جستجو در سایت

1396/11/24 00:00

رستگاری در وضعیت قرمز

رستگاری در وضعیت قرمز

  

در «بمب؛ یک عاشقانه» قصه‌گویی جای خود را به پرورش شخصیت‌ها و مکث و تأمل بر موقعیت‌های خاص زندگی آنان داده است. تمرکز درام نه بر پیش‌بردن سیر طولی حوادث بلکه بر گسترش عرضی موقعیت‌ها و ملموس‌کردن تدریجی کاراکترها و چالش‌های درونی‌شان برای مخاطب است. سکانسی در فیلم می‌بینیم که در آن مدیر مدرسه مثل همیشه بچه‌ها را به صف کرده و مشغول سر دادن شعارهای آتشین سیاسی است و چهار چشمی مراقب است تا همه سراپا گوش باشند. در همین حال پلانی را شاهد هستیم که در آن بچه‌ها فورگراند قاب را پر کرده‌اند و چشم ما از ردیف‌های دانش‌آموزان گذر می‌کند تا می‌رسیم به عمیق‌ترین نقطه تصویر، جایی‌که ایرج(پیمان معادی) و همکارش(بهادر مالکی) مشغول پچ‌پچ کردن درباره رابطه پر فراز و نشیب ایرج و همسرش هستند. تمام فیلم به نوعی گسترش و پرورش همین موقعیت به ظاهر متناقض است. وضعیت جنگی حاکم بر شخصیت‌ها از عشق مسئله‌ای ممنوعه می‌سازد اما آن‌ها در پی این هستند که درست در همین شرایط راهی برای عشق‌ ورزیدن بیابند و از همین روست که آرزوی پسربچه داستان اعلام وضعیت قرمز است و یا دوست ایرج برای بهبود رابطه عاشقانه او و میترا تلویحاً دعا می‌کند که بمباران صدام دوباره رخ دهد(عدو سبب خیر شود) بلکه ایرج در وضعیت قرمز کاری کند! فیلم‌نامه پر از موقعیت‌های جذابی است که با دقت تمام کارگردانی شده‌اند و شور و شوق را در دل مخاطب برمی‌انگیزند. کلوزآپ‌های عاشقانه پسربچه در مواجهه با دختر همسایه و یا سکانس آشتی میترا و ایرج آن هم با ایده بامزه کلاه کاسکت‌های آبی و قرمز در کنار دیگر جزئیات پرداخت‌شده در داستان، فیلم را از لحظات ناب این‌چنینی لب‌ریز می‌کنند. روایت فیلم به خوبی در ایجاد شباهت و هم‌بستگی میان ایرج و پسربچه موفق است و «عشق» را به عنوان نقطه مشترک این دو کاراکترِ برآمده از دو نسل متفاوت برجسته می‌کند. «بمب؛ یک عاشقانه» مواجهه‌ای طنزآمیز با سویه‌های سرد، خشن و ایدئولوژیک جنگ دارد و جهانی سراسر رومانتیک را پیش چشم ما می‌گذارد. آن هم درباره آدم‌هایی که برای عاشقی‌کردن، دقیقاً بهترین وقت را گیر آورده‌اند! 


فیلم های مرتبط

افراد مرتبط