پایان سریال تاسیان و باز شدن درهای تازه برای بازنگری در تاریخ

اختصاصی سلام سینما - سبکتکین زاهدی: بالاخره بعد از چند ماه و چند هفته، سریال تاسیان محصول پرسروصدای فیلیمو به پایان رسید. چند قسمت آخر هم ظاهرا همگی تلاش خود را به کار بسته بودند تا قصه را بچلانند و در این میان منطق روایت و عقل و شعور شخصیتها تا حدود زیادی قربانی شد. با این وجود، «تاسیان» (تینا پاکروان) از چند جهت جای بحث و بررسی دارد که احتمالا مهمترینش بازنگری در تاریخ معاصر است.
بیشتر بخوانید:
تاسیان در مقابل خاتون | زنان، تاریخ و وطن
در نگاه اول و آخر، با یک داستان عاشقانه طرفیم که در بستر حوادث سیاسی و اجتماعی سالهای ۵۶ و ۵۷ اتفاق میافتد و رابطهی نافرجام میان عشاق سریال تعمیم پیدا میکند به روایتی تاریخی از همان روزگار و ماجراهایی که در پسزمینه شاهد وقوعشان هستیم. طبعا این فرمولی نیست که تینا پاکروان کشف یا اختراع کرده باشد و در تاریخ ادبیات و سینما نمونههای موفق بسیار است و شاید معروفترین نمونه دکتر ژیواگو باشد که به روایتی از تاریخ روسیه و انقلاب تبدیل میشود.
با ذکر بلانسبت بابت این مقایسه، میشود درباره رویکرد روایی سریال صحبت کرد. در «تاسیان» علاوه بر تلاش برای بازخوانی و بازبینی ایران دههی پنجاه، که در دههی گذشته تبدیل شده به یک نوستالژی جمعی و آرمانشهر از دست رفته برای نسلهای بعدی، قصهی عاشقانه و پیرنگ اصلی هم برگرفته از فیلمهای عامهپسند همان دوران است و برای ترسیم مختصات عشق میان پسر فقیر (هوتن شکیبا) و دختر اعیان (مهسا حجازی) آشکارا سراغ فیلمهای محبوب و خاطرهانگیز با حضور زوج طلایی همان سالها یعنی بهروز وثوقی و گوگوش میروند. فقط این بار بهروز ماجرا برای رسیدن به دختره وارد هزارتوی ساواک میشود و از جایی به بعد نمیتواند با زبلبازی به تمام موانع غلبه کند.
منطقی بودن این عشق بیمارگونه و کاریزمای بازیگران برای جان بخشیدن به رابطه، به مراتب اهمیت کمتری پیدا میکند در مقایسه با هدف اصلی روایت که در اپیزود پایانی به نمود کامل میرسد. البته که با قصهای در ابعاد و اندازهی تفابل یک خانوادهی متمول و کارگران یک کارخانه مواجهایم که به تحریک نفوذیهای چپگرا و برای رسیدن به سهم خودشان کل کارخانه را به آتش میکشند اما استعارهی نهایی دربارهی آنچه که بر سر خانواده نجات میآید، خیلی نیاز به توضیح و تفسیر ندارد. کافی است چرخی در شبکههای اجتماعی بزنید و واکنشهای عمومی نسبت به پایان سریال را مرور کنید.
از این نظر، «تاسیان» میتواند به یک نقطه عطف در تاریخ تولیدات سینمایی و تلویزیونی تبدیل شود که طی چند دههی گذشته همواره به دلیل حضور پررنگ سانسور و ممیزی به قرائت رسمی از تاریخ معاصر پایبندی بیچون و چرا داشتهاند. این را که چه قصد و نیتی در پس ماجرا بوده، نمیشود اثبات یا تحلیل کرد اما آنچه نمیتوان نادیده گرفت همین عبور از قرائت رسمی است که قبلا کمتر شاهدش بودهایم.
البته اگر نگاهی کلی داشته باشیم به فضای فرهنگی کشور و نکاتی مثل همین پخش «تاسیان» یا اکران پیرپسر را کنار هم بگذاریم، شاید تمام اینها بعدا حکم فرازهایی از یک روایت در باب زمانهی کنونی ما را پیدا کنند. این را دیگر فقط باید سپرد به گذر زمان.