فیلم های عاشقانه جنگی ایرانی | سرنوشت و عشق های ناتمام
اختصاصی سلام سینما - در سالهای بعد از جنگ تحمیلی، سینمای دفاع مقدس همواره موردتوجه بوده است. فیلمسازان بسیاری اکثر زمان و کارنامه هنری خود را به ساخت فیلمهایی با مضمون دفاع مقدس اختصاص دادهاند؛ مانند ابراهیم حاتمیکیا و یا رسول ملاقلیپور. فیلمسازان دیگری هم که در ژانرهای مختلف فیلم میسازند، به سینمای دفاع مقدس گریز زدهاند. کارگردانانی مانند کمال تبریزی که او را بیشتر با کمدیهایش بهخاطر میآوریم یا محمدحسین لطیفی، ازجمله این کارگردانان هستند.
اما در میان آنچه که از ژانر جنگی در سینمای جهان میشناسیم و سینمای دفاع مقدس ایران، کمی فاصله است. اساساً ژانر جنگی فیلمهایی را در برمیگیرد که در میدان جنگ میگذرند و وقایع جنگی را به تصویر میکشند اما سینمای دفاع مقدس بهخاطر جنبه اسطورهای و حماسی که دارد، فراتر از میدان جنگ میرود. به شکلی که فیلمهای پسا جنگی که بهنوعی با هشت سال دفاع مقدس گره میخورند را هم شامل میشود. مثلاً «آژانس شیشه ای» یا «از کرخه تا راین» فیلمهای جنگی نیستند اما در شمار آثار دفاع مقدس ایرانی قرار میگیرند.
این توضیح پیش از پرداختن به فیلمهای جنگی ایرانی لازم به نظر میرسد. هفته دفاع مقدس و سالگرد جنگ ایران و عراق از راه رسیده است و به مناسبت این ایام به سراغ فیلمهای جنگی ایرانی رفتهایم. این بار دنبال داستانهای عاشقانهای که در گذر جنگ اتفاق افتادهاند گشتهایم. البته فیلمهای جنگی را از آثار دفاع مقدس تفکیک کردهایم و عشق را در میدان جنگ جستهایم. در زیر آتش و رگبار و صدای وحشیانه مسلسل.
هرچند تعداد فیلمهای دفاع مقدسی زیاد است اما فیلمهای جنگی عاشقانه ایرانی در میان آنها بهندرت یافت میشود که البته امری طبیعی است. چرا که همانطور که گفتیم «دفاع مقدس» یک مفهوم اسطورهای است و صرفاً وقایع جنگی را شامل نمیشود. در این گونهٔ سینمایی رشادت و فداکاری و عمل قهرمانانه در نسبت با آرمانهای ملی و دینی مطرح میشوند و این جنبهای آن جهانی و مقدس به فیلمهای دفاع مقدس میبخشد. در نتیجه در این فیلمها همواره عشق به وطن یا فداکاری و شهادت در راه عقیده و آرمان موردتوجه بوده است و در میان این مفاهیم بزرگ و محیرالعقول، جای چندانی برای پرداختن به عشقهای زمینی نبوده. وقتی از عشق به وطن و آرمان و آزادی فیلمی ساخته میشود، یک عاشقانه دونفره و کوچک چندان مجال خودنمایی پیدا نمیکند.
دلیل دیگر این امر خصوصاً در سالهای آخر دهه شصت و اوایل دهه هفتاد که آثار دفاع مقدسی زیادی ساخته میشد این است که سینمای ایران، به شکل کلی در آن سالها زیاد به داستانهای عاشقانه توجه نمیکرد و این بهنوعی مغایر با سیاستهای فرهنگی جمهوری اسلامی در آن سالها بود. پرداختن به عشق و روابط میان زنان و مردان از جمله خطقرمزهای مهم در آن سالها بود، وقتی که سینمای ایران داشت پس از وقفهای طولانی بهواسطهٔ جریانهای انقلاب، خودش را احیا میکرد.
بااینوجود عشق و داستانهای عاشقانه همیشه یک دستمایه قوی بودهاند که بهواسطه آنان فیلمهایی بزرگ درباره تاریخ ملتها و مبارزههای جمعی و جنگها ساخته شود. از نمونههای کلاسیکی مانند «دکتر ژیواگو» دیوید لین گرفته که جنگ و انقلاب بلشویکی روسیه را در لوای داستان عشق یوری ژیواگو و لارا تعریف میکند و بدل به یکی از مهمترین فیلمهای تاریخ سینما میشود تا نمونههای جدیدتری مانند «الماس خونی» که بازهم عشق را به میانه میدان نبردهای تنبهتن میاندازد.
