مرگ های تلخ، غم انگیز و تراژیک در فیلم های ابرقهرمانی
اختصاصی سلام سینما- اینکه مخاطب فیلمهای ابرقهرمانی برگرفته از کتابهای کمیک، فقط محدود به کودکان و نوجوانان نمیشوند، بر کسی پوشیده نیست. خوب یا بد، این بدان معنی است که امروزه در فیلمهای ابرقهرمانی بیشتر از زمانی که «کریستوفر ریو» و «مارگو کیدر» نقش «سوپرمن» و «لوئیس لین» را ایفا میکردند، با مرگ روبرو هستیم. مانند مرگ در هر فیلم دیگری، پایان زندگی یک ابرقهرمان، به ویژه در فیلمهایی با روایت چند قسمتی، مثل آثار مارول و دیسی میتواند مدتها با ما بماند.
در این گونه فیلمها تنها با مرگ کاراکتر یک فیلم روبرو نیستیم، بلکه با مرگ قهرمانی مواجه میشویم که سالها در طی چندین فیلم با او همراه بودهایم. برای مثال در «انتقامجویان: آخر بازی»(Avengers: Endgame) محصول سال 2019 مرگ قهرمانان و ضدقهرمانانی که برای یک دهه خنده، شادی و هر حس دیگری را برایمان به ارمغان آوردند، روبرو میشویم. به هر دلیلی وقتی ابرقهرمانان، ضدقهرمانان یا حتی آدمهای معمولی میمیرند، نتیجهی آن مرگهای بهیادماندنی است که پردهی سینما را سیاهتر میکند.
مرگهایی در فیلمهای ابرقهرمانی که نمیتوانیم فراموششان کنیم
**خطر لو رفتن داستان**
- مرگ «لوکی» در فیلم «انتقامجویان: جنگ ابدیت»(Avengers: Infinity War)
نقشآفرینی «تام هیدلستون» در نقش «لوکی» برادر ناتنی «ثور»، بدون تردید یکی از موفقیتهای مارول است. به عنوان یک ابرقهرمان حقهباز که فیلم به فیلم وفاداری او تغییر میکند، چه با «ثور» و سایر ابرقهرمانان همکاری کند یا بر علیه آنها باشد، «لوکی»یکی از محبوبترین کاراکترهای مارول به شمار میرود. به همین دلیل است مرگ او در سکانس افتتاحیهی «انتقامجویان: جنگ ابدیت»(Avengers: Infinity War) نه تنها بهیادماندنی، بلکه شوکهکننده است.
چیزی که مرگ «لوکی» را تعجبآور میکند، نحوه کشتن شدن به دست «تانوس» است. پیشتر دوبار مُردن «لوکی» را در این دنبالهی سینمایی دیده بودیم اما هیچکدام به زشتی و کراهت مرگ او به دست آن غول دیوانه نبودند.
تئوریهای مختلفی دربارهی زندهماندن او وجود دارد و برخی میگویند مثل دفعات قبل که میخواسته با مرگش برادرش را گول بزند، این بار نیز حقهای از طرف او در راه است. اما در «انتقامجویان: آخر بازی»(Avengers: Endgame) به وضوح مشخص میشود که او جان سالم به در نبرده است.
- مرگ «مأمور کولسن» در فیلم «انتقامجویان»(Avengers)
ایفای نقش «کلارک گرگ» در نقش «فیل کولسن» به عنوان یکی از مأموران «شیلد» یکی از اولین چیزهایی بود که باعث شد محصولات دیسی تبدیل به آثاری بهتر از فیلمهای ابرقهرمانی ناامیدکننده باشند. او در «مرد آهنی»(Iron Man) به دنبال وقت ملاقات با «تونی استارک» بود. در «مرد آهنی2»(Iron Man2) مراقب بود تا «تونی استارک» منزلش را ترک نکند و در «ثور»(Thor) نیز یکی از نابودکنندگان را با یکی از اختراعهای «تونی» اشتباه گرفت.
«کولسن» مانند چسبی بود که فاز اول فیلمهای «انتقامجویان»(Avengers) را بهم میچسباند. او با ظاهر، ادب و متانتش دل طرفداران را بدست آورده بود. هیچکس نمیخواست که او را به عنوان یکی از قربانیان «لوکی» ببیند اما با کمال تأسف او این انتخاب درستی کرد و قربانی شدن او منجر شد تا ابرقهرمانان مانند یک تیم رفتار کنند.
