آب گِل آلود
![آب گِل آلود](/public/img/placeholder.png)
«ترور سرچشمه» نام ساخته ی جدید محمد حسین مهدویان، به تهیه کنندگی مجید رجبی معمار است. موضوع مستند درباره ترور «شهید آیت الله بهشتی» در ساختمان حزب جمهوری در چهار راهی موسوم به «سرچشمه» است.
در همان چند مصاحبه ی ابتدایی فیلم، مشخص می شود که کارگردان در مقام بازجو و شاهدین عینی در مقام متهم قرار گرفته اند. فیلم تا میانه های راه مخاطب را به صندلی میخکوب کرده و این حس را به مخاطب القا میکند که در حال مشاهده مستندی موشکافانه از یک عملیات تروریسی است که هدف آن یافتن عامل ترور است. در تمام این مدت، از سوی شاهدین و حاضرین در زمان وقوع حادثه اشاراتی نسبت به گروهک های تروریستی می شود و در نهایت اتفاق نظر بر روی مجاهدین خلق است که خود فیلم سعی به اثبات این قضیه دارد. البته مستند با نمایش نشست های مشترک «مسعود رجوی» با «صدام»، این قضیه را اثبات و عامل اصلی این ترور را مجاهدین خلق معرفی میکند.
اما آیا این تمام حرف «مهدویان» است؟ آیا در این مستند هدف معرفی شخصیتی مجاهد از دل انقلاب است که کمتر و یا اصلا به آن پرداخته نشده است؟
در جواب سوال های بیان شده، باید گفت: خیر.
در زمانی از فیلم که اسم «کلاهی» به میان می آید، رویکرد فیلم به یکباره عوض می شود و از یک مستند به دنبال حقیقت، به یک مستند سیاست زده و یکجانبه تبدیل می شود. مستندی که تمام افراد حاضر در آن از یک جناح هستند و به قضیه از دید جناحی خود نگاه میکنند. نگاهی که تمام روحانیون را روحانی سنتی و «شهید آیت الله بهشتی» را یک روحانی روشن فکر تحصیل کرده ی خارج رفته و دنیا دیده می داند. مهدویان در فیلم به حدی بر این قضیه اصرار دارد که حتی نقل قولی از «حسن روحانی» را از زبان پسر «شهید آیت الله بهشتی» در فیلم میگنجاند، با این مضمون که زمانی که «امام خمینی (ره)» در فرانسه حضور داشتند، «شهید بهشتی» نظریه جمهوری اسلامی را با امام طرح کرده و ایشان به واسطه سخنان «شهید بهشتی» راضی به این امر شدند. بیان این حرف به معنای این است که «امام خمینی (ره)» به جمهوریت نظامی که سعی داشتند بنا کنند اهمیتی نمیدادند و «شهید بهشتی» موفق به جلب نظر امام در این رابطه شدند.
در پرش ناگهانه ی فیلم از یک مستند حقیقت جویانه به یک مستند پرتره، شخصی که بعنوان یک بازجو به دنبال حل مسئله میگشت حالا صرفاً به یک کارگردان دلسوز تبدیل شده است. در جایی از فیلم مهدویان با لحنی متفاوت از شخصی میپرسد که «چه زمانی جای خالی او را احساس کردید؟» و فرد مذکور در پاسخ میگوید : «بعد از فوت امام جای خالی ایشان بیش از هر زمانی حس می شد.» این پرسش و این پاسخ حاکی از این است که بعد از فوت امام کسی مثل شهید بهشتی در نظام وجود نداشت. فیلمساز حتی با پخش مصاحبه ای از «آیت الله خامنه ای (مد ظله)» که در آن زمان در بیمارستان بستری بودند بر این قضیه پا فشاری میکند که حتی خود رهبری هم بر این قضیه اذعان دارند.
هدف از انتخاب چنین شخصیت هایی باید متوجه نمایش تلاش ها و مجاهدات و نقش بسزای آن ها در شکل گیری انقلاب اسلامی باشد. در این فیلم سو استفاده ای که از شخصیت شهید بهشتی برای بیان عقاید و سخنان کارگردان شده است، کاملاً مشهود و نمایان است. هدف از پرداختن به ترور شهید بهشتی، نمایش ضعف انقلاب است. ضعفی که فیلمساز معتقد است که فقط و فقط خود شهید بهشتی می توانست آن را برطرف کند.
اگر به دنبال مستندی حقیقتجو و بدون قضاوت هستید، «ترور سرچشمه» که سرچشمه در اهداف و بیانات سیاست زده دارد، کمکی به شما نمی کند.
در پایان توجه شما را به جمله ای از محمد کرامت پناه در مقاله ای با عنوان «سانسور حق از نظر قرآن» جلب میکنم :
«بسيار ديده ايد كساني كه بي سبب با حق، ستيز مي كنند و با آن كه حق را مي شناسند در برابر آن مي ايستند و يا آن را كتمان مي كنند. به اين معنا كه اگر در برابر آن موضع گيري منفي و يا ستيزه جويانه نداشته باشند، دست كم با نوعي خودسانسوري مي كوشند بگويند شتر ديدي، نديدي. از نظر قرآن حق ستيزي و كتمان حق و نيز خودسانسوري در برابر حق و بيان آن امري نكوهيده است.»