جنجال بر سر Superman: آیا وقتی سرگرمی بیش از حد میشود، باز هم برای مخاطب جذاب خواهد بود؟

فیلم جدید «سوپرمن» (Superman) به کارگردانی جیمز گان، برخلاف بسیاری از آثار ابرقهرمانی اخیر، بهجای اجماع میان منتقدان، منجر به شکاف شدید در دیدگاهها شده است. برخی آن را اثری شاد، بامزه، پرشور و درعینحال صمیمی میدانند که حالوهوای کمیکهای دهه ۶۰ و ۷۰ را زنده کرده؛ و گروهی دیگر آن را پرهیاهو، بیش از حد پرشتاب، فاقد عمق و احساس و صرفاً محصولی از ماشین صنعتی سرگرمی لقب دادهاند.
نویسنده این نقد اون گیلبرمن از Variety میگوید دیدگاههای مخالف درباره «سوپرمن» بیش از هر چیز، به اختلاف بنیادین درباره ماهیت سرگرمی در سینمای معاصر بازمیگردد. آیا سرگرمی هنوز هم میتواند هدفی اصیل باشد یا در عصر فیلمهای زنجیرهای و ساخت جهانهای بیپایان، به ابزاری تهی و تجاری تبدیل شده است؟
در این میان، نسخه جدید «سوپرمن» از نظر او طعمی صادقانهتر از کمیکبوک دارد، با اجرای تأثیرگذار دیوید کورنسوت که تضادهای درونی شخصیت را بهخوبی نشان میدهد. اما منتقدانی که این فیلم را نمیپسندند، اغلب آن را در ادامه روندی میدانند که سینمای ابرقهرمانی را به تکرار، فقدان معنا و وابستگی مفرط به دنبالهسازی کشانده است.
در نهایت، این پرسش به میان میآید:
آیا «سوپرمن» واقعاً سرگرمکننده است؟
یا آنقدر برای سرگرمکردن تلاش میکند که دیگر سرگرمکننده نیست؟
یا شاید برخی، از طریق تماشای نفرت (hate-watching) از آن لذت میبرند؟
(تماشای نفرت، فعالیت مصرفکننده رسانه است، معمولاً یک نمایش تلویزیونی یا یک فیلم به قصد کسب سرگرمی از تمسخر محتوا یا موضوع آن اتفاق میافتد. تماشاگرانی که در تماشای نفرت شرکت میکنند، لذت و سرگرمی را از شکست یک نمایش میگیرند.)
این فیلم، بهظاهر یک بلاکباستر است، اما واکنشها به آن نشان میدهد که فراتر از یک سرگرمی ساده، در قلب بحثی جدیتر درباره سرنوشت سینمای معاصر قرار گرفته است.