هرچند تعداد فیلمهای جنگی ایرانی که منحصراً عاشقانه هم باشند کم است، اما تا دلتان بخواهد فیلمهای دفاع مقدسی یافت میشود (چه جنگی و چه پسا جنگی) که عشق در آنها نقش مهمی بازی میکند و یا موتور محرک درام است. مانند «ماجرای نیمروز» که اساس روایتش را مردی میگذارد که در میان مجاهدان به دنبال معشوقهٔ دوران دانشگاه میگردد یا فیلمی کمدی مانند «اخراجیها» که بهانهاش برای فرستادن قهرمان خود به جبهههای نبرد، عشق پرشور یک جاهل به دختر مرد درویش و مؤمن محله است.
اما در این یادداشت صرفاً عاشقانههای جنگی را معرفی کردهایم. فیلمهایی که همان قدر که درباره جنگ و نبرد هستند، میتوانند بهعنوان یک رمانس هم در نظر گرفته شوند. در این میان جا دارد یادی کنیم از فیلم «دیوانه از قفس پرید» احمدرضا معتمدی. یکی از مهمترین فیلمهای دفاع مقدسی و پسا جنگ که تم عاشقانهاش هم بسیار پررنگ است. عاشقانه میان یلدا با روزبه، یک جانباز جنگی که در آسایشگاه روانی بستری است.
عروسی خوبان
سال ساخت: ۱۳۶۷
کارگردان: محسن مخملباف
بازیگران: محمود بی غم، رویا نونهالی، محسن زهتاب، حسین مسلمی نائینی، ابراهیم آبادی
خلاصه داستان: حاجی در جبهه دچار موج انفجار شده و در آسایشگاه روانی است. نامزدش از او مراقبت میکند اما با موجی شدن حاجی، پدر دختر که یک تاجر پولدار و نوکیسه است، با ازدواج آنها مخالفت میکند. اما دختر عاشق حاجی است و پدر را مجبور میکند به این وصلت رضایت دهد. از طرف دیگر حاجی با مرخص شدن از آسایشگاه به عکاسی مشغول میشود به این واسطه درگیر مردمان بیبضاعت و بزهکاران پایینشهری میشود. در شب عروسی تمسخر پدر و اطرافیان نوکیسه او از یک سو و درگیریهای اجتماعی که حاجی با طبقه فرودست پیدا کرده از سوی دیگر به او هجوم میآورند و او را دوباره راهی آسایشگاه میکنند.
«عروسی خوبان» یکی از اولین فیلمهای عاشقانه جنگی است که توسط محسن مخملباف ساخته شد. کارگردان عجیب ایرانی که یک انقلابی بود، یک مذهبی افراطی. ولی در سالهای بعدتر تبدیل شد به یک اپوزسیون غربنشین و غربگرا. کسی که مخالفتش با مدرنیته در زندگی شخصیاش مشهود بود و همسرش را به کام مرگ کشاند، چندسال بعدتر در فستیوالهای سیاسی غربی شرکت میکرد و پاپیون میبست. «عروسی خوبان» هرچند محصول دوره اول مخملباف است اما لحنی انتقادی دارد. کارگردان جوانی که ذوب در انقلاب اسلامی است و از نزدیکان به حکومت که بعد از پیروزی انقلاب در جبهه فرهنگی فعالیت میکرده و از نفرات اصلی سازمانی بوده که بعداً سپاه پاسداران نام میگیرد، دوربین به دست گرفته تا بازوی سینمایی انقلاب باشد. مخملباف به شکلی هوشمندانه در «عروسی خوبان» از جایگاه مهمش در سیستم استفاده میکند تا بتواند داستانی عاشقانه را به نمایش بگذارد.
