داستانی متعالی و مفصل از عشق ممنوعه
ترجمه اختصاصی سلام سینما
برخی از پر مفهومترین کلوزآپهای فیلم «آمونیت» درام جدید، هوشمندانه و پرشور «فرانسیس لی» نه از صورتها بلکه از دستها است. آن دستها متعلق به دیرینهشناس انگلیسی قرن نوزدهم «مری آنینگ»(کیت وینسلت) هستند که به خاطر سالها در معرض کار سخت بودن زمخت و خشن شدهاند. ما هنگامی متوجه زمختی دستان او میشویم که درحال پوست کردن سیب زمینی برای سوپ میباشد و یا هنگامی که زیر نورآتش در دفترچهاش طراحی میکند و یا هنگام جمع کردن سنگها از ساحل لایم رجیس در انگلستان شهر کوچک "دورست" که آن جا را خانه میداند.
طولی نمیکشد که همان دستان کمر زن دیگری به نام «شارلوت مورچیسون»( سیرشا رونان) را محکم میگیرد و او را با بیتجربگی به خود نزدیک میکند. با اشتیاق لرزانی که میتواند بیشتر از زمزمههای عاشقانه سخن بگویید. آن لحظه از لحاظ فیزیکی و جسمی مثل یک انفجار است و کاملا قطعهای خشن و مقاومت ناپذیر از نظر فیزیکی در این فیلم است. «لی» بیآلایشترین و ناخوشایندترین داستانهای عاشقانه را میسازد. اولین فیلم فوقالعادهی او «سرزمین خود خدا» در لنگرگاههای بادگیر یورکشایر در انگلیس اتفاق میافتد جایی که دو چوپان جوان گله خود را پرورش میدهند و به سرعت در معرض عشق و اشتیاقی گرم و گل آلود قرار می گیرند.
«آمونیت» در بیشتر از یک قرن قبل رخ داده است و متناسب با چهرهها و وقایع زندگی گذشته ساخته شده است و از نظر تأثیرگذاری از اهمیت کمی برخوردار نیست.«ماری» زن سرسخت و استواری است که انزوای خویش را ارزشمند میداند و کارهای یدی را به حرفهای بیهوده و شایعه پراکنیها ترجیح میدهد. او همچون آفریده ای از دل زمین است یک انسان واقعی یک آدم تندخو وگوشهگیر.
یکی از اولین کارهایی که ما از او میبینیم این است که از صخره بالا میرود سنگ بزرگی را جا میاندازد و سپس به پایین میلغزد و با ضربات متوالی به زمین میافتد. این سنگ خورد میشود و یک فسیل باستانی در داخل آن مشخص میشود. یک آمونیت از یک جانور نرم تن که منقرض شده است با الگویی مارپیچ و واضح. این یکی از مسحورکنندهترین طراحیها از عناصر موجود در طبیعت است. همچنین نمادی از سرگیجه و سقوط عاطفی گیجکننده است که «ماری» به زودی آن را خواهد فهمید.
مانند «سیمای زنی در آتش» از «سلین سایاما»، «آمونیت» تصور که میکند که یک شهر ایده آل فانی در کنار ساحلی است که در آن دو زن میتوانند به دور از نگاه حق به جانب و گستاخانه مردان عاشق هم شوند. و مانند «سایاما»، «لی» قصد دارد دستاوردها و فضیلتهای چشمگیر زنان را برجسته کند. به ویژه آنها که در طول تاریخ توسط مردان اصلاح شدند، نادیده گرفته شده و پاک شدند. جای تعجب ندارد که شاتهای آغازین این فیلم (فیلمبرداری توسط استفان فونتین) از خدمتکاری است که کف زمین موزه را میسابد و به سرعت به کناری رانده میشود تا بتوانند یکی از آثار باستانی «ماری» را به آن جا منتقل کنند و آن را به نام یک مرد نمایش میدهند.
اگرچه این داستان ریشه در تاریخ دارد اما پیوند عاشقانهای که در قلب آن وجود دارد بیشتر مدرکی برای ماهیت تفسیری آن است. درحالی که «مورچیسون» واقعی دوست صمیمی «آنینگ» بود و سرانجام خودش نیز یک زمینشناس شد، مشخص نیست که آیا این دو زن به راستی معشوقه هم بوده باشند. اما «آمونیت» یک اثر هنری فراتر از علم و تاریخ است که در مورد خروج از رکوردهای شناخته شده و مشهور هیج بیمی ندارد و این کار را با زکاوت و زیبایی و نوگرایی انجام میدهد که احساس نیرو بخش تری را در این زمینه دارد.
این فیلم به ما میگوید همان طور که به طور صریح توسط یک زن در گذشتهی ماری (با نقشآفرینی بینقص فیونا شایه) بیان میشود مانع خوشبختی این زوج شایعات محلی یا انگ اجتماعی نسبت به همجنسگرایی نیست، این مشکل از خود «ماری» و عدم تمایلش به سازش و مصالحه یا کنترل کردن آن است. «آمونیت» داستانی متعالی و مفصل از عشق ممنوعه است تا یک پرترهی خستهکننده از تنهایی اجباری خودخواسته، داستان زندگی زنی که بیشتر عمر خود را بجای محقق کردن اهدافش، صرف زندگی بخشیدن کرده است. فسیل گذشته و ثبت مرگ است. مانند بسیاری از چیزهای دیگر مثل گرفتن دستها، رفتن به موجسواری و آغوش عاشقان. اینها میتوانند ثابت کنند که زندگی خوب همچنان وجود دارد.
منبع: لس آنجلس تایمز
مترجم: وحید فیض خواه