جستجو در سایت

1399/02/18 00:00

هوا را از من بگیر بارانت را نه

هوا را از من بگیر بارانت را نه

 

ماکوتو شیناکی بعد از آنکه انیمه Your Name را ساخت، یک ره صدساله را در یک شب سیر کرد. شیناکی با اینکه پیش‌تر انیمه‌های درخشانی را ساخته بود و توانسته بود با عناوینی چون Children Who Chase Lost Voices و 5 Centimeters per Second و باغ کلمات، خوش بدرخشد اما این Your Name بود که آوازه او را جهانی کرد و اوج هنرش را به نمایش گذاشت. فشار روی شیناکی بعد از خلق بهترین اثرش با جنجالی که به پا کرده بود، خیلی زیاد بوده و او نهایتا سه سال پس از عرضه Your Name، انیمه سینمایی جدید خود را با نام عجیب و غریب Weathering With You روانه اکران کرد.

با بازنشستگی تقریبی هایائو میازاکی و مرگ ساتوشی کن، می‌توان ادعا کرد که انیمه سینمایی در ژاپن در حال از دست دادن بزرگان خود است. ماکوتو شیناکی یکی از افرادی است که می‌توان به آن امیدوار بود، او تاکنون در سریال‌های انیمه‌ای فعالیت زیادی نداشته و تمرکز خود را روی روایت قصه‌هایش از بستر انیمه‌های سینمایی داشته و از همین رو زیاد درگیر کلیشه‌های موجود در سریال‌های انیمه‌ای نشده است. کارهای او اصالت خاصی دارد و هرچند طراحی‌هایی که از کاراکترها و محیط انجام می‌دهد مانند میازاکی یا ساتوشی کن یک امضای منحصر به فرد ندارد و خیلی خاص نیست (در واقع باید گفت شبیه انیمه‌های دیگر است) اما این عنصر نهفته در محتواهای آثار اوست که تبدیل به امضای شخصی‌اش شده: عشق جادویی و عشق جادویی و بازهم عشق جادویی.

انیمه Weathering With Youداستان پسری را روایت می‌کند که از خانه خود در یکی از شهرهای کوچک ژاپن فرار کرده و به توکیو می‌آید تا خوشبختی را پیدا کند. هوداکا (که با توجه به آثار زخم روی صورتش احتمالا از خشونت خانگی به توکیو پناه آورده) یک پسر ۱۶ ساله است و در جستجوی کار در توکیو سرگردان می‌شود. او چندین بار جمله «توکیو، جای ترسناکی است» را در همان دقایق ابتدایی فیلم بیان می‌کند و ما می‌فهمیم که پسر ۱۶ ساله در بزرگی این شهر و مردمان قسی‌القلبش گیر کرده است.

کارگردان توکیو را درست همان چیزی که باید باشد نشان می‌دهد، یک شهر پر زرق و برق، گران و پرخرج با مردمانی که رحم چندانی به یکدیگر ندارند و درگیر زندگی ماشینی خود شده‌اند. هوداکا در بستر اینترنت دنبال جواب برای پرسش‌های خود است و مردم در فضای مجازی هم او را دست می‌اندازند. هوداکا در نهایت با مردی که در سفرش با کشتی به توکیو با او آشنا شده بود ملاقات دوباره‌ای پیدا می‌کند و این مرد به او سرپناه و شغل می‌دهد.

هوداکا که کارش به نوعی خبرنگاری از نوع زرد است، این مسئولیت را پیدا می‌کند تا درباره ماجراهای ماورا الطبیعه با مردم گفتگو کند. در اینجا مظهر دیگری از شهر توکیو برای تماشاگران عیان می‌شود که دور از واقعیت نیست. ملت ژاپن با وجود پیشرفت‌های بسیاری که در زمینه تکنولوژی و مسائل علمی پیدا کرده‌اند، همچنان بر باورهای سنتی و خرافه‌های قدیمی خود بسیار پایبند هستند و رسم و رسوم دیرینه خود را به جای می‌آورند. هوداکا در خلال کارش و مصاحبه با افراد پیر و جوان این کلانشهر، متوجه می‌شود که آنها باورهای عجیب و غریبی دارند که از بسیاری جهات منطقی به نظر نمی‌رسد اما در هر حال خوراک خبری خوبی برای کار او هستند.