عشق زن در اینجا بدل به استعارهای از عشق به وطن میشود و زن/وطن هم دل در گرو مرد/ جانباز دارد. اما اطرافیان که نماد نئولیبرال شدن انقلاب و ثمره دوران سازندگی و خصوصیسازی هستند در مسیر این عشق سنگاندازی میکنند. وقتی جانباز از آسایشگاه مدرن فرار میکند به معشوقهاش زنگ میزند و از او حلالیت میطلبد تا بار دیگر به جبهه برود. گویی جامعه جدید، آن آرمانهای زمان جنگ را دیگر پذیرا نیست. پدر دختر بهعنوان نمادی از سرمایهداری و مدرنیسمی که با بازار آزاد و خصوصیسازی به همراه میآید میان دخترش و حاجی قرار میگیرد.
خاکستر سبز
سال ساخت: ۱۳۷۲
کارگردان: ابراهیم حاتمی کیا
بازیگران: آتیلا پسیانی، زلاتا پلشکوا، باربارا بوبولوا، اصغر نقی زاده، بسیرا مینوویچ
خلاصه داستان: «خاکستر سبز» تنها فیلم جنگی این لیست است که البته درباره جنگ تحمیلی نیست و همین آن را تبدیل به یک فیلم خاص میکند. «خاکستر سبز» فیلمی درباره جنگ بوسنی هرزگوین و یوگسلاوی و نسلکشی مسلمانان بوسنیایی است که البته داستان خود را در لوای یک جستوجوی عاشقانه تعریف میکند.
قهرمان فیلم که برای عکاسی از جنگ به بوسنی سفرکرده، در آنجا باید معشوقه دوست قدیمیاش را پیدا کند. هرچند خود او در ابتدا نمیداند که به دنبال سرنوشت یک عاشقانه گمشده میگردد اما تماشاگر میتواند این عشق را در لابهلای فریمهای فیلم حس کند. هرچند نمیتوان «خاکستر سبز» را یک رمانس دانست اما داستان عاشقانهاش از طرح اولیه و موتور محرکهای که درام، یعنی سفر قهرمان را راهاندازی میکند، هم پررنگتر است. این «خاکستر سبز» را تبدیل به فیلمی فراژانریک میکند که در واقع تلفیقی از یک فیلم جنگی/ جستوجو محور و عاشقانه میباشد.
البته «خاکستر سبز» از جمله فیلمهای حاتمیکیاست که هرگز مانند آثار خوبش موردتوجه قرار نگرفته اما هم شکل و شمایل ظاهریاش و هم مضمون عاشقانهاش با دیگر فیلمهای این کارگردان، متفاوت است.
نجاتیافتگان
سال ساخت: ۱۳۷۴
کارگردان: رسول ملاقلی پور
بازیگران: عاطفه رضوی، علی یعقوب زاده، جمشید اسماعیل خانی، پیمان سنندجی زاده
خلاصه داستان: در بمباران یک بیمارستان صحرایی همه مجبور به فرار میشوند. پرستار جوان بیمارستان مجبور میشود یک رزمنده قطع نخاعی را همراه خود و به سمت نیروهای ایرانی بیاورد. او در این راه با مشکلات زیادی روبهرو میشود.
«نجاتیافتگان» یکی از اولین فیلمهای جنگی بود که یک عاشقانه پررنگ داشت. هرچند فیلمهایی مانند «عروسی خوبان» که قبل از این اثر رسول ملاقلیپور ساخته شده بودند هم عاشقانه بودند، اما «نجاتیافتگان» اولینبار عشق را در خارج از چارچوبهای زنوشوهری در جبهه به نمایش میگذاشت.
اتفاقی که هم جدید بود و هم بهواسطه تفاوتهای عقیدتی رزمنده و پرستار، صحنههای جالبی از تقابل میان آن دو را به وجود میآورد که برای یک فیلم جنگی، جذابیت مضاعفی ایجاد میکرد. البته شاید اگر کارگردان دیگری جز ملاقلیپور که در آن دوران نفوذ قابلتوجهی در سینما داشت، تصمیم میگرفت چنین فیلمی بسازد، هرگز به او اجازه داده نمیشد.
عاطفه رضوی در این فیلم حضور خوبی دارد. یک پرستار زیبا در میان انبوه سربازان که البته در لحظات بحرانی، کم نمیآورد و تسلیم نمیشود. دعواها و مجادلات او و سرباز مصدومی که همراهش است از همان ابتدای کار مشخص میشود. سربازی که رفتارش پر از بیاعتمادی نسبت به حضور یک زن در جبهه است و افراط مذهبیاش هم اجازه نمیدهد هیچ جوره حتی در لحظاتی که تنها هستند به زن نزدیک شود. اما کارگردان با قراردادن آنها در موقعیتهای بحرانی و تنگناهای متعدد، کاراکترها را به هم نزدیک میکند و به این واسطه، تماشاگر هر لحظه به عاشقانه آنها بیشتر دل میبندد.
