خانه پدری، برادران لیلا و پیرپسر؛ سهگانه سینمای ایران علیه پدرسالاری

اختصاصی سلام سینما – تهمینه منصوری روشن: برای همگی ما پذیرفته است که هنر به طور کلی و بالاخص سینما رابطهی تنگاتنگ و جداناشدنی با بدنهی جامعه دارد. هر آنچه در سینما روایت میشود (به جز مواردی در ژانر فانتزی) میتوان به راحتی مشابهی در اجتماع و میان مردم واقعی برایش یافت. به همین خاطر مضامینی که کمابیش در زندگی روزمره افراد با آن درگیر هستند، به سرعت راه خود را به قصه فیلمها باز میکنند.
از همین روست که پدرسالاری، بهعنوان یکی از ساختارهای ریشهدار اجتماعی و فرهنگی در ایران، همواره حضوری پررنگ در روایتهای سینمایی داشته است. پدرسالاری مفهومی است که در علوم اجتماعی و مطالعات جنسیت برای توصیف نظامی از سلطهی مردان بر زنان و فرزندان به کار میرود. این نظام نهتنها در خانواده، بلکه در اقتصاد، سیاست، قانون و فرهنگ نیز بازتولید میشود. در سادهترین تعریف، پدرسالاری به معنای «حق پدر» در تصمیمگیری مطلق و جایگاه برتر او در سلسلهمراتب خانوادگی است.
بیشتر بخوانید:
بررسی جایگاه اقتدارگرایانه پدر در سینمای ایران به بهانه نمایش پیرپسر | از پدرسالاری تا پدرکشی
مفهوم پدرسالاری از نگاه سیلویا والبی
یکی از نظریهپردازان مهم در این زمینه، سیلویا والبی (Sylvia Walby) است که پدرسالاری را بهعنوان یک ساختار اجتماعی چندوجهی توضیح میدهد. او معتقد است پدرسالاری فقط یک رابطه خانوادگی نیست، بلکه در شش حوزهی اصلی بازتولید میشود: خانواده، محیط کار، دولت، خشونت مردانه، جنسیّت، و فرهنگ. بر اساس این نگاه، اقتدار پدر در خانه، بخشی از یک شبکهی گستردهتر از سلطهی مردانه است.
از سوی دیگر، نظریهپردازانی مثل پییر بوردیو در کتاب «سلطه مردانه» نشان میدهند که پدرسالاری تنها با زور و قانون تحمیل نمیشود، بلکه از طریق عادتها، نمادها و سنتها درونی و «طبیعی» جلوه داده میشود. به همین دلیل، شخصیت پدر در بسیاری از جوامع همواره با «حقانیت» همراه بوده و مخالفت با او بهعنوان شکستن یک قاعدهی مقدس در نظر گرفته میشده است.
از قهرمانی مطلق تا عامل بحران
از همان نخستین سالهای شکلگیری سینمای داستانی در ایران، «پدر» اغلب بهمثابه ستون خانه و مرجع اقتدار تصویر میشد؛ شخصیتی که تصمیم نهایی را میگیرد، خانواده را بهاصطلاح «حفظ» میکند و گاه حتی قانون نانوشتهی خانه محسوب میشود. اما در دهههای اخیر، تغییرات اجتماعی، بحرانهای اقتصادی و گسترش گفتمانهای نوین در حوزهی جنسیت و قدرت، این تصویر کلاسیک را در بطن جامعه به لرزه انداخته است. سینمای ایران نیز، همپای این تحولات، به سراغ شخصیتهایی رفته که نهتنها نماد اقتدار نیستند، بلکه نشانهای از فروپاشی و ناکارآمدیاند.
رفتن به سراغ موضوعات این چنینی که فاصلهی واضحی از عرف پذیرفته شده در طی سالیان دراز دارند، سختیها و ریسک بالایی دارد که فیلمساز لاجرم مجبور به پذیرش آنها است. بسیاری از این آثار پس از اکران مورد نکوهش مردم قرار گرفتهاند. به عنوان بحثبرانگیزترین نمونهها میتوان به سه فیلم «خانه پدری» (کیانوش عیاری)، «برادران لیلا» (سعید روستایی) و «پیر پسر» (اکتای براهنی) اشاره کرد. هر سه فیلم، با زبانها و استراتژیهای متفاوت، پدرسالاری را در موقعیت بحران قرار میدهند.
در «خانه پدری»، چرخهی تاریخی خشونت و سلطه مردانه بهطرزی تکاندهنده در یک خانه روایت میشود. در «برادران لیلا»، اقتدار پدر در بستر اقتصاد فروپاشیده، بهجای انسجام، عامل نابودی خانواده است. و در «پیر پسر»، رابطهی پدر و پسر به استعارهای از بحران مردانگی و فروپاشی نسلها بدل میشود.
این سه اثر، هر یک به شیوهای، نشان میدهند که سینمای ایران دیگر به بازتولید کلیشههای پدرسالارانه تن نمیدهد؛ بلکه با نمایش ترکها و شکستهای این نظم دیرپا، بازتابی از جامعهای است که خود نیز در حال عبور از تصویر اسطورهای «پدر» و ورود به عصر جدیدی از بازتعریف قدرت در خانواده است.
