برنامه «عشق ابدی» پرستو صالحی شاید جنجالی باشد، اما انقدرها هم بد و مبتذل نیست!

اختصاصی سلام سینما - برنامه «عشق ابدی» با اجرای پرستو صالحی، بازیگر مهاجرتکرده ایرانی که این روزها در ترکیه زندگی میکند، یکی از جدیدترین و جنجالیترین تولیدات نمایشی در پلتفرمهای خارج از کشور است. در این برنامه گروهی از دختران و پسران که عمدتاً مدلها، بلاگرها و اینفلوئنسرهای فضای مجازی هستند، برای مدتی مشخص در یک جزیره با هم زندگی میکنند تا در این بازه زمانی عشق واقعی خود را پیدا کنند. زوجی که بتوانند این مسیر را با موفقیت طی کرده و به عنوان عاشق واقعی یکدیگر شناخته شوند، برنده جایزه نهایی برنامه خواهند بود.
حضور گسترده چهرههای مجازی، محتوای نمایشمحور و نگاه متفاوت این برنامه به مفهوم عشق و رابطه باعث شده تا «عشق ابدی» به یکی از بحثبرانگیزترین برنامههای حال حاضر بدل شود.
جهانیشدن روابط و تولد پدیدههایی مثل «عشق ابدی»
امیر کاظمیاصل، انسان شناس اجتماعی و استاد دانشگاه، در تحلیل پدیدههایی چون برنامه «عشق ابدی» و بستر شکلگیری آنها، با اشاره به تحولات دهه اخیر فضای مجازی در گفت و گو با خبرنگار «سلام سینما» گفت: وی با بیان اینکه ما در ده سال گذشته با شدت بیشتری وارد دورهای از گسترش روابط اجتماعی شدهایم، افزود: «در واقع، میتوان گفت که ما اکنون به معنای واقعی به مفهوم “دهکده جهانی” دست پیدا کردهایم. اصطلاحی که سالها پیش مطرح شده بود، امروز عینیت پیدا کرده است. این واژه دو شاخص کاملاً متضاد را در خود دارد؛ دهکده، به عنوان کوچکترین واحد جغرافیایی، و جهان، به عنوان وسیعترین گستره مکانی که میتوان تصور کرد. اما این دو واژه در کنار هم، مفهوم کنایی خاصی را ایجاد کردهاند: اینکه با وجود زندگی در دنیایی بیانتها، آن را به یک واحد کوچک و در دسترس تقلیل دادهایم.»
وی در ادامه تأکید کرد: «این دستاورد به واسطهی همان ارتباطات بدون مرز و محدودهای است که شبکههای اجتماعی، و پیش از آن اینترنت و دنیای وب، برای ما فراهم کردهاند. حالا میتوان از دورافتادهترین نقطهی شرق، با نقطهای در غرب عالم ارتباط گرفت، بدون اینکه مرز جغرافیایی مانعی ایجاد کند.»
برنامههای مدیایی؛ فرآوردهای از جهان بدون مرز
کاظمیاصل با اشاره به پیامدهای این تحولات گفت: «فرآوردههایی در ادامه این دنیای ارتباطات بهوجود آمدهاند که ما نمیتوانیم از بروز آنها پیشگیری کنیم؛ درست مثل بارش باران که هیچکس نمیتواند متوقفش کند. اما میتوان با تمهیداتی، خود را از آسیبهایش حفظ کرد. برنامههایی نظیر “بند دیت” یا “قرارهای ناشناس” و دیگر قالبهای مشابه که در یک سال اخیر بیشتر دیده و دربارهشان صحبت شده، از همین فرآوردهها هستند.»
وی در خصوص ویژگیهای این برنامهها افزود: «یکی از مهمترین ویژگیهای این نوع برنامهها، جنبهی نمایشی و مدیایی آنهاست که در ادامه بیشتر دربارهاش توضیح خواهم داد. نکتهی دوم، بستری است که این برنامهها در آن عرضه میشوند. اگر مثلاً ۲۰ سال پیش چنین قالبهایی مطرح میشد، تصورشان هم برای ما دشوار بود.»