برج مینو
سال ساخت: ۱۳۷۴
کارگردان: ابراهیم حاتمیکیا
بازیگران: نیکی کریمی، علی مصفا، محمدرضا شریفی نیا، پریسا شاهنده، علی نصیریان
خلاصه داستان: مینا و موسی بهتازگی زندگی عاشقانهشان را شروع کردهاند. درحالیکه موسی بهتازگی از جنگ فراغت یافته و مینو دارد جهیزیهاش را در خانه میچیند. اما در همین حین به موسی خبر میرسد که دکل ققنوس در جزیره مینو باید جمع شود. بازگشت موسی به جزیره مینو، همه خاطرات دوران جنگ را برای او زنده خواهد کرد و این چیزی نیست که موسی منتظر آن بوده است ...
در این فیلم، عشق مینو، موسی را به روزگار گذشته برمیگرداند. درحالیکه جنگ برای او تمام شده و خیال میکند که از لحظات سخت و وحشتناک آن عبور کرده است و قرار است برای ماه عسل به اصفهان برود، به اصرار عروسش راهی جزیره مینو میشود تا با یکی از خاطرات تلخ دوران جنگ یعنی شهادت رفیقش که برادر مینو است دستوپنجه نرم کند. در اینجا عشق زمینی و عشق به وطن از یکدیگر جدا نیستند.
جالب است بدانید که تدوین این فیلم بر عهدهٔ بهرام بیضایی بوده است. «برج مینو» یک فیلم استعاری است. خود دکل که ارتفاعی بلند دارد استعارهای از بالا و «والاتر» در مقابل خواستگاه زمینی انسان است. حاتمیکیا این فیلم را در ادامه آثاری مانند «آژانس شیشهای» و «از کرخه تا راین» ساخت که حرفشان این بود که جنگ هنوز تمام نشده و جانبازان و رزمندگان هنوز نفس میکشند هرچند در آستانه فراموششدن از سوی جامعه خود قرار دارند.
هیوا
سال ساخت: ۱۳۷۷
کارگردان: رسول ملاقلیپور
بازیگران: گلچهره سجادیه، جمشید هاشم پور، آتیلا پسیانی، عبدالرضا زهره کرمانی، فرهاد قائمیان، آنا نعمتی
خلاصه داستان: همسر هیوا پانزده سال پیش به جبهه رفت و هنوز بازنگشته است. اما هیوا باور ندارد که شوهرش شهید شده و معتقد است او هنوز زنده است. هیوا به خانه قدیمیشان برمیگردد و در آنجا نامههایی را پیدا میکند که متعلق به پانزده سال پیش است. این نامهها خاطرات و عشق همسرش را در دل زن بیشازپیش روشن میکند و او به دنبال شوهرش میرود. درحالیکه اطرافیانش سعی دارند به او بفهمانند که همسرش شهید شده. هیوا باور نمیکند تا اینکه به تونلی که مرد در آنجا در درگیریها شهید شده میرود و...
«هیوا» روایت عشقی است که شهید شده. عاشقانهای که جنگ آتشش را خاموش کرده و از آن تنها یک خاطره شیرین باقیمانده است. این فیلم در هفدهمین جشنواره فیلم فجر درخشید و ۶ سیمرغ را از آن خود کرد که بهترین فیلم و کارگردانی و فیلمبرداری از جمله آنان بود.
این فیلم همچنین رویکردی انتقادی هم دارد و در وهله اول شکل زیست جوانان دوم خردادی را مورد حمله قرار میدهد. البته اشارات انتقادی فیلم به احوالات نسل جدید غلو شده و اغراقآمیز است. اما سویه انتقادی ثانویه فیلم که درباره کسانی است که از جنگ و سابقه رزمندگی خود برای کسب قدرت سوءاستفاده کردهاند، بسیار خوب ازکاردرآمده است.