فیلم خانه پدری (کیانوش عیاری): چرخهی خون و سکوت؛ روایت عیاری از پدرسالاری
کیانوش عیاری در «خانه پدری» با شجاعت، چرخهای از خشونت و سکوت را به تصویر میکشد؛ چرخهای که از قتل دختر در همان دقایق ابتدایی آغاز میشود و مثل زخمی باز، تا نسلهای بعد ادامه پیدا میکند. خانهی قدیمی با حیاطهای تنگ و اتاقهای تاریک، بهمثابه نمادی از ساختار بسته و خفقانآور پدرسالاری عمل میکند؛ فضایی که زنان در آن یا کشته میشوند یا به سکوت و اطاعت وادار. سبک واقعگرایانهی عیاری، با تکیه بر جزئیات زمانه و استفاده از ریتم کند روایت، اجازه میدهد مخاطب نهتنها خشونت، بلکه ماندگاری و انتقال تاریخی آن را لمس کند. این فیلم یکی از نخستین آثار ایرانی است که با چنین صراحتی نشان میدهد اقتدار پدر، به جای حفظ حرمت خانه، در حقیقت بنیان ویرانی آن است.
فیلم برادران لیلا (سعید روستایی): غرور مردانه در برابر عقلانیت زنانه؛ جدال لیلا با پدر
سعید روستایی در «برادران لیلا» از همان ابتدا خانوادهای را تصویر میکند که در تنگنای اقتصادی و بحران اجتماعی گرفتار است. در این میان، پدر (با بازی درخشان سعید پورصمیمی) بیش از آنکه نقطه اتکا باشد، منبع آشفتگی است. لجاجت او برای حفظ غرور و آداب کهنه، در تضاد کامل با نیازهای واقعی خانواده قرار میگیرد. انتخابهای کارگردان در میزانسنهای شلوغ و پرجزئیات، همراه با دوربین بیقرار و دیالوگهای پرتنش، فضای یک خانهی در حال فروپاشی را به مخاطب منتقل میکند. در برابر این وضعیت، لیلا (ترانه علیدوستی) بهعنوان تنها شخصیت عملگرا ظاهر میشود و تلاش میکند خانواده را نجات دهد؛ اما نظام پدرسالار آنقدر سنگین و ناکارآمد است که هر تلاشی به بنبست میخورد. «برادران لیلا» آشکارا نشان میدهد که حق همیشه با پدر نیست و گاه عقلانیت و آیندهنگری در سیمای یک زن معنا پیدا میکند.
فیلم پیر پسر (اکتای براهنی): پایان اقتدار؛ تصویر براهنی از بحران خانواده
اکتای براهنی در «پیر پسر» پدری را به تصویر میکشد که اقتدارش بیشتر به خاطرهای محو شباهت دارد تا حقیقتی زنده. روایت فیلم، با فضاسازی تیره و نگاه استعاریاش، پدر را به سایهای فرسوده بدل میکند که بیش از آنکه الهامبخش باشد، یادآور زوال و ناتوانی است. در این فیلم، رابطهی پدر و پسر نه بر پایه اعتماد و حمایت، بلکه بر بستر شکستها و ناکامیهای مکرر شکل میگیرد. استفاده از نورپردازی سرد و قاببندیهای بسته، حس خفقان و گرفتگی روابط را تشدید میکند و نشان میدهد که نسل جدید، در غیاب یک پدر مقتدر، با بحران هویت و تکرار چرخههای شکست روبهرو است. «پیرپسر» استعارهای تصویری از دورانی است که پدرسالاری دیگر مشروعیت سابق را ندارد و بیش از آنکه پاسخی برای مشکلات باشد، خودش بدل به مسئله میشود.
جدال با سنت و اسطوره؛ سینما به سوی بازنمایی برابرتر حرکت میکند
همانطور که تغییر در ساختارهای اجتماعی زمان میبرد و با مقاومت روبهرو میشود، در سینما هم گذار از روایتهای سنتی به روایتهای انتقادی سخت و پرهزینه است. طبیعی است که چنین آثاری همیشه با بازخوردهای مثبت مواجه نشوند؛ گاهی توقیف میشوند، گاهی با انتقادهای شدید روبهرو میشوند و گاهی مخاطب عام در برابرشان موضع میگیرد. اما درست در همین جدالهاست که معنا ساخته میشود.
سینما، مثل جامعه، اگرچه به کندی حرکت میکند، اما ناگزیر است به سوی تصویرهای تازه از خانواده و قدرت برود. امروز فیلمهایی چون «خانه پدری»، «برادران لیلا» و «پیر پسر» این مسیر دشوار را آغاز کردهاند؛ مسیری که شاید بازخورد فوری و همهجانبه نداشته باشد، اما ضرورتی انکارناپذیر است.

من، تهمینه منصوری روشن، متولد ۱۳۷۶ در تهران هستم. مسیر آکادمیکم را با تحصیل در رشته سینما ــ از کارشناسی کارگردانی تا کارشناسی ارشد سینما در دانشگاه هنر ــ دنبال کردهام. دغدغه اصلی من در مواجهه با سینما، پرداختن به جایگاه و تجربه زنان در روایتهای سینمایی و نیز پیوند میان معماری و تصویر بوده است. از سال ۱۳۹۹ قلم را در رسانه «هنر امروز» به دست گرفتم و از بهار ۱۴۰۴ تا به امروز در «سلام سینما» به عنوان نویسنده در حال فعالیت هستم.