جستجو در سایت

1404/07/06 15:30

گفت‌وگو با نمایشنامه‌نویس ایرانی‌اصل ساکن لندن: مخاطب، فقط بیننده نیست

گفت‌وگو با نمایشنامه‌نویس ایرانی‌اصل ساکن لندن: مخاطب، فقط بیننده نیست
سالن تئاتر اولیویه‌ی تئاتر ملی یکی از نمادین‌ترین صحنه‌های لندن که میزبان اجراهای افسانه‌ای بی‌شماری بوده است، در ماه سپتامبر، برای اولین بار در تاریخ، میزبان نمایشی از یک نمایشنامه‌نویس تازه‌کار شده است، نمایشنامه «باکائی» نوشته نیما طالقانی که برگرفته از نمایشنامه «کاهنه‌های باکوس» نوشته "اوریپید است.
به گزارش سلام سینما

طالقانی تجربه بازیگری در تولیدات تحسین‌شده جیمی لوید از «رومئو و ژولیت» و «سیرانو» را دارد. طالقانی که در شمال لندن متولد و بزرگ شده است، نمایشنامه او باکائی با شعر و کلام و رپ آمیخته شده است.

شما با به روی صحنه بردن نمایشنامه‌تان در تئاتر اولیویه، به عنوان اولین نویسنده‌ی تازه‌کار، گامی نو برداشته‌اید. نه تنها گامی نو برداشتید، بلکه نمایشنامه‌ی شما آغاز دوران تصدی «ایندو روباسینگهام» به عنوان مدیر هنری تئاتر ملی است. آیا وقت داشته‌اید که به این موضوع درنگ کنید؟

نیما طالقانی: زمانی برای درک این موضوع نبوده. اما فکر می‌کنم این واقعاً اتفاق خوبی است- اصلاً حواسم را از نمایش پرت نکرده‌ام. بخشی از وجودم مدام فکر می‌کند، مطمئناً به زودی چیزی احساس خواهم کرد، مثل هیجان یا یک واکنش بزرگ. اما فعلاً فقط سخت کار می‌کنم، سریع کار می‌کنم و سخت تمرکزم روی کار بوده است.

تا به حال، شما بیشتر به عنوان یک بازیگر در حرفه خود شناخته شده‌اید، همکاری با کارگردان پرکار تئاتر، جیمی لوید، در نمایش «سیرانو» و در نمایش «رومئو و ژولیت» در نقش بنولیو در مقابل رومئو با بازی «تام هالند» را بازی کردید. چگونه این همه تجربه به عنوان یک بازیگر، بر شیوه نویسندگی شما تاثیر گذاشت؟

فکر می‌کنم به عنوان یک بازیگر، به خصوص در تئاتر، شما یک واکنش فوری دریافت می‌کنید: چه چیزی مؤثر است، چه مخاطبی با شما همراه باشد، چه ضرب آهنگی به دل می‌نشیند، چه وقتی حوصله تماشاگر سر می‌رود، یا اینکه تماشاگر با دنبال کردن نمایش مشکل پیدا می‌کند. امیدوارم این موضوع به من درکی از چگونگی جذب مخاطب داده باشد. همچنین به من آموخته است که چیزی خلق کنم که واقعاً مخاطب را جذب کند. این در مورد یک آزمون ذهنی یا چیزی بیش از حد خاص نیست، بلکه در مورد خلق اثری است که بتواند بخش وسیعی از مردم را سرگرم یا تحت تأثیر قرار دهد.

درست است - چون شما آن دانش دست اول از رابطه بین یک اجراکننده و مخاطب را دارید.

 دقیقاً. امیدوارم اینطور به نظر برسد که مخاطب فقط تماشاگر نیست - آنها درگیر داستان می‌شوند، حضورشان ضروری است. تماشاگر عنصر کلیدی برای نمایش هستند. برای من، همه چیز در صداقت، راستگویی، بازیگوشی و اهمیت دادن به مخاطب خلاصه می‌شود - نه تظاهر به نامرئی بودن. در «باکائی» ، مخاطب حتی به مردم تبس تبدیل می‌شود.