روبان قرمز
سال ساخت: ۱۳۷۷
کارگردان: ابراهیم حاتمیکیا
بازیگران: پرویز پرستویی، رضا کیانیان، آزیتا حاجیان
خلاصه داستان: محبوبه زن جوانی است که چند سال بعد از جنگ به مزرعه پدری خود که در جنگ ویران شده بازمیگردد. اما میبیند که مزرعه و خانه ویران که در حیاط آن تلی از نخاله خودنمایی میکند، در میان کلی روبان قرمز محصور شده. او بیتوجه به روبانها به داخل خانه میرود. این روبانها را داود در آنجا گذاشته. او رزمندهٔ سابق است که بعد از جنگ در این منطقه مینها را پاکسازی میکند. داود به محبوبه هشدار میدهد که آنجا مین فعال نشده دارد اما محبوبه توجهی نمیکند. از سوی دیگر مردی افغان به نام جمعه در آنجا زندگی میکند که در کتاب و ساز و تنهایی خود غرق است. بهمرور رابطهای میان محبوبه و جمعه برقرار میشود اما از سوی دیگر داود هم عاشق محبوبه شده ...
«روبان قرمز» عاشقانهترین فیلم ابراهیم حاتمیکیا تا به امروز است. کارگردانی که فیلمهایش لحنی مردانه دارند و حضور زنان در این فیلمها بیشتری جنبه کارتپستالی دارد. زنان در فیلمهای حاتمیکیا عموماً نقش فعالی ندارند و در روند دراماتیک تأثیری ندارند. اما «روبان قرمز» فیلمی است که در آن کارگردان، شخصیت زنش یعنی محبوبه را تبدیل به یکی از بازوهای روایت میکند. هرچند محبوبه کماکان منفعل است و علیرغم حضورش در روند دراماتیک فیلم نقش اول را ایفا نمیکند اما مقدمهای بر حضور زنان در سینمای حاتمیکیا میشود که اوجش را در «بادیگارد» میتوان دید.
یک نکته جالبتوجه دیگر درباره «روبان قرمز» در میان فیلمهای دیگر حاتمیکیا توجه ویژه او به مضمون کلی عشق است. او در این فیلم عرفان را بدون عشق نیمهکاره میداند و این مفهوم جدیدی در سیر فیلمسازی اوست. فیلم در پرداختن به مثلث عشقی خود در واقع به بحثهای فراملی و نفع شخصی و افول آرمانهای قدیمی اشاره دارد.
شیدا
سال ساخت: ۱۳۷۷
کارگردان: کمال تبریزی
بازیگران: لیلا حاتمی، پارسا پیروزفر، بهزاد فراهانی، محمدرضا شریفی نیا، نادیا گلچین
خلاصه داستان: شیدا پرستار یک بیمارستان صحرایی است که سرباز پیامرسانی در آن بستری میشود. نام سرباز فرهاد است. مردی از خانوادهای مرفه که پدرش با تلاش بسیار او را برای سربازی به پادگانی امن فرستاده اما فرهاد خودش داوطلب میشود که در خط مقدم پیامرسانی کند. چشمهای فرهاد در پی جراحت شدید بسته است. شیدا برای تسکین درد او، برایش قرآن میخواند. فرهاد بهمرور عاشق شیدا میشود و لحظهشماری میکند تا چشمبندش را دربیاورد و شیدا را ببیند.
یکی از عاشقانهترین فیلمهای دفاع مقدسی «شیدا» است. فیلمی که کمال تبریزی آن را ساخته. کارگردانی که البته بیشتر با «لیلی با من است» بهخاطر آورده میشود. تبریزی با ساخت این فیلم نشان داد که بهخوبی از پس ساخت یک عاشقانه برمیآید. مانند دیگر فیلمهای پساجنگی که صحنههایی از نبرد دارند، «شیدا» هم با یک فلاشبک شروع میشود. زوج لیلا حاتمی و پارسا پیروزفر نقش به سزایی در گیرایی فیلم دارند و هر دوی آنها بازی خوبی از خود به نمایش گذاشتهاند.
نکته اصلی این عاشقانه در اهمیت صداست. شبیه به آن شعر فروغ فرخزاد که میگفت «تنها صداست که میماند.» فرها در واقع از صدای شیدا در حین خواندن قرآن عاشق او میشود و این تصویری عرفانی و خاص از عاشقانه این دو نفر میسازد. «شیدا» یک عشق ناموفق و به سرانجام نرسیده را روایت میکند و هوشمندی کارگردان در این است که در همان فصل افتتاحیه فیلم با حضور شیدا در مراسم عقد، نشان میدهد که این عشق به سرانجام نرسیده. این باعث میشود تمام فیلم و خصوصاً صحنههای دونفره شیدا و فرهاد احساسی تغزلی و پر از دریغ را به تماشاگر منتقل کند.