هر چند «انتقامجویان»(Avengers) پایانی برای کاراکتر «کولسن» نبود. او بارها در «مأموران شیلد»(Agents of S.H.I.E.L.D) از مرگ برگشته بود. اما این هیچ چیز از قدرت مرگ او به دست «لوکی» کم نمیکند.
- مرگ خانوادهی «وین» در فیلم «بتمن»(Batman)
مرگ «توماس و مارتا وین» یکی از تاریکترین لحظات در فرهنگ عامه است. فرقی ندارد که آن را در «بتمن»(Batman) محصول 1989، «بتمن آغاز میکند»(Batman Begins)، «بتمن علیه سوپرمن: طلوع عدالت»(Batman v Superman: Dawn of Justice) یا «جوکر»(Joker) ببینیم. این صحنه واقعا تراژیک است.
جزئیات مرگ آنها همواره یکسان نبوده است. بطور مثال در «بتمن»(Batman) محصول 1989 آنها را پس از تماشای «نقاب زورو» در سینما به قتل میرسانند. در «آغاز بتمن»(Batman Begins) این اتفاق پس از خروج زودهنگام از یک سالن اپرا میافتد زیرا «بروس» از لباس بازیگران که شبیه خفاش بودند، ترسیده بود. در «بتمن»(Batman) این «جک نپیر» جوان بود که آنها را به قتل رساند اما در سایر نسخهها قتل آنان به دست «جو چیل»، مجرمان بینام و یا مانند آنچه در «جوکر»(Joker) دیدیم، توسط شخصی با ماسک دلقک صورت گرفته است.
اما جزئیات این قتل همواره یکسان بوده است. این سکانس با «بروس» تمام میشود که والدینش را از او گرفتهاند و خود را در ابتدای مسیری میبیند که او را تبدیل به شناختهشدهترین ابرقهرمان در هر مدیومی میکند. جدا از فیلم و کسی که ماشه را میکشد، کاراکتر «بتمن» در کوچهی جنایتکاران متولد میشود.
- مرگ «پیتر پارکر» در فیلم «انتقامجویان: جنگ ابدیت»(Avengers: Infinity War)
در فیلمی که پر از مُردن ابرقهرمانان است، دیدن یکی از این مرگها از همه دشوارتر است. وقتی «تانوس» تمام شش سنگ ابدیت را بدست میآورد و بشکن سرنوشتآمیز را میزند، نیمی از جمعیت کرهی زمین از جمله بسیاری از ابرقهرمانان میمیرند. بشکن «تانوس» علاوه بر کشتن بسیاری از انتقامجویان، کل «نگهبانان کهکشان» را نیز به جز «راکت» و «نبولا» از بین میبرد.
با این حال شنیدن حرفهای دردناک «پیتر پارکر»(تام هالند) در لحظههای آخر که میگوید:«آقای استارک! احساس خوبی ندارم!» سختترین کاری است که باید انجام دهیم. برای اکثریت مخاطبان قطعی بود که این پایانی بر کار «تام هالند» در نقش «مرد عنکبوتی» نخواهد بود زیرا «انتقامجویان: جنگ ابدیت» (Avengers: Infinity War) سومین حضور «تام هالند» در این نقش بود بنابراین غیرممکن است که مارول به این زودی بخواهد به کار او در این نقش خاتمه دهد.
اگر سکانس مرگ «پارکر» را بازسازی کنید، ترس را در صدای او و ناامیدی را در نگاه «استارک» متوجه میشوید. «استارک» از آوردن این پسر جوان به چنین مأموریت خطرناکی احساس گناه میکند. اگر صد بار دیگر نیز «پارکر» زنده شود باز هم چیزی از غمانگیز بودن مرگ او به دست «تانوس» کم نمیشود.
- مرگ خانوادهی «استارک» در فیلم «کاپیتان آمریکا: جنگ داخلی»(Captain America: Civil War)
ماندگار بودن مرگ «هاوارد و ماریا استارک»(جان اسلتری و هوپ دیویس) در «کاپیتان آمریکا: جنگ داخلی»(Captain America: Civil War) محصول 2016، شگفتانگیز است. آنها در آغاز یکی از اولین فیلمهای مارول یعنی «مرد آهنی»(Iron Man) نیز کشته میشوند. این نحوهی کشتن شدن آنها و هویت قاتل است که این سکانس را قدرتمند میکند.
