنید؟
تا دلتان بخواهد وجود داشته است. من نقشهای زیادی را دوست داشتهام که بگویم. شاید هم اصلاً صدای من روی آن نقشها ننشیند ولی دوست داشتهام که روی آنها گویندگی کنم.
در زبان محاورهای آمریکا و اروپا یک سری لغات وجود دارد که لغات نامناسبی هستند. شما در ترجمه و گویندگی برای آن لغات چه تدبیری میاندیشید؟
کارهای مختلفی میشود انجام داد. البته بستگی به صحنه دارد که شما چگونه بتوانید از چه واژهای استفاده کنید. شما باید نگاه کنید ببینید آن صحنه چه چیزی به شما میدهد تا بتوانید کلک بزنید. در زبان فارسی کلکهای زیادی میتوان زد. زمانی که همه آن واژهها را به زبان فارسی "لعنتی" ترجمه میکنید، شنونده و بیننده را آزار میدهید.
اخیراً شبکه تماشا یک بار دیگر سریال "فرار از زندان" را پخش کرد. نظر شما راجع به دوبله این سریال چیست؟
به نظرم دوبله آن بد نیست ولی میتوانست بهتر باشد. متأسفانه در این دوبله از برخی آدمها در نقشهای زیادی استفاده شده که این مسئله به کار لطمه زده است. آقای قنبری در آن زمان میخواستند یک چیزی را ثابت کنند که موفق هم شدند. به نظرم ایشان با وجود اینکه سنی هم ازشان گذشته ولی هنوز با عشق مدیریت میکنند و مو لای درز کارهای ایشان نمیرود. تنها کاری که من در این سالها از ایشان دیدم و کمی از دیدن آن شوکه شدم، دوبله همین سریال "فرار از زندان" بود. آقای قنبری واقعاً عاشقانه کار دوبله را انجام میدهد و کارهای ایشان بینظیر است.
شما در سریال "کینگ کنگ" هم مدیر دوبلاژ بودید که بسیار خوب دیده شد. نظرتان در مورد دوبله این کار و حواشیهای آن چیست؟
آن کار برای تلویزیون انجام شد. تلویزیون یک سری سانسورها دارد که شما در آن میمانید. من حدس میزنم ویراستارهای تلویزیون لغتی پول میگیرند چون لغت به لغت برمیدارند یک واژه درست را غلط میکنند و بابت آن پول میگیرند، وگرنه مگر میشود آدم یک واژه درست را خط بزند! در "کینگ کنگ" این اتفاق برای من افتاد. من خودم زبان انگلیسی میدانم و میفهمیدم که بسیاری از چیزهای آن غلط است ولی این کار را برای شبکه دو دوبله کردیم. آقای تهامی نقد درستی داشتند و بعداً من به ایشان عرض کردم که شما خودتان میدانید تلویزیون چطور است. مثلاً یک خانم و آقایی در کشتی بودند و دیالوگهایی رد و بدل میکردند که سانسوری بود ولی به لحاظ تصویری، یک تصویری نبود که بخواهد سانسور شود. من برای آن سکانس یک سری دیالوگ نوشتم که سانسور نشود ولی ویراستار آن زمان نوشته بود که این سکانس مستهجن است و نباید دوبله شود. خوشبختانه وقتی روی آن سکانس دوبله گذاشتیم، آن آقا یا خانم ویراستار متوجه این سکانس نشده بود و در نهایت آن سکانس پخش شد. من در مجموع از دوبله آن سریال آن ناراضی نیستم ولی به لحاظ ترجمه نواقص بسیار زیادی داشت که من میپذیرم.
کار بعدی که خواهید داشت چه کاری است؟
من به محض اینکه به ایران برگردم کار دوبله را شروع خواهم کرد، اما اینکه چه فیلمی به من بدهند را نمیدانم. در مورد تئاتر و تصویر باید بگویم که فعلاً پیشنهادی ندارم. قرار بود که با خانم صامتی یکی دو کار صحنهای انجام بدهیم ولی فعلاً آن را در آب نمک گذاشتهایم.
در پایان اگر صحبتی باقی مانده است بفرمایید.
همه مردم مواظب خودشان باشند. دوستان دولتی دارند نسبت به مردم کم لطفی میکنند. کمی حداقل خودمان به خودمان لطف کنیم و مواظب خودمان باشیم. امیدوام همه سالم و سلامت باشند.