اشک سرما
کارگردان: عزیز الله حمیدنژاد
بازیگران: پارسا پیروزفر، گلشیفته فراهانی، علی روئین تن، نورالدین گودرزی، مهرشاد کارخانی
خلاصه داستان: یک سرباز در دوران جنگ در مناطق کردنشین به همراه یک دختر کرد در برف گیر میکنند و ...
«اشک سرما» یک تراژدی عاشقانه و جنگی است که رویکرد متفاوتی نسبت به جنگ دارد. فیلمی که جز آثار ضد جنگ سینمای ایران بهحساب میآید و حرف حسابش این است که عشق بر جنگ میچربد. پسر که سربازی جوان است و لباس نظامی به تن دارد که نماد حکومت حاکم است، در کنار دختری از کردهای معترض قرار میگیرد. کارگردان با کنار هم قرار دادن دو قطب متضاد در کنار یکدیگر میخواهد نتیجه بگیرد که در نهایت انسانها با هر عقیدهای برابرند و بهواسطه انسانیت و اخلاقیات فردیشان به یکدیگر عشق میورزند، نه بر اساس لباسی که به تن دارند.
موضع فیلم از این نظر بسیار جالب است و برای دهه هشتاد جدید و متفاوت. ضمن اینکه تاکید بر بعد عاشقانه فیلم بسیار بیشتر از ابعاد جنگی آن است که در راستای همان نگاه و عقیده فیلمساز مؤکد شده. صحنههای دونفره میان گلشیفته فراهانی و پارسا پیروزفر بسیار خوب از آب درآمده. چه در ابتدا که با هم دعوا دارند و چه بعدتر که دل در گرو یکدیگر میدهند. بازی پارسا پیروزفر خصوصاً درخشان است.
«اشک سرما» بهخوبی در قامت یک تراژدی قرار میگیرد و عشقی تغزلی را در لحظات حیاتی مرگ و زندگی به تصویر میکشد. این در حالی است که فیلم ملودراماتیک نمیشود و تا انتها با لحنی سرد و خشک سرنوشت کاراکترهایش را تعقیب میکند. این فیلم در زمان نمایش خود با بیمهری زیادی مواجه شد که دقیقاً موضع ضد جنگ فیلم یکی از دلایل اصلی آن بود. بیاغراق میتوان «اشک سرما» را یکی از متفاوتترین فیلمهای سینمای دفاع مقدس دانست.
مزرعه پدری
سال ساخت: ۱۳۸۲
کارگردان: رسول ملا قلیپور
بازیگران: جمشید هاشم پور، مهدی احمدی، آتنه فقیه نصیری، قاسم زارع زاغه، قربان نجفی
خلاصه داستان: محمود یک نویسنده است که برای بررسی آخرین رمانش به همراه خانواده خود به دزفول سفرکرده است. همه چیز خوب پیش میرود تا اینکه در جلسه پرسشوپاسخ رمان، یکی از خوانندگان به کشتهشدن همسر و فرزندش در سالهای ابتدایی جنگ در یکی از حملات عراق اشاره میکند. این سؤال حال محمود را خراب میکند و ناگهان محمود در یک فلاشبک به خاطراتش از صحنههای نبرد پرتاب میشود و واقعه را مرور میکند.
رسول ملاقلیپور که از کارگردانان بانفوذ در سینمای ایران بود در «مزرعه ی پدری» لحظاتی از عشق زنوشوهری را به تصویر میکشد که هرکسی اجازه ساخت آنها را در آن زمان نداشت.
ضمن اینکه او با طراحی داستانی که در آن از نیمه همه چیز تغییر میکند و تماشاگر متوجه میشود که همسر محمود مرده و او خیال آنها و توهم محمود را میدیده، فیلمی میسازد که در زمان خود داستانی شوکه کننده و متفاوت دارد. خیالی بودن همسر محمود از سوی دیگر باعث میشود، این عشق انسانی، صورتی ماورایی و گسترده به خود بگیرد و ایدئولوژیک شود.