آشنا شدن هوداکا با دختری به نام هینا، سرآغاز اصلی ماجراست. هینا که مانند هوداکا بیکار شده و دنبال کار می‌گردد، با میل خودش قصد دارد تا در یک مرکز ارائه دهنده خدمات جنسی کار کند تا بتواند برای خودش و برادر کوچکترش پول در بیاورد. هوداکا مانع این کار شده و سرنوشت، زندگی این دو را به هم گره می‌زند. هینا به هوداکا می‌گوید که چند وقتی می‌شود پی به قدرت درونش برده، قدرتی که این توانایی را به هینا می‌دهد تا آب و هوا را کنترل کند و آفتاب را به شهر باران زده توکیو بیاورد.

ماکوتو شیناکی با تمسک به داستان‌های قدیمی و باورهای اصیل ژاپنی، قصه دختر آفتاب را سوژه اصلی انیمه جدید خود انتخاب کرده، دختری که می‌تواند از خدای خورشید تقاضای آفتاب کند. او شهر توکیو را یک شهر باران زده نشان می‌دهد که زیر رگبار قطرات آسمانی، غم‌انگیزتر هم می‌شود. بد نیست بدانید ژاپنی‌ها بیش از ۵۰ کلمه برای انواع باران در زبان خود دارند و مفهوم باران برایشان معناهای متفاوتی دارد و در اکثر آنها، غم و اندوه دیده می‌شود.

هینا دختریست که می‌تواند آفتاب را برای مردم به ارمغان بیاورد و خنده روی لب‌های آنها بگشاید. او این کار را با کمک هوداکا به یک بیزینس تبدیل می‌کند و برای اشخاص مختلفی که نیازمند به آفتاب هستند، برای دقایقی هوا را آفتابی می‌کند. قدرت هینا اما حد و حدودی دارد و استفاده مکرر از آن عواقبی را نیز در برمی‌گیرد...

هینا و هوداکا، دختر و پسر نوجوانی هستند که در گلوی شهر توکیو گیر کرده‌اند و هر آن ممکن است که در شکم این شهر بزرگ بلعیده شوند. آنها با کمک یکدیگر دنیا را تغییر می‌دهند و کاری می‌کنند تا دنیا به ساز آنها برقصد. زوج قهرمان جدید انیمه Weathering With You شخصیت‌های بالغ‌تری نسبت به انیمه Your Name هستند اما رابطه عشق میان آنها به پیچیدگی زوج اثر قبلی نیست و عشق سرراست‌تر و ساده‌تری بین آنها وجود دارد.

انیمه Weathering With You پر از باران و رگبار است و با همین نگاه نیز مانند یک باران تند رفتار می‌کند. طوفانی شروع می‌شود و هوای خوبی را با خودش دارد و رفته رفته مانند یک باران طولانی عصرگاهی، در میانه راه تکراری و خسته‌کننده می‌شود. Weathering With You اما در لحظات پایانی خود مانند زمانی که آفتاب پس از یک باران طولانی به آسمان می‌آید ظاهر شده و شور و هیجان و عاشقانه‌ای در خود شکل می‌دهد که بیننده را سرمست می‌کند.

شخصیت‌های فرعی انیمه درست مانند شخصیت‌های اصلی نقش مهمی دارند و اگرچه گاهی زیادی به حاشیه کشیده می‌شوند اما درست سر بزنگاه دوباره اهمیت‌شان نشان داده می‌شود. قهرمانان اصلی اما بی‌شک هینا و هوداکا هستند که یک عشق جادویی را ترسیم می‌کنند. اساسا کاری که شیناکی در انیمه‌های ساخته خود می‌کند، خلق یک اتمسفر با حال و هوای رئالیسم جادویی است، امری که در ادبیات امروزه ژاپن در آثار موراکامی هم دیده می‌شود. این داستان‌ها تخیلی به نظر می‌آیند اما باورپذیر هستند و می‌توان آنها را هم در قالب جادویی خود تصور کرد و هم این بخش‌های فانتزی را یک تصور و خیال دانست و از آنها رد شد. ماجرایی که بر سر عشق هینا و هوداکا نیز پیش می‌آید همینست و با قطعیت نمی‌توان گفت که کدام بخش آن واقعی است و کدام در خیالات این دو نوجوان می‌گذرد.

