صحنههای مسابقه عالی، اما کاراکتر زن بهشدت ضعیف؛ نقدی بر فیلم «F1»

فیلم جدید جوزف کوشینسکی با نام «F1» در ادامهی مسیر فیلم قبلیاش یعنی «تاپ گان: ماوریک» ساخته شده؛ جایی که دوباره مردی از نسل گذشته — این بار برد پیت به جای تام کروز — وارد میدان میشود تا با ظاهری جذاب، بیانی محکم و شخصیتپردازی گنگ، نمایندهای از مردانگی کلاسیک باشد.
پیت در نقش سونی هیز، رانندهای از نسل گذشته ظاهر میشود که پس از حادثهای درخشان اما کوتاهمدت، به حاشیه رانده شده و اکنون در یک ون زندگی میکند. او که به دلیل قماربازی به افول کشیده، توسط یک رفیق قدیمی (با بازی خاویر باردم) دعوت میشود تا دوباره به میدان بازگردد؛ اینبار برای کمک به تیمی شکستخورده و آموزش یک جوان مغرور به نام جاشوا (دامسون ایدریس).
بیشتر بخوانید:
برد پیت در مراسم اکران فیلم F1 از اشتباهات خود در زندگی پرده برداشت
در دل فیلم، سونی به سرعت به محور اصلی تیم تبدیل میشود و همه چیز با حضور او رو به بهبود میرود. اما آنقدر این شخصیت بدون نقص و همهفنحریف طراحی شده که بیشتر به رهبر فرقهای شباهت دارد تا انسانی قابل درک. اطرافیان حتی از حرکات و عادتهای عجیبش (مثل جورابهای نامتناسب و کارتهای شانس) تقلید میکنند.
در این بین، نقش کیت با بازی کری کندون به عنوان مدیر فنی تیم، یکی از نقاط ضعف فیلمنامه است. شخصیتی که علیرغم هوش و تخصص، بیش از حد تحت تأثیر جذابیت پیت قرار میگیرد و به فردی سطحی و بیهویت تقلیل مییابد. صحنهای در یک بار که supposed to establish فلسفهی شخصی این دو است، از ضعف در دیالوگ و فقدان شیمی رنج میبرد.
اگرچه فیلم در زمینهی نمایش مسابقات اتومبیلرانی موفق عمل کرده — به لطف صحنههای واقعی، کارگردانی پرجنبوجوش و استفاده از رانندگان حرفهای واقعی — اما زمان ۱۵۶ دقیقهای آن به شدت طولانی است. در این مدت طولانی، تماشاگران فرصت زیادی پیدا میکنند تا به ضعفهای آشکار فیلمنامه، شخصیتپردازی سطحی و تبلیغات بیشازحد تجاری (نظیر لوگوی Expensify و Ninja Blenders) توجه کنند.
فیلم «F1» با بودجهای حدود ۳۰۰ میلیون دلار ساخته شده؛ هزینهای که بیشتر صرف تولید واقعی و فیزیکی شده تا جلوههای ویژه دیجیتال. از این منظر، میتوان آن را فیلمی با کیفیت بصری بالا دانست. اما در نهایت، فیلم بیش از آنکه داستانی درباره اتومبیلرانی باشد، ستایشی از شخصیت پرد پیت و نوعی بحران میانسالی سینمایی است که بیشتر شبیه نمایش ستارهای دور از دسترس است تا یک درام عمیق.
منبع: slashfilm