روز سوم
سال ساخت: ۱۳۸۵
کارگردان: محمدحسین لطیفی
بازیگران: پوریا پورسرخ، باران کوثری، حامد بهداد، برزو ارجمند، مجید یاسر، مهدی صبایی، مرتضی زارع
خلاصه داستان: خواهر یک رزمنده در خانهشان در خرمشهر وسط عراقیها گیر میافتد. برادرش و دیگر سربازان درحالی در تلاش برای نجات او هستند که مرد عربی که پیش از جنگ عاشق دختر بوده، او را در خانه پیدا میکند. او فرمانده عراقیها است و فرصت دارد عشقش را بالاخره بهدست بیاورد.
«روز سوم» از جمله فیلمهای جنگی است که موردتوجه زیادی قرار گرفت. فیلمی که از حضور ستارههای روز دهه هشتاد بهرهمند بود و همین یکی از عوامل موفقیتش در گیشه بود. باران کوثری از جمله بازیگران جوان و پرکار آن سالها بود، پوریا پور سرخ داشت کمکم مطرح میشد و حامد بهداد هم بعد از نقشآفرینی در این فیلم بود که ناگهان پیشرفت قابلتوجهی کرد و نامش در شمار بازیگران جوان و بااستعداد قرار گرفت.
در واقع بار اصلی عاشقانه فیلم را هم حامد بهداد به دوش میکشد. او در این فیلم نقش یک فرمانده عراقی را بازی میکند که پیش از جنگ معلم مدرسهای در خرمشهر بوده و حالا لباس نظامی به تن کرده است. در جریان اشغال خرمشهر او و سربازانش به خانهای میرسند که فرمانده پیش از جنگ دل در گرو دختر آن خانه، سمیره داشته است.
در میان هیاهوی جنگ و اشغال خرمشهر، آن خانه تبدیل به یک مأمن امن برای فرمانده میشود. جایی که او را بالاخره به عشقش میرساند. اما نیروهای ایرانی عقب نمینشینند و خرمشهر تا همیشه در اشغال باقی نخواهد ماند. نبرد میان فرمانده عراقی با برادر دختر و نیروهای ایرانی که برای نجات او آمدهاند ادامه مییابد و تا نخلستانهای اطراف شهر کشیده میشود. جایی که فرمانده باید میان گذشتن از عشقش و مرگ یکی را انتخاب کند.
صحنه پایانی فیلم یکلحظه عاشقانه قوی و جاندار است که تماشاگر را شدیداً تحت تأثیر قرار میدهد. جایی که دختر ملیت و کشورش را بر عشق قدیمی خود ترجیح میدهد و با دست خودش ماشه را به روی معشوقه پیش از جنگ، میچکاند. علاوه بر این صحنههای دونفره آنها در خانه که پر از عشق فرمانده و پسزده شدن او به دست دختر است، بسیار خوب از کار درآمدهاند.
روزهای زندگی
کارگردان: پرویز شیخ طادی
بازیگران: حمید فرخ نژاد، هنگامه قاضیانی، کریم اکبری مبارکه، کوروش سلیمانی، حسن سالار
خلاصه داستان: فیلمی درباره یک زن و شوهر در سال ۶۷ که مدت زیادی است در بیمارستان صحرایی در جبهههای جنوب امدادرسانی میکنند و جنگ بخشی از زندگی آنان شده است. اعلام آتشبس که عملاً بخش مهمی از زندگی آن دو در بیمارستان را به پایان میرساند ناگهان زندگی این زوج را تحت تأثیر قرار میدهد و در همین زمان حمله ناگهانی ارتش عراق به بیمارستان بعد از قطعنامه، آنان را در موقعیتی پیچید و آزمونی دشوار قرار میدهد.
«روزهای زندگی» یکی از فیلمهایی بود که در سیامین جشنواره فیلم فجر مورد استقبال داوران قرار گرفت و توانست پنج سیمرغ بلورین را از آن خود کند. از جمله سیمرغ بهترین فیلمبرداری، کارگردانی و چهرهپردازی. جایزه بهترین بازیگر زن هم به هنگامه قاضیانی رسید. این فیلم در این دوره با «بغض»، «بیخود و بیجهت» و «نارنجی پوش» رقابت میکرد. اما با وجود توجه خاص جشنواره دولتی فجر، این فیلم مسیر تولیدی سختی داشت. فیلمنامه آن در انجمن سینمای دفاع مقدس رد شد و سعید سعدی تهیهکننده مجبور شد بدون حمایت اورگان دولتی، سرمایه فیلم را جور کند.