وی در پایان این بخش اضافه کرد: «من میخواهم یک ریشهیابی انجام دهم تا ببینیم این برنامهها اساساً از کجا آمدهاند و چطور وارد بسترهای نمایشی امروز شدهاند. میدانیم که این قالبها، الهامگرفته از تولیدات غربیاند. اما در ایران، بهویژه با گسترش شبکههای ماهوارهای و بازتاب فرهنگ غربی، این روند شدت گرفته است.»
ترکیه؛ بستر الگوبرداری فرهنگی و تلویزیونی در منطقه
امیر کاظمیاصل، جامعهشناس اجتماعی، با بررسی بسترهای فرهنگی شکلگیری چنین برنامههایی، ترکیه را نقطه مهمی در الگوبرداری فرهنگی در سالهای اخیر دانست و گفت:
«ترکیه کشوریست که نمیتوان آن را صرفاً آسیایی یا اروپایی دانست؛ بلکه ترکیبی از هر دو فرهنگ را در خود دارد. به دلیل سفرهای پرتعداد و آسان ایرانیها به این کشور، گرایش به سبک زندگی ترکیهای و الگوبرداری از آن، در بین بخشی از جامعه ایرانی دیده میشود.»
وی افزود: «از سالها پیش، موسیقی ترکیه طرفداران زیادی در ایران داشت. بهتبع آن، فیلمها و سریالهای ترکی هم وارد سبد فرهنگی خانوادههای ایرانی شدند. این روند به نوعی بسترساز نفوذ فرهنگی شد و در ادامه، قالبهای نمایشی و سرگرمی این کشور نیز در ایران شناخته شد. در حدود ۲۰ سال گذشته، ترکیه شروع به تولید برنامههایی با عناوین مختلف نظیر “با من ازدواج کن” کرد که در شبکههای پرمخاطب پخش میشدند.»
پیشینه برنامههای همسریابی در ترکیه و بازتاب در ایران
کاظمیاصل با مرور خاطرات تصویری این برنامهها گفت: «در میانههای دهه ۱۳۸۰، شرکتکنندگان این برنامهها اطلاعات کامل خود را در تلویزیون اعلام میکردند. در استودیو، پردهای چوبی بین دو طرف قرار داشت و پس از گفتوگوهای اولیه، در صورت تمایل ادامه آشنایی در قالب برنامههای بعدی انجام میشد. تفاوت آن با برنامههای امروزی این بود که آن دیتها ناشناس نبودند. افراد با آگاهی از مشخصات طرف مقابل وارد گفتگو میشدند.»
وی همچنین با اشاره به تاثیر این برنامهها بر تولیدات داخلی گفت: «حتی در همان سالها، فیلمی به نام گزارش یک جشن به کارگردانی ابراهیم حاتمیکیا ساخته شد که داستانش درباره زنی با موسسه همسریابی بود که جوانان را با یکدیگر آشنا میکرد. این فیلم اما توقیف شد و هرگز مجال نمایش عمومی پیدا نکرد. حال آنکه ریشه آن نیز از همین روندها در کشورهای دیگر میآمد.»
از تلویزیون ترکیه تا پلتفرمهای یوتیوب؛ تغییر فضا، حفظ ساختار
وی با اشاره به انتقال این نوع برنامهها به پلتفرمهایی نظیر یوتیوب ادامه داد: «این شوها هنوز هم در شبکههای مختلف ترکیه ادامه دارند؛ اگرچه نه با آن شدت و تب و تاب پیشین. در یوتیوب، ما شاهد نوعی فوران این برنامهها بودیم که بهیکباره چون تب ۴۰ درجهای جامعه را درگیر کرد.»
او تأکید کرد: «عنوان این برنامهها بهظاهر “تفریحی” است، اما ما دقیقاً نمیدانیم که این ارتباطها تا چه حد واقعی و تصادفی هستند. آیا پشت صحنهای وجود دارد که شرکتکنندگان را با نیت خاصی کنار هم میگذارد؟ یا آنطور که ادعا میشود، همهچیز طبیعی و بیبرنامهریزیست؟ اطلاعات دقیقی از پشت پرده این برنامهها در دست نیست.»