در «کاپیتان آمریکا: سرباز زمستان»(Captain America: Winter Soldier) متوجه میشویم که مرگ خانوادهی «استارک» به دستور «هیدرا» انجام شده است اما جزئیات بیشتری دستگیرمان نمیشود. در «کاپیتان آمریکا: جنگ داخلی»(Captain America: Civil War) میبینیم که خانوادهی «استارک» در حال بردن مرسولهی جدید برای فرمول ابرسربازان «شیلد» به قتل میرسند.
«سرباز زمستان»(سباستین استن) که شستوشوی مغزی شده است، ماشین آنها را از جاده منحرف میکند و با دستان خالی آنها را به قتل میرساند. تماشای این صحنه و دیدن بیرحمی «سرباز زمستان»، باعث میشود از حدس «زمو»(دنیل برال) مبنی بر تلاش حداکثری «مرد آهنی» برای به قتل رساندن «باکی» متعجب نشویم.
- مرگ «انشنت وان» در فیلم «دکتر استرنج»(Doctor Strange)
در فیلم «دکتر استرنج»(Doctor Strange)، مربی قهرمان اصلی فیلم یعنی «انشنت وان»(تیلدا سوئینتون) آسیبپذیرتر از چیزی است که بنظر میرسد. برخلاف درس وفاداری که به شاگردان «کمرتاج» میدهد، میبینیم که جادوگر اعظم به مرور قوانین خودش را برای مقابله با نیروهای تاریکی زیر پا میگذارد.
او از قدرت بُعد تاریک برای طولانی کردن عمرش استفاده میکند. این خیانت «کاسیلیوس»(مدس میکلسن) را به قیام علیه «کمرتاج» ترغیب میکند و باعث میشود تا «موردو»(چیوتل اجیوفور) مسیر دیگری را برگزیند. مرگ «انشنت وان» بیتأثیر از این اتفاقات نبود. وقتی «استفان استرنج»(بندیکت کامبربچ) صورت اختری روح «انشنت وان» را در خروجی بیمارستان میبیند، او دلیل عدم صداقتش را به شاگردانش میگوید و همچنین فاش میکند که مرگ خود را دیده است. سکانسی قدرتمند را میبینیم.
«انشنت وان»(تیلدا سوئینتن) با اینکه به شکل مرموزی عمر خود را طولانیتر کرده است، به «استرنج» اعتراف میکند که آمادهی مرگ نیست. او میگوید:«تو فکر میکردی بعد از تمام این اتفاقات من آماده هستم، ولی من را ببین که هر یک لحظه را تبدیل به هزار لحظه کردهام. بنابراین میتوانم باریدن برف را تماشا کنم». سپس محو میشود.
- مرگ «تونی استارک» در فیلم «انتقامجویان: آخر بازی»(Avengers: Endgame)
در نبرد فاجعهبار پایانی «انتقامجویان: پایان بازی»(Avengers: Endgame)، «تانوس» میخواهد کل زمین و تمام افرادی که در آن زندگی میکنند را نابود کند. ولی بجای اینکه آن غول دیوانه بشکن نهایی را بزند، این «تونی استارک»(رابرت داونی جونیور) است که این کار را میکند و «تانوس» و افرادش را از بین میبرد.
در طول نبرد، «تونی» با «تانوس» درگیر میشود و لحظهای اجازه میدهد که «تانوس» فکر کند او را کشته است، اما در واقع «تونی» شش سنگ ابدیت را از «تانوس» میدزدد. وقتی «تانوس» بشکن میزند، هیچ اتفاقی نمیافتد. «تونی» میگوید:«من مردآهنی هستم». «تونی» آنقدر زنده میماند که تنها مرگ «تانوس» و افرادش را ببیند.
او میداند که بشکن زدن با شش سنگ ابدیت آخرین کاری است که میتواند در زندگیاش انجام دهد. «پیتر پارکر» و «رودی» با چشمانی اشکآلود با «تونی» وداع میکنند. همسرش «پپر»(گوئینت پالترو) نیز میگوید:«الان میتوانی استراحت کنی». برای یک دهه «رابرت داونی جونیور» در نقش «مرد آهنی» قلب تپندهی مارول بود. سکانس نهایی او دل طرفداران را میشکند.