حمید فرخنژاد و هنگامه قاضیانی بهعنوان زوج شیمی خوبی کنار یکدیگر دارند. البته کیفیت بازی قاضیانی از فرخنژاد بهتر است و بیشتر به دل مینشیند. تماشاگر میتواند با حس صمیمیت این دو همراه شود. در لحظات حمله و شرایط بحرانی بعدش هم امید تماشاگر به همین همدلی زن و شوهر است و فیلم هم با پرداختن به رابطه شخصی و عاشقانه آن دو، سعی میکند جذابیت و احساسات لازم را به یک فیلم خشن جنگی بیفزاید.
بمب یک عاشقانه
کارگردان: پیمان معادی
بازیگران: پیمان معادی، لیلا حاتمی، حبیب رضایی، سیامک انصاری، سیامک صفری، بهادر مالکی، رامین پورایمان، معصومه قاسمیپور
خلاصه داستان: «بمب یک عاشقانه» دومین فیلم پیمان معادی در جایگاه کارگردان و البته آخرین فیلم عاشقانه جنگی دهه نود سینمای ایران است. فیلمی که بمبارانهای عراق بر پایتخت ایران را دستمایه خود قرار داده و داستان یک زوج طبقه متوسطی جوان را در روزهای بمباران تعریف میکند. زوجی فرهنگی که زندگی زناشوییشان دچار ملال و کسالتی بیحدواندازه شده. در حدی که حتی بهندرت پیش میآید باهم صحبتی کنند یا دیالوگی میانشان ردوبدل شود.
این ملال همه زندگی آنان را دربرگرفته. در حدی که حتی با قرمز شدن وضعیت و شروع بمباران هم به پناهگاه نمیروند. مرد معلم مدرسه است و این بهانهای میشود تا بهموازات داستان این زوج جوان، داستان عشق کودکانه میان یکی از شاگردان او در مدرسه که از قضا همسایهشان هم هست با دختربچه همسایه دیگر، مورد تاکید فیلمساز قرار بگیرد. در بخشهایی زیادی از داستان که همسایهها در پناهگاه جمع میشود، نگاه بازی و توجه پسرک به دختربچه نظر تماشاگر را به خود جلب میکند و تبدیل به یکی از وجهههای دوستداشتنی فیلم میشود.
اما همین بمباران جنگی دهشتناک، تبدیل به ابزاری برای نجات زندگی مشترک زن و مرد جوان میشود. آنها را وامیدارد تا با هم صحبت کنند و وقتی در بهترین صحنه فیلم زن و مرد کلاهکاسکتهایی که زن خریده تا در بمباران و آوار، ایمنی سرشان را حفظ کند، به سر میگذارند و لب به صحبت میگشایند، یک انرژی گرم و معجزهآسا در فیلم شکوفا میشود ... از پشت کلاهکاسکت!
پیمان معادی با این فیلم نشان میدهد که کارگردانی جدی است و در فیلمهای خود سعی دارد مضامین اجتماعی را با درونیات کاراکترهایش پیوند دهد. او پیشتر در «برف روی کاجها» همنشان داده بود که روابط و تلقی مدرن آدمها در زندگی دوگانهٔ شخصی و اجتماعیشان موردتوجه هستند. «بمب یک عاشقانه» البته با اختلاف از «برف روی کاجها» فیلم پختهتری است و بهتر میتواند لحظههایی تلخوشیرین از جنس زندگی خلق کند و به یک رئالیسم جادویی برسد.
معادی در این فیلم با فراتر رفتن از ساحت زبان و دیالوگنویسی برای کاراکترها سعی کرده با المانهای رفتاری و صفات اخلاقی و ظاهری، کاراکترهای اصلیاش را به تماشاگر بشناساند و این یکی از بارزترین ویژگیهای فیلم است. مثلاً بدون اینکه حرفی در مورد جهانبینی یا مواضع سیاسی کاراکترها به میان بیاید، معادی با نشاندادن مرد در محیط کار خود در مدرسه و تاکید بر جزئیات اخلاقیاش و یا بهواسطه ظاهر و بهکارگرفتن نشانههای ریزبینانه در طراحی لباس و رفتارهای زن، آنها را به تماشاگر میشناساند.
اخبار مرتبط:
بهترین فیلم های جنگی دفاع مقدس/ آخرین سنگر
دشمنان به یادماندنی در فیلم های دفاع مقدس