نمایشی سطحی از عشق؟
کاظمیاصل با نگاهی انتقادی به ساختار محتوایی این برنامهها گفت: «با وجود آنکه هدف اعلامشدهی برنامهها، آشنایی میان دو نفر برای ساخت رابطهای واقعی و عاشقانه است، اما محتوای سوالات و چالشها نشان میدهد که هدف، بیشتر سرگرمی و سطحینگریست. سوالات اغلب ساده و کمعمق هستند و این شبهه را ایجاد میکنند که آیا اصلاً هدف واقعی برنامهها چیزی فراتر از سرگرمی زرد است؟»
بررسی نقاط مثبت در میان نقدها
با وجود انتقاداتی که متوجه این سبک برنامههاست، کاظمیاصل بر اهمیت دیدن نقاط قوت آنها نیز تأکید کرد و گفت: «همیشه درباره پدیدههای مجازی و شبکههای اجتماعی موج انتقادات و نگاه منفی وجود دارد. اما از خلاقیتها و نقاط قوت این تولیدات نیز باید سخن گفت.»
وی در ادامه افزود: «نکتهی اول اینکه هر اقدامی که بتواند شرایط آشنایی دختران و پسران جوان را با هدف شکلگیری رابطهای پایدار، همراه با عشق و تعهد فراهم کند، قدم مثبتیست. صرفنظر از اینکه با فرهنگ ما چقدر تطابق دارد یا چه آسیبهایی ممکن است ایجاد کند، اصل موضوع –یعنی فراهمکردن امکان آشنایی واقعی میان جوانان– اقدامی قابل دفاع است.»
وی در خصوص نکته دوم توضیح داد: «در جامعهی نسبتاً بستهای که داریم، بیشتر آشناییها در فضای مجازی شکل میگیرند؛ فضایی که اغلب غیرواقعی و نامطمئن است. حال آنکه اگر بستری برای شکلگیری ارتباط چهره به چهره و واقعی فراهم شود، باید آن را مغتنم دانست.»
ملاقات واقعی، حداقلترین مزیت در دل هیاهو
امیر کاظمیاصل در ادامه با اشاره به یکی از معدود نکات مثبت این برنامهها گفت: «حداقلترین چیزی که میتوان گفت، این است که این دو نفر میدانند با یک شخصیت واقعی طرف هستند. صدای هم را میشنوند، و پس از چند دقیقه، همدیگر را خواهند دید. این شفافیت، در دنیای پر از ناشناختههای فضای مجازی، خودش یک نقطه قوت محسوب میشود.»
او در ادامه به تجربههای ناخوشایند فضای مجازی اشاره کرد: «بارها شنیدهایم افرادی که در شبکههای اجتماعی با هم در ارتباط بودند، وقتی برای ملاقات حضوری میرفتند، میفهمیدند که طرف مقابل حتی جنسیت ادعایی را هم نداشته. چنین برنامههایی – اگر با حفظ شأن و منزلت انسانی همراه باشند – میتوانند گام موثری در راستای آشنایی سالم دو نفر باشند، خصوصاً در فرهنگی مانند ما که بسترهای واقعی برای آشنایی بسیار محدود است.»
خیر قلیل در دل شر کثیر؛ کمسود، پرخطر
با این حال، کاظمیاصل نسبت به تعمیم دادن نقاط مثبت به کل ساختار برنامهها هشدار داد: «همانطور که کبریت، در عین کارآمدی، میتواند منجر به آتشسوزی شود، این برنامهها نیز با وجود سود اندکشان، آسیبهای فراوانی دارند. یک نمونهاش را خودم پیگیری کردم؛ یکی از پسرهایی که در یکی از برنامههای پرمخاطب شرکت کرده بود، پس از برنامه وارد رابطهای عاطفی با شرکتکننده دیگر شد. عکسهایشان را در اینستاگرام منتشر کردند، اما رابطه ظرف مدت کوتاهی به هم خورد. آن پسر بعداً بارها به طعنه گفت که در هیچ رابطهای نیستم و از رابطه قبلیام هم بیرون آمدم.»
