اولین گفتگوی ابراهیم حاتمی کیا درباره «به وقت شام» بعد از جشنواره فیلم فجر
ابراهیم حاتمی کیا کارگردان فیلم«به وقت شام» این گونه توضیح داد که:
دلم میخواهد با همه قوا از همه آنچه بلدم و میدانم در خدمت آرمانم حرف بزنم.
سوءتفاهم وقتی آغاز میشود که تو را آنگونه که هستید نخواهند. من با آنچه با کلام و واژه گفتم و آنچه با تصویرم ساختم یکی هستم.
خیلی از همقطارانم به هزار دلیل و بهانه، هنرشان ربطی با خودشان ندارد؛ میبینی مذهبی است، ولی در فیلمسازی لائیک شده! آرمانگراست، ولی در فیلمش بهشدت واقعگراست.
چه سخت است قاضی فیلمی شوی که از داعش سخن بگوید و بهقدری عصبانیات کند که حتی مضمون اثر را در حد تابلوی نامزدی جشنواره هم تحمل نکنی. سالهاست که جشنواره مصادره شده است. جشن آن مال این دوستان و فجر انقلابش مال سینهسوزان.
چرا میگویید طلبکار، چرا نگوییم پرسشگر. من همیشه شخصیتهای جوانم کنشگران صریحی هستند که اصل شکلگیری شخصیتشان بهخاطر همین کنشها برایم جذاب و محترم میشود.
من ترجیح میدهم منابع مالی فیلمم از بیتالمالِ همین مردمی که با تأییدشان حالا اسم و رسمی گرفتهام و مشتاق دیدن فیلمهایم هستند، بودجهام را تأمین کنم و حاضر نیستم درِ هیچ سفارتخانه یا مرکز فرهنگی بیگانه را دقالباب کنم.
من به نوبه خودم ریالی سهم در بودجه فیلمهایم ندارم. سعی میکنم با تمام قوا فیلمی که میسازم، ارزان تمام شود.
حاضران جشن فیلم فجر مرا عفو کنند که سه دقیقه ساز ناکوک شنیدند و ریتم شادیشان بهم ریخت.
قرار نبود زینتالمجلس کسانی شوم که دردشان با درد من یکی نیست. گفتن از مقام شهید، بالاآوردن خانواده شهید، قیامدادن حاضران و بغض مقام مسئول دردی دوا نمیکند.
پلاک یعنی خودم. این آثارم تجلی همان پلاک است. البته جلوه پلاک باید بهدرستی در جای خود قرار بگیرد، والا حضور تحمیلی را نمیپسندم.
من برای «به وقت شام» بارها متقاضی سفر به مناطق جنگزده سوریه بودم؛ ولی اجازه داده نمیشد. چهره گمنامی هم نداشتم که پنهانی بروم. من برای تحقیق و صرفا دیدار از نزدیک، التماسها به سردار قاسم سلیمانی کردم.
من «به وقت شام» را با بودجه دولتی میسازم، اسمم میشود فیلمساز ارگانی. خب پس به فیلمسازی که بانک، پشتوانه مالیاش بوده، چه عنوانی باید داد؛ فیلمساز بانکی یا برای فیلمی که بخش فرهنگی سفارت هلند پشتوانه مالیاش شده، باید گفت فیلمساز سفارتی
فیلم «به وقت شام»، «بادیگارد» یا «چ» را نمیتوان در بخش خصوصی ساخت. چه کسی توانسته که من دومی باشم. من فیلمهایی را که امکان ساخت در بخش خصوصی داشته، ساختهام. مگر «کرخه تا راین» نیست. «بوی پیراهن یوسف» یا «برج مینو» یا «به نام پدر» یا «به رنگ ارغوان» یا «دعوت» یا «گزارش یک جشن» در این جرگه نیستند.
چرا تا وقتی با تلویزیون یا فارابی یا حوزه یا بنیاد مستضعفان یا کانون پرورش فکری، بزرگان سینمای ما کار میکردند، چنین بحثهایی مطرح نبود. چرا حالا که مؤسسهای به نام «اوج» آمده است، این بازی آغاز شده است. اشکالی ندارد.
روند درام فیلمنامه در حال توضیح چرایی حضور ایران در سوریه است. اصلا ساختار بر مبنای همین منطق چیده شده است تا فرصتی پیدا شود تا داعش تعریف شود. مشکلات پیشرو مشخص شود تا قهرمان تصمیم مهم خود را بگیرد.
یکی میگوید حاتمیکیا تمام شده. حاتمیکیا تکراری شده. حاتمیکیا گم شده. حاتمیکیا حرفی برای گفتن ندارد و حالا حاتمیکیا آمریکایی شده!
منبع : روزنامه شرق