انیمه Weathering With You همانقدر که در برخی صحنه‌ها مخاطب را می‌خنداند، به سراغ اشک‌های او هم می‌رود. باید اعتراف کرد وزنه غم بیشتر از شادی است و حتی در سکانسی که مثلا قرار است کلیشه نگاه هیز کاراکتر یک پسر به اندام دختر را شاهد باشیم، کارگردان آن را تبدیل به صحنه غم‌انگیزی توام با فانتزی می‌کند (نگاه کنید به جایی که بدن هینا شکل نور شده است و از پسرک می‌پرسد که کجا را نگاه می‌کند؟) استفاده بیشتر از موسیقی پاپ ژاپنی در سکانس‌های مختلف، تاثیر احساسی بیشتری روی مخاطب می‌گذارد و این تاثیر قطعا روی مخاطب ژاپنی که این آهنگ‌ها را می‌شناسد و می‌فهمد بیشتر هم است. فراز و فرود داستان ریتم هماهنگی را به وجود آورده که نمی‌گذارد حوصله تماشاگر سر برود و او را پا به پای قصه عاشقانه عجیب و غریب زوج قهرمانش می‌کشاند.

استفاده از عناصر تصویری در Weathering With You نیز با اندکی دقت کاملا مشخص است. از قرار گرفتن دروازه torii (دروازه‌های مقدس قرمز رنگ) در بالای یک ساختمان مخروبه که نشان از نابودی این فرهنگ‌های سنتی در توکیو مدرن دارد گرفته تا زمانی که هینا قدرت کنترل آب و هوا را به دست می‌گیرد و یک توده قارچ مانند به شکل آب بر فراز نقطه‌ای از شهر شکل می‌گیرد. این توده قارچی شکل که ناگهان منفجر می‌شو تداعی کننده دود قارچی شکل بمب اتم هیروشیما است؛ بمبی که نابودی‌های زیادی به بار آورد اما در نهایت مردم ژاپن توانستند خودشان را از نو بسازند، بدون آنکه تبعات این بمب بخواهد آنها را نیست و نابود کند.

Weathering With You انیمه سینمایی قدرتمندی است اما وقتی پس از Your Name ساخته و عرضه شده باشد، کمتر به چشم می‌آید چرا که به هیچ وجه به پای آن نمی‌رسد. شیناکی در انیمه جدید خود قصه زیبایی را خلق کرده و با کمک طراحی هنرمندانه خود و تیمش، از منظر بصری بسیار پیشرفت کرده و در به نمایش آوردن آب و باران و آفتاب و بازی با سایه‌ها و... هنر زیادی به خرج داده اما همه این مسائل بازهم نمی‌توانند کاری کنند تا از Your Name پیشی بگیرند. داستان پیچیده و در عین حال قابل فهم انیمه قبلی شیناکی همچنان اوج کار او به حساب می‌آید هرچند انیمه Weathering With You هم بی‌شک جزو آثار برتر او شمرده می‌شود. بزرگترین نقطه ضعف Weathering With You به پایان‌بندی ساده آن برمی‌گردد که بر خلاف اثر قبلی شیناکی انگار که سرسری نوشته و سرهم بندی شده باشد.

تا قبل از دیدن Weathering With You احتمالا نمی‌توانید فکرش را بکنید که آب و هوا و باران و آفتاب، چه‌قدر می‌توانند عاشقانه باشند. مفهومی که این انیمه درباره آفتاب درخشان بر زندگی و باران غم‌انگیز در آن می‌دهد و تضادی که از این دو واقعه طبیعی بیرون می‌کشد، ستودنی است. قهرمانان داستان انیمه Weathering With You در زیر غم باران و در حالتی که کل شهر را هم آب ببرد، باز یکدیگر را می‌خواهند و برایشان مهم نیست که ممکن است چه بلایی سر اکوسیستم زندگی‌شان بیاید. زمانی که هوداکا داد می‌زند:‌ «گور پدر آب و هوا، می‌خوام سر به تنش نباشه.» او منطق جهان هستی را به خاطر عشقش فرو می‌پاشد و فقط می‌خواهد دختر زندگی‌اش را از فداکاری که در آن گیر