این تقریباً اتفاقی به نظر می‌رسد، زیرا نمایشنامه‌ی «باکائی بر دیونیزوس»، «خدای تئاتر»، «تمرکز دارد» و نمایشنامه‌ی شما در یکی از نمادین‌ترین تئاترهای لندن، که به سبک آمفی‌تئاتر یونانی طراحی شده است، روی صحنه می‌رود. گمان می‌کنم هنگام نوشتن این را نمی‌دانستید. پس چه چیزی در ابتدا شما را به سمت این نمایشنامه و پرداختن به این اثر ادبی عظیم سوق داد؟

 در ابتدا، این ایده بود که در این دنیا، حتی یک خدا هم می‌تواند پناهنده باشد - و فکر می‌کنم این موضوع مرا تحت تأثیر قرار داد. این نشان می‌دهد که چگونه جامعه چنان تمایل و غریزه‌ی عمیقی به مردم «دیگر» دارد که حتی یک خدا هم می‌تواند دیگری تلقی شود. تبعیض یا به حاشیه رانده شدن تا چه حد می‌تواند در یک جامعه یا فرهنگ گسترش یابد - چه نژاد، فرهنگ، زبان، جنسیت یا همه این چیزها. این موضوع تا چه حد ریشه‌دار است؛ مردم «غیرخودی سازی» را آنقدر جدی می‌گیرند که حتی یک خدا هم می‌تواند پناهنده باشد.
همچنین واقعاً تحت تأثیر قرار گرفتم که باکائی‌ها زنانی از آسیا بودند که به آزادی نیاز داشتند، و این زنان یونانی بودند که در دوران حکومت شاه پنتئوس به آزادی نیاز داشتند. در نسخه اصلی، آنها یک گروه کر همگن بدون صداهای فردی هستند. می‌خواستم بپرسم: چرا آنها صحبت نمی‌کنند؟ چرا با آنها مثل انسان رفتار نمی‌شود؟ چرا همه آنها داستان‌های پسزمینه، انگیزه رفتن ندارند؟
 

نمایشنامه شما از کلام گفتاری، شعر و عناصر رپ استفاده می‌کند. آیا این سبک نوشتاری همیشه برای شما جالب بوده و به شما کمک کرده است تا متن را به دنیایی معاصرتر برای مخاطبان امروزی‌تر منتقل کنید؟

بله، فکر می‌کنم شعر همیشه چیزی بوده که من آن را بسیار جذاب، رضایت‌بخش و هیجان‌انگیز یافته‌ام. درام شاعرانه قبلاً بسیار محبوب بود، اما اکنون کمتر محبوبیت دارد. در یک طرف درام‌های صریح دارید، در طرف دیگر موزیکال‌ها یا موزیکال‌های هیپ‌هاپ، اما در این بین جایی برای درام شاعرانه با شعر مناسب و چند هجایی وجود دارد. نه با وزن دقیق، بلکه با شعری که زنده به نظر برسد.

می‌گویند شکسپیر از روی گفتار انسان الگوبرداری می‌کرده است، اما به ندرت به نظر می‌رسد که انسان‌ها واقعاً صحبت می‌کنند. من سعی می‌کنم تعادلی پیدا کنم که در آن بازیگران روی صحنه آگاه باشند که به شیوه‌ای  حرف می‌زنند که کاملاً طبیعی نیست، اما از آن لذت می‌برند. تئاتر هرگز به آن شکلی که زندگی واقعی است، واقعی نخواهد بود . همه ما وقتی وارد تئاتر می‌شویم این را می‌دانیم. بنابراین احساس می‌کنم هر چه بیشتر از این واقعیت که در یک تئاتر هستیم آگاه باشیم - اینکه به این شیوه والا صحبت می‌کنیم، شعر می‌سازیم و اوقات خوبی را سپری می‌کنیم - بیشتر می‌تواند صادقانه باشد.

ایران تئاتر


ارسال دیدگاه
captcha image: enter the code displayed in the image