ما می شویم/ ازداوج های خاطره انگیز فیلم های ایرانی
اختصاصی سلام سینما- چهارشنبه یکم مرداد ماه سالروز وصلت امیرالمومنین (ع) و حضرت فاطمه (س) است. روزی که به این مناسبت روز ازدواج نامگذاری شده. به همین مناسبت بعضی از ازدواجهای سینمای بعد از انقلاب را مرور کردهایم. ازدواجهایی که هرکدام به دلیلی خاص خاطره انگیز شدهاند و در یاد تماشاگر سینمای ایران ماندهاند. خواه به خاطر عشق و علاقه زیاد خواه از سر اجبار و پایبندی به مناسبات.
ازدواجهایی که در فیلمهایی طنز یا تریلرهای عاشقانه و درامهایی اجتماعی بخش مهمی از داستان بودهاند و خود سالروز ازدواج و جشن عروسی در روند دراماتیک فیلم و مسیر پیشروی کاراکترها تاثیر داشته است.
زوج ماندگار: نیکی کریمی و ابوالفضل پورعرب
اولین فیلم بهروز افخمی داستان ازدواج دو جوان در دهه شصت را روایت میکند. در دهه محدودیتها. درحالیکه جنگ به پایان رسیده و دوران سازندگی آغاز شده، داستان زندگی این دو جوان با بازی دو ستاره آن روزها یعنی ابوالفضل پورعرب و نیکی کریمی هم درباره این است که چطور ارزشهای زندگیشان دستخوش دوران سازندگی تغییر میکنند. چطور جوانی ساده به کار قاچاق و خلاف ورود پیدا میکند تا «پولدار» شود و به دختر مورد علاقهاش برسد.
فیلم از انتهای مراسم عروسی شروع میود. جایی که عروس و داماد سوار ماشین شدهاند و در مسیر سفر ماهعسل هستند و داستان رسیدنشان به سفره عقد به شکل فلاشبکهایی در مسیر تعریف میشود و آینده نامعلوم در پیش، از نیمه فیلم به آنان رخ مینمایاند.
در نقطه عطف دراماتیک و حادثه ناگواری که اتفاق میافتد، حقایق بر آنان روشن میشود و حالا باید عشقشان را بههم ثابت کنند و پای یکدیگر بمانند. پسر که برای دختر و رسیدن به این ماه عسل هرکاری کرده و دارد تاوان میپردازد. حالا نوبت دختر است که کنار او بماند و برای پسر پای او و اشتباهات و گناهش بماند.
زوج ماندگار: فاطمه معتمدآریا و ایرج طهماسب
یکی از فیلمهای کمدی ایرج طهماسب که داستان یک ازدواج عاشقانه اما بسیار پردردسر را تعریف میکند. داستان زوج عاشقپیشهای که بهسختی بههم میرسند و ازدواج میکنند، اما سختیها بعد از ازدواج هم دست از سرشان برنمیدارد و حتی مزاجشان را هم شدیدا بهم میریزد!
اینها زوجی هستند که بیست سال است عاشق همدیگرند اما خانوادهها راضی به وصلت نیستند و آنها به اندازه یک عمر جوانی پای همدیگر ایستادهاند و صبر کردهاند، بدون اینکه حتی همدیگر را داشته باشند.
ایرج طهماسب در لوای دامادی موقر و سربهزیر و فاطمه معتمد آریا بهعنوان عروسی سادهلوح در کنار یکدیگر، زوج ماندگاری را در تصویر ثبت کردهاند.
زوج ماندگار: مهناز افشار و محمد رضا گلزار
«آتش بس» از جمله کمدیهای خانوادگی بود که در زمان اکران خود با استقبال بسیار ویژهای از سوی تماشاگران روبهرو شد. یکی از دلایل این محبوبیت نقطه نظر متفاوت و تازهای بود که از آن به اختلافات زن و شوهری نگاه میانداخت. فیلمی از کارگردان زنی که در سینمای ایران به فمینیست یا به عبارت دقیقتر کلمه «زنسالار» مشهور است، توانسته بود به تعادل جالبی در حل اختلافات زن و شوهری برسد. «آتش بس» از این نظر یکی از میانهروترین و متعادلترین فیلمهای تهمینه میلانی محسوب میشود و این جالبترین نکته آن است.
موش و گربه بازیها و کلکلهای زن و شوهر در «آتش بس» از همان اولین آشنایی شروع میشود و حتی در روز ازدواج و مراسم ازدواج هم حال دو طرف را متاثر میکند. هرچند مراسم ازدواج در فیلم چند دقیقهای بیشتر نیست و اصلا شروع فیلم با قصد زن برای گرفتن طلاق است و تماشاگر خیال میکند فیلمی درباره پروسه جدایی خواهد دید، اما «آتش بس» اتفاقا درباره ازدواج است.
