بازگشت کیانو ریوز و الکس وینتر به صحنه برادوی در تئاتر در انتظار گودو؛ رفاقتی در میانه پوچی زندگی

ترجمه اختصاصی سلام سینما - نگار رعنایی: در تئاتر هادسون، اتفاقات عجیبی در جریان است؛ فراتر از سادهترین اتفاقات روزمره، دو شخصیت اصلی داستان، استراگون (با بازی کیانو ریوز در اولین تجربهٔ برادویاش) و ولادیمیر (با بازی الکس وینتر)، در فضایی سوررئال و بیزمان گرفتار شدهاند. داستان بازسازی برادوی «انتظار گودو» (Waiting for Godot) روایت دوستی، پوچی و انتظار در فضایی نامعلوم است.
داستان ساده است: در آغاز، استراگون در کنار جادهای روستایی و زیر سایهٔ درختی بزرگ، تلاش میکند کفش خود را درآورد. ولادیمیر با او گپ میزند و هر دو منتظر گودوی مرموز هستند. استراگون یک هویج میخورد و دربارهٔ خودکشی فکر میکند، اما با ورود پوزو (با بازی برندون جی. دیردن) و خدمتکارش لاکی (با بازی مایکل پاتریک ثورتون) وقایع دیگری پیش میآید. پسری کوچک به آنها میگوید گودو امروز نمیآید، اما فردا خواهد آمد و چرخهٔ انتظار دوباره تکرار میشود.
این اثر کلاسیک، همانطور که منتقد ایرلندی ویویان مرسیه گفته، «نمایشی است که هیچ اتفاقی در آن دو بار نمیافتد». با وجود تکرار و یکنواختی، امید، معنا و از همه مهمتر دوستی، محور داستان باقی میماند.
صحنهٔ نمایش که توسط سوترا گیلمور طراحی شده، فضایی وسیع و سرد ایجاد میکند که شخصیتها را در نوعی برزخ محدود نگه میدارد و با نورپردازی جان کلارک، صحنههای وهمآلود و جذابی خلق میشود. حضور پسرک در صحنه، با گفتار ساده اما دلخراش، لحظاتی اثرگذار میآفریند.
کارگردان جیمی لوید، با رویکرد مینیمالیستی خود، تلاش کرده تا پوچی گودو را به شیوهای انسانی و ملموس نشان دهد. ریوز و وینتر، با تبادل کلاههای بولر و حرکتهای طنزآمیز، لحظاتی از شادی و بازیگوشی را به صحنه میآورند و همزمان با حسرت و ناامیدی شخصیتها همراه میشوند.
دوستی ریوز و وینتر، نقطهٔ قوت این بازسازی است؛ آنها دو دوست قدیمی را بازی میکنند و این صمیمیت و احساس متقابل در طول نمایش کاملاً ملموس است. استراگونِ ریوز، کلافه و دلسرد، در حالیکه به کمک و توجه دوستش نیاز دارد، لحظاتی بامزه و دلنشین خلق میکند و ولادیمیرِ وینتر، با آمادگی برای پذیرفتن شادی یا ناامیدی، مکمل اوست.
پوزو و لاکی نیز با بازی دیردن و ثورتون، فضای نمایش را تکمیل میکنند؛ پوزو با حضور قوی و پر سر و صدا و لاکی با مونولوگهای جذاب و لحظات طنز به نمایش قدرت میبخشند. اما حس شوک و تأثیر عاطفی بینظیر بکت، کمی در این اجرا کاهش یافته است. با این حال، یادآوری دائمی چرخهٔ تکرار و انتظار ولادیمیر و استراگون، در پایان نمایش تأثیر عاطفی خاص خود را دارد.
گرچه این نسخه، «گودو» را به عمیقترین شکل ممکن باز نمیکند، اما دیدن ریوز و وینتر کنار هم و واکنشهای طبیعی و طنزآمیزشان، تجربهای لذتبخش است.

دانشآموخته ادبیات انگلیسی و مترجمی با هفت سال تجربه کار. یک سال است در «سلام سینما» به تولید محتوا درباره سینمای جهان مشغولم. همیشه دنبال داستانهای جدید و تجربههای متفاوت در دنیای هنر هستم.