وی ادامه داد: «اگر بخواهیم تحلیلی از این برنامهها داشته باشیم، نباید فقط زمان پخش برنامه را در نظر بگیریم. مهم این است که بعد از برنامه چه اتفاقی میافتد؟ چند درصد این رابطهها واقعیاند؟ چند درصد شرکتکنندگان اصلاً با نیت یک رابطه جدی آمدهاند؟»
از «پارتنر» تا «دوستی موقت»؛ واژگان، واقعیت را لو میدهند
کاظمیاصل با اشاره به واژگان بهکاررفته در این برنامهها گفت: «اصلاً صحبتی از ازدواج نمیشود. واژهی “پارتنر” به کار میرود که معنایش برای مخاطب، یک دوست است. یک رابطهی دوستیابی موقت. دوستیهایی که بیشتر براساس ظواهر شکل میگیرند و عمر بسیار کوتاهی دارند. ما نمیدانیم این افراد بعداً چه مسیری را طی میکنند، اصلاً پیگیریای در کار نیست.»
دیدهشدن، نه عشق؛ انگیزهی اصلی شرکتکنندگان
وی درباره هویت شرکتکنندگان این برنامهها نیز هشدار داد: «بسیاری از افرادی که در این برنامهها حاضر میشوند، بلاگر، مدل، یا فعال در حوزهی مد و فشن هستند. انگیزهشان، دیدهشدن بیشتر و جذب فالوئر است. به همین دلیل است که شمار بینندگان این برنامهها به طرز عجیبی بالا رفته. تبلیغات سنگینی هم روی آنها انجام میشود.»
او افزود: «تا اینجای کار، شاید مخاطب با کمی تساهل، این برنامهها را قابل پذیرش بداند. اما زمانی که متوجه شود تمام این نمایشها برای فریب اوست و صرفاً در جهت درآمدزایی و شهرت طراحی شدهاند، دیگر روی خوشی به آنها نشان نمیدهد.»
فریبکاریهای پشت صحنه؛ مخاطب، سوژهی فریب است
کاظمیاصل با اشاره به برخی موارد خاص گفت: «در یکی از برنامهها، جوانی خوشقیافه را به عنوان یک فرد معلول معرفی کردند تا واکنش دختر شرکتکننده را بسنجند. بعداً معلوم شد که همهچیز ساختگی بوده. در برخی قسمتها نیز دربارهی شغل پدر یا فرزند شرکتکننده، فریبهایی صورت گرفته. در مواردی دیگر، افراد شناختهشدهای به عنوان شرکتکننده ناشناس معرفی شدند، در حالی که سابقهی ارتباط قبلی داشتند.»
رقابت بر سر بدن؛ سقوط در سطحیترین شکل انتخاب
بخش پایانی صحبتهای کاظمیاصل به نقطهی اوج نگرانیها رسید: «در برخی قسمتها، انتخاب شریک زندگی تنها براساس ظاهر انجام میشود. مثلاً یک دختر از بین چند پسر باید انتخاب کند، آن هم صرفاً بر اساس فیزیک بدنی. اینجاست که دیگر شأن انسانی چه برای شرکتکننده و چه برای مخاطب زیر سؤال میرود. این برنامهها از عشق و رابطه و ازدواج فاصله گرفتهاند و به رقابتی نازل بر سر انتخابشدن یا انتخابکردن تبدیل شدهاند.»
وی در پایان با اشاره به یکی از جدیدترین نمونهها گفت: «در برنامهای که همین چند روز پیش با عنوان عشق ابدی در یوتیوب منتشر شد، باز هم ما شاهد همین الگوها هستیم. نهتنها از عشق و ابدیت خبری نیست، بلکه همهچیز سطحیتر، پرزرقوبرقتر و تهیتر شده.»
از عشق اسطورهای تا کالای نمایشی؛ واژهای که تحقیر شد
امیر کاظمیاصل در بخش پایانی گفتوگو، صراحتاً به بیارتباط بودن عنوان برخی از این برنامهها با محتوای واقعیشان اشاره کرد و گفت:
«جالب اینجاست که عنوان برنامهها، هیچ نسبتی با محتوای آنها ندارد. مثلاً اگر قرار باشد واژهای مثل “عشق” را در عنوان برنامهای ببینیم، انتظار میرود نشانی از سطح والای دوست داشتن، از آن عشقهای جنونآمیز و اسطورهای داشته باشیم. اما نهتنها اثری از آن عشقها نیست، بلکه روابطی نازل و سطحی ارائه میشود که از ابتداییترین نشانههای تعهد هم خالیاند.»