- مرگ «ونسا» در فیلم «ددپول2»(Deadpool 2)
در فیلم «ددپول2»(Deadpool 2) وقتی که نزدیک بود «وید ویلسون»(رایان رینولدز) قربانی «سرگئی»(ثایر هریس) شود، گلولهی او به معشوقهی «وید» یعنی «ونسا»(مورنا باکارین) برخورد میکند و باعث کشته شدن او میشود. قبول کردن این اتفاق در ابتدای فیلم بسیار مشکل است، مخصوصاً وقتی که میدانیم «ونسا» همان کسی است که «وید» هر خطری را برای نجات دادن او در «ددپول»(Deadpool) به جان میخرید. مرگ «ونسا» باعث میشود تا «وید» دست به خودآزاری و خودتخریبی بزند تا جایی که تصمیم میگیرد خودش را تیکه تیکه کند.
همچنین مرگ «ونسا»(مورنا باکارین) درخشانترین لحظات فیلم را رقم میزند. وقتی «وید» قاتل «ونسا» را پیدا میکند ابتدا او را در آغوش میکشد. این باعث میشود که تصور کنیم «وید» میخواهد او را ببخشد. این آغوش تا زمانی ادامه مییابد که «وید» همراه خود «سرگئی» را به میان ترافیک میبرد و او را میکشد. این یکی دیگر از خودکشیهای بیثمر اوست. این لحظه بسیار جدی و بینقص است. به لطف دستگاه سفر در زمان «کیبل»(جاش برولین)، «ونسا» یکی از افرادی است که توسط «وید» نجات پیدا میکند.
- مرگ «ریچل» «شوالیه تاریکی»(Dark Knight)
در «شوالیه تاریکی»(Dark Knight) یکی از عمیقترین زخمهایی که «جوکر» به «بتمن» زد، کُشتن دوست قدیمی او «ریچل»(مگی جیلنهال) بود. او «بتمن» و پلیس را متقاعد کرد که وقت کافی برای نجات هر دو گروگان یعنی «هاروی دنت»(ارون اکهارت) و «ریچل» ندارند. او همچنین دربارهی مکانی که هر کدام را در آنجا به گروگان گرفته است دروغ گفت زیرا میدانست که «بتمن» به سراغ نجات «ریچل» خواهد رفت.
در نهایت «بتمن» بجای «ریچل» توانست «هاروی» را نجات دهد. در آن سو پلیس گاتهام آنقدر سریع نبود که بتواند «ریچل» را نجات دهد و انفجار بشکههای گازوئیل منجر به مرگ او شد. جزئیات کوچکی که دربارهی مرگ «ریچل»(مگی جیلنهال) وجود دارد، شوک مرگ او را برای مخاطب بیشتر میکند. معمولاً قهرمانان داستان و آدمهای خوب آنقدر فرصت دارند که مرگشان با مقدمات و احساسات رقم بخورد اما اتفاقی که برای «ریچل» میافتد، اینگونه نیست.
مرگ او در حالی رخ میدهد که از طریق ارتباطی رادیویی که «جوکر» بین او و «هاروی» برقرار کرده است، در حال صحبت کردن با معشوقش «هاروی» بود. در همین میان انفجار صورت میگیرد و این حجم از بیرحمی ما را شوکه میکند.
- مرگ «نیروی ایکس» در فیلم «ددپول2»(Deadpool 2)
مرگ اعضای «نیروی ایکس» در فیلم «ددپول2»(Deadpool 2) که گروهی تازه تشکیل شده و اسپینآف «مردان ایکس» است، چند مرگ ابرقهرمانی را رقم زده است که ماندگاری آنها نه بخاطر وزن احساسی آنها بلکه بخاطر بامزه بودن است. شکی نیست که «ددپول2»(Deadpool 2) میتوانست گروه «نیروی ایکس» را به سینما معرفی کند اما اتفاقی که میافتد، مرگ همهی آنها به شیوهای خندهدار است.
این اتفاق یک راز بود زیرا در تیزرهای فیلم میبینیم که «شاتراستار»(لوئیس تن) و «بدلم»(تری کروز) مشغول مبارزه با آدم بدها هستند ولی در فیلم اصلی قبل از اینکه وارد هرگونه نبردی شوند، جانشان را از دست میدهند. برخلاف توصیههای فراوان، «نیروی ایکس» تلاش میکنند تا «کیبل» را متوقف کنند. در نتیجه «بدلام» در برخورد با اتوبوس شهری جانش را از دست میدهد، «شاتراستار» به درون تیغههای هلیکوپتر سر میخورد و تبدیل به مادهی سبز رنگ میشود.