درباره لحظات و موقعیتهای سخت زناشویی، درباره اختلاف نظرها و فرهنگهایی که میتواند یک عشق را نابود کند و البته شرح تلاشها و راهکارهایی است تا دو آدم متفاوت را به یک مرز مشترک از تفاهم برساند و کنار یکدیگر نگه دارد.
زوج ماندگار: لیلا حاتمی و بهرام رادان
فیلمی با محوریت ازدواج دو جوان، در مذمت روحیه تجملگرا و مصرفگرایانه زیست مدرن ایرانی که خوراکش پز دادن و چشم روی هم چشمی است. «بیپولی» درباره یک موضوع سرراست و البته برای همهمان آشنا است: بیپول شدن و زوال تدریجی اقتصادی که یک خانواده طبقه متوسط را که درگیر مناسبات مصرفگرایی خانوادگی است به مرز نابودی میکشاند.
موضوعی جدی، تلخ و دردآور؛ زیردستان نعمتالله با بامزگی خاصی ترکیب شده تا با یک فیلم تلخ و معمولی سروکار نداشته باشیم و تلخ و شیرین را همزمان و توأمان تجربه کنیم. نعمتالله، این داستان تلخ را، با زبانی شیرین و طنزی ظریف روایت میکند.
«بیپولی» پر است از صحنههای ملودراماتیکی که تماشاگر نمیداند دقیقا باید به آنها بخندد یا برایشان گریه کند. مثلا سکانسی را به یاد بیاورید که لیلا حاتمی دارد به فرزندشان پول انداختن در قلک یا پسانداز را یاد میدهد و رادان میآید قلک را خالی میکند و از میان همه کاغذها یک صدتومانی کهنه پیدا میکند و آنرا در جیبش میگذارد.
زوج ماندگار: نگار جواهریان و داماد ناشناس!
یک فیلم خاص در باب ماندن بر اصول سنتی و پسند خانواده و فداکردن عشق و عاشقی در این میان. دختر خانوادهای سنتی تن به ازدواج با پسر همسایه داده که ایران نیست و حتی او را ندیده اما به خاطر خانواده تا پای عقد و ازدواج هم میرود. سرنوشت ازدواج البته چندان امیدوارکننده نیست اما احتمالا باز هم پای خانواده (اینبار خانواده جدید) خواهد ایستاد.
استفاده از نماهای اسلوموشون یادآور «در حال و هوای عشق» است. اما بهشکل بارز فصلی از فیلم که خانواده مشغول آماده کردن و تدارک بساط عروسی است و عروس با داماد تلفنی صحبت میکند، همراه با موسیقیای که درست شبیه به «در حال و هوای عشق» ساخته شده، بر روی تصاویر اسلوموشن، مستقیما از ترجیعبندهای اینچنینی فیلم وونگ کار وای برداشته شدهاند.
زوج ماندگار: الناز شاکردوست و هوتن شکیبا
یک ازدواج تلخ و ناکام که تا پای مرگ هم میرود اما دخترک مظلوم به دلیل ثمره ازدواجش یعنی فرزندانش حاضر به کندن از آن نمیشود. هرچند تماشاگر در نیمه اول فیلم یک عاشقانه تمام و کمال را میبیند و دلبسته عشق میان دو جوان میشود.
در گشت و گذار در جنوب کشور و نمایش صحنههای رومانتیک میان آنان مانند بوسیدن شال یا دیالوگ معروف و تکرارشونده «جات کجاست؟ جات کجاست؟» عبدالحمید وقتی به قلبش اشاره می کند، تماشاگر به این دو جوان و عشقشان دل میبازد. اما نیمه دوم، همه خندهها و خوشیها، ازدواج را بدل به وحشتی جانفرسا میکند و دختر و عاشقانهاش فدای بازیهای سیاسی و تروریسم میشود:
عبدالحمید درگیر داستانهای سیاسی میشود و تبدیل میشود به بخشی از سازوکار تروریستی دستگاه برادرش، عبدالمالک ریگی، بزرگترین تروریستی که ایران در مرزهای شرقی بهخود دیده است. حالا فیلم، واقعیت زندگی را چون سیلی در صورت تماشاگر میکوبد. عشق از دست رفته است و فیلم رومانس بدل به اکشنی خشن و تروریستی شده. قربانی آن هم البته که عشق و دو طرف آن هستند چه او که میکشد چه او که جان میدهد.