بحران های ناتمام

شاید اگر چند سال دیگر بخواهیم درباره ی فیلم چهارراه استانبول حرف بزنیم اولین نکته اشاره به ساختمان پلاسکو باشد نام اول این فیلم هم پلاسکو بوده که بعدا چهارراه استانبول شده اما باید بدانیم که موضوع اصلی فیلم جدید مصطفی کیایی ساختمان پلاسکو نیست تنها یک قصه یی نوشته شده که ساختمان پلاسکو هم قسمتی از این قصه است کیایی مثل فیلم های قبلی اش قصه ی پیچیده یی را تبدیل به فیلمنامه کرده است کیایی نشان داده به درستی می تواند قصه تعریف کند بی آنکه بخواهد از خرده پیرنگ های دست و پاگیر استفاده کند شاید در نگاه اول این گونه به نظر برسد که چهارراه استانبول مملو از خرده داستان هایی ست که باعث شکل گیری فیلم شده اند اما زمانی که در موضوع فیلم متمرکز می شویم درک خواهیم کرد که تمامی پلان ها در خدمت کلیت فیلم کنار هم قرار گرفته اند و از سوی دیگر کیایی فیلمساز دغدغه مندی ست که آسیب ها و مشکلات جامعه را به خوبی می داند واین موضوعات در راس کلیت فیلم قرار می گیرند موضوع بی پولی بهمن و احد باعث می شود لادن هم در مخمصه بیفتد باید توجه داشته باشیم که کیایی درفیلم هایش طوری موقعیت ها را کنار هم می چیند که مطمئنا بیشتر از همه چیز به مخاطبش فکر می کند اینکه با رعایت چه نکاتی فیلم را جلو ببرد نگاه ریزبینانه ی کیایی به ایجاد لحن در خط روایی فیلم است، چهارراه استانبول به دلیل موضوعی که دارد شدیدا تلخ به نظر می رسد اما این تلخی که شاکله اش آتش سوزی پلاسکو است با لحنی طنز آمیز ادغام شده است حالا دیگر زوج هنری بهرام رادان و محسن کیایی می توانند در اوج تلخ بودن از مخاطب خنده بگیرند یکی از نکات مهم فیلم هایی کیایی که تبدیل به شگرد شده است دانای کل بودن اوست و کیایی به عنوان کارگردان گره افکنی های تعلیق آمیزی را در فیلمش جا می دهد و دیگر به این شیوه عادت کرده که مخاطب را در یک سرگردانی مقطعی رها کند و یک باره رودست بزند این شیوه ی روایت در سینمای کیایی به درستی جا افتاده است و مخاطب هم این موضوع را درک کرده که در فیلم هایی کیایی هرآن ممکن است یک اتفاق جدید رخ بدهد که گاهی احساس می شود کیایی آنقدر موضوع فیلم را پیچیده می کند که نمی تواند به گره گشایی برسد، اما کیایی شیوه ی پرداخت و پردازش موقعیت ها را در فیلم هایش می شناسد و به تمامی کاراکترهایش هویت می دهد ، چهارراه استانبول فیلم قصه گو و پیچیده یی ست که می کوشد فضایی را به تصویر بکشد که مخاطب انتظارش را دارد، به نظر می رسد فیلمسازِ ما سینما برایش مهم است به این دلیل که فیلمنامه را می شناسد و با رگ خواب تماشاگر آشناست می داند با حفظ و رعایتِ چه قواعدی می تواند قصه سرایی کند از طرفی دیگر در وهله ی نخست شخصیت برای کیایی مهم تر از هر چیز دیگرست کیایی از ارجاعات دیالوگی در راستای راه افتادن فیلم استفاده می کند اما این ارجاعات تبدیل به تصویر می شود به طور مثال احد به بهمن می گوید زمانی که به خواستگاری لادن رفته به دلیل نداشتن خانه در تهران آدرس خانه ی بهمن را به پدر لادن داده است در چند سکانس بعد از دیالوگ تبدیل به تصویر می شود و اتفاقا پدر و خواهر لادن به خانه ی بهمن می روند که فکر می کنند آنجا خانه ی احد است ، این استفاده های دیالوگی باعث پررنگ تر شدن جزئیات فیلم می شود جزئیاتی که در راستای کلیت فیلم قرار می گیرند.