«زایتجیست»(بیل اسکاشگورد) در دستگاه چوب خردکن کشته میشود و «پیتر»(راب دلانی) از استفراغ اسیدی «زایتجیست» در حین تلاش برای نجات او میمیرد. «ونیشر» نیز که ادعا میکند نقش او توسط «برد پیت» ایفا شده است، به دلیل برقگرفتگی روی سیم برق جان میدهد.
- مرگ «زاد» در فیلم «مرد پولادین»(Man of Steel)
جدا از اینکه دربارهی آثاری که «زک اسنایدر» برای دیسی تولید کرده است چه احساسی دارید، نمیتوانید این حقیقت را منکر شوید که انتخابهای او برای روایت قصههایش اختلاف نظرهای فراوانی را میان طرفداران ایجاد کرده است. یکی از بزرگترین اختلاف نظرها دربارهی پایان یافتن نبرد «سوپرمن»(هنری کویل) و «ژنرال زاد»(مایکل شنون) در فیلم «مرد پولادین»(Man of Steel) است.
در پایان نبرد بهیادماندنی در متروپلیس، «زاد» تسلیم نمیشود و چشمان آتشین خود را روی یک خانواده نشانه میگیرد، «سوپرمن» که انتخاب دیگری ندارد، گردن «زاد» را میشکند و او را میکشد. پس از آن «کل-ال» برای کاری که «سوپرمن» انجام میدهد، با اندوه فغان برمیآورد. نحوهی کشته شدن «زاد» توسط «سوپرمن» نه تنها برای طرفداران بلکه برای سازندگان هم شوکهکننده بود.
مدت کوتاهی پس از اکران فیلم، نویسندهی کتاب کمیک «مارک وید» اذعان داشت که از تماشای این فیلم بسیار لذت برده است اما سکانسی که «ژنرال زاد» به دست «سوپرمن» به قتل میرسد، او را بسیار عصبانی کرده است. چه بخاطر وزن احساسی یا نفرتی که طرفداران از این سکانس دارند، مرگ «زاد» از مرگهای بهیادماندنی در فیلمهای ابرقهرمانی خواهد بود.
- مرگ «ولورین» در فیلم «لوگان»(Logan)
«ولورین»(هیو جکمن) تنها قهرمان جهشیافتهای نبود که در فیلم «لوگان»(Logan) با او خداحافظی کردهایم. جهشیافتهی مشابه او یعنی «ایکس24»، دوست قدیمی و معلمش «پروفسور ایکس»(پاتریک استوارت) را به قتل میرساند و «کلیبن»(استفان مرچنت) جانش را برای متوقف کردن «گروه ریور» فدا میکند. ولی خاطرهی مرگ «لوگان» در پایان فیلم پس از نجات «لورا»(دافنه کین) و دوستش از چنگ «گروه ریور» است که اشکها را جاری میکند.
«لوگان»(هیو جکمن) پس از زندگی طولانی مدت غیرطبیعیاش بالأخره تسلیم زخمهایش میشود. آدمانتیم درون خونش موجب مسمومیت او گشته و توانایی جهشیافتگی او را برای درمان زخمهایش در نبرد با جهشیافتهی مشابهاش، از او گرفته است. «لوگان» در لحظات پایانی عمرش از اینکه میفهمد مرگ چه حسی دارد، خوشحال است. او از آخرین نفسهایش برای نصیحت کردن «لورا» استفاده میکند و به او هشدار میدهد که مسیر او را دنبال نکند. «لوگان» به «لورا» میگوید: «اجازه نده چیزی شوی که آنها از تو ساختهاند».
میتوانید دربارهی این مسئله که فیلم «لوگان»(Logan) نقشی حیاتی در فرنچایز «مردان ایکس» داشت، بحث کنید اما این پایان غمانگیز تنها راه برای جمعبندی داستان جنگجوی شکستناپذیر مارول بنظر میرسید. «لوگان»(Logan) مانند هر فیلم وسترن دیگری غمانگیز و زیباست اما مرگ شرافتمندانهی قهرمان آن، چیزی بود که او بعد از قرنها مبارزه، لیاقت آن را داشت.
منبع: Looper
خبرهای مرتبط:
مرگهای تراژیک سینمای ایران- قسمت اول: سالهای دور
مرگهای تراژیک سینمای ایران- قسمت دوم: سالهای نزدیک
غمگین ترین صحنه های ماندگار انیمیشن های تاریخ سینما/ بخش اول
غمگین ترین صحنه های ماندگار انیمیشن های تاریخ سینما/ بخش دوم