او درباره عنوان «عشق ابدی» که این روزها بحثبرانگیز شده، افزود: «نه عشقی در کار است، نه ابدیتی. هیچ رابطهای در این برنامه شکل نمیگیرد که بتوان حتی لحظهای به ماندگاریاش امیدوار بود.
از همان ابتدا، با پوستر، عنوان و تبلیغات دروغین روبهرو هستیم؛ یک نمایش مضحک و بیاساس.»
هنوز در آغاز راه، اما آشکارا در مسیر انحراف
کاظمیاصل با وجود آنکه برنامه هنوز در قسمتهای ابتداییاش است، تأکید کرد: «شاید هنوز برای تحلیل دقیق کمی زود باشد، اما همین چند قسمت اولیه هم گویای همهچیز است. خبری از ارتباط سالم انسانی، خبری از احترام متقابل، یا حتی ساختن یک آیندهی مشترک در کار نیست. این برنامهها سفارشی هستند، با بودجههای هنگفت، برای هدفگیری مستقیم نسل جدید؛ نسلی که هنوز در آغاز مسیر تجربههای عاطفیاش است.»
نسل Z؛ مخاطبی خام، هدفی پرریسک
او با نگاهی آسیبشناسانه به جامعه هدف این برنامهها گفت:
«این برنامهها دقیقاً متولدین دهه ۸۰ و اوایل ۹۰ را نشانه گرفتهاند. نسلی که هنوز در دوراهی تجربه و انتخاب است، نه آنقدر پخته که مفهوم عشق را بداند، نه آنقدر بیتجربه که علاقهای نداشته باشد. برنامهها میخواهند عادیسازی کنند؛ اینکه انتخاب بیپایان است، تعهد بیمعناست و اگر انتخابت را دوست نداشتی، میتوانی تغییرش بدهی. این یعنی زیرپا گذاشتن اصول اولیهی اخلاق انسانی.»
عادیسازیِ سطحیترین شکل روابط انسانی
وی درباره زبان و رفتار غالب در این برنامهها هشدار داد: «نوع کلام و روابطی که در برنامهها نمایش داده میشود، هیچ تناسبی با فرهنگ ایرانی ندارد. اما چون زبان فارسی است، چون اجرا و تصویر رنگین و شیک دارد، مخاطب جوانی را جذب میکند که هنوز مفهوم عشق را تجربه نکرده، و اتفاقاً مستعدترین فرد برای تأثیرپذیری از این فضاست. کسی که به سادگی وارد رابطه میشود و به همان سادگی هم آن را رها میکند.»
از واژه تا واقعیت؛ عشق یعنی شناخت، نه نمایش
کاظمیاصل با تأکید بر زمینههای پژوهشیاش در حوزه «عشقشناسی» گفت:
«یکی از مهمترین کارهایی که باید برای نسل امروز کرد، آشنا کردن آنها با معنای واقعی عشق است. عشق، واژه نیست، رفتار است. تا زمانی که خودمان معنای عشق را نفهمیدهایم، نمیتوانیم آن را تجربه کنیم. در هیچ دانشی، بدون تعریف، نمیشود به شناخت رسید؛ در عشق هم همین است.»
بازار مکارهای به نام عشق؛ جایی برای فریب نه برای پیوند
او با نگاهی طعنهآمیز و انتقادی ادامه داد: «این برنامهها نهتنها خالی از عشقاند، بلکه نمایشهای نازلی از روابط رمانتیک سطحی هستند. اگر اینها را بازارهایی برای دیدهشدن، فالوئر گرفتن و پولدرآوردن بدانیم، دیگر نباید انتظار داشته باشیم “کالایی” به نام عشق هم در این بازار پیدا شود. عشق، در بازار مکاره یافت نمیشود.»
و یک جمله پایانی؛ از خودت شروع کن
در پایان، امیر کاظمیاصل گفت: «اگر من معنای عشق را فهمیده باشم، در مسیرش گام بردارم، و آن را به دیگری عرضه کنم، حتماً روزی کسی را خواهم یافت که عشق را میفهمد و آن را به من بازمیگرداند. این مسیر از من آغاز میشود، نه از یک برنامه فریبنده.»