چهارراه استانبول جلوه های ویژه ی مهمی دارد شاید باور نکردنی باشد اما مخاطب با دیدن سکانس های آتش سوزی پلاسکو باور می کند که آنجا پلاسکو است و انگار این فیلم در همان روز حادثه فیلمبرداری شده است، بعضی از کارشناسان و منتقدان یا تماشاگران معتقدند که حادثه پلاسکو در این فیلم کامل شبیه سازی نشده ، اما باید نکته یی را یادآوری کرد این حادثه با همین ساختار بسیار کار سخت و طاقت فرسایی است متاسفانه ایران فاقد شهرک کامل سینمایی ست که بشود به طور کامل یک حادثه ی واقعی را بازسازی کرد، از طرفی دیگر همان طور که گفته شد موضوع اصلی این فیلم حادثه ی پلاسکو نیست تنها بخشی از روایت با این حادثه گره خورده است، ولی کیایی با امکانات محدود توانسته این حادثه ی واقعی را ملموس نشان دهد، اساسا کیایی در کارگردانی و فیلمنامه به شدت از عنصرهای محرک استفاده می کند قصه اش را با نشانه های قدرتمندی می نویسد به همین دلیل فیلمنامه های وی ویژگی درام همراه با طنز خفیف را به همراه دارد، بعد از چهارراه استانبول هر کارگردانی که بخواهد درباره ی پلاسکو فیلم بسازد مطمئن دست به سوژه ی سوخته یی زده است زیرا که کیایی با جلوه های ویژه کامپیوتری توانسته روز حادثه را بازسازی کند به طوری که در سکانسی همان خبرنگار شبکه خبر را می بینیم که اولین اخبار آتش سوزی و فروریختن ناگهانی پلاسکو را اعلام می کند. این تلاش های فیلمساز برای ارتباط بیشتر با مخاطب تدارک دیده شده . لحظه ی فروریختن پلاسکو و فریادهای مهدی پاکدل به عنوان رییس ایستگاه آتش نشانی سکانس تاثیرگذاری ست با اینکه اسلوموشن شدن تصویر و صدای علیرضاقربانی و فریاد دو بار یاخدا گفتن مهدی پاکدل نمی تواند نشانی از عمق فاجعه باشد به نظر می رسد سکانس های بعد از فروریختن پلاسکو به دلیل محتوایی غلو شده است ، چهارراه استانبول فیلم درهم و پراکنده یی نیست، کشش دارد و می تواند قصه بگوید، چهارراه استانبول نگاه مهمی به وضعیت اقتصادی جامعه و مهاجرت دارد و اساسا فیلم شعار نمی دهد بهمن و احد به نفع خودشان دیالوگ هایی می گویند که به هیچ وجه جنبه ی شعار ندارند.
چهارراه استانبول به لحاظ محتوایی و ساختاری می تواند در اکران عمومی با استقبال قابل توجهی مواجه شود چرا که این فیلم به دلیل توان در قصه گویی برای تماشاگر جذابیت دارد. اما نکته ی مهم در سبک و سیاق فیلمسازی کیایی ست ، با اینکه این فیلمساز در ساخت فیلم هایش هوشمند و کاربلد اما بهتر است فرم دیگری را هم در فیلمنامه و کارگردانی تجربه کند زمانی که فیلم های کیایی را کنار هم قرار می دهیم قطعا درک خواهیم کرد که کیایی با یک شیوه می نویسد و کارگردانی می کند ، بطور مثال بهره گیری از درام و طنز خفیف در فیلم های این فیلمساز یک تکرار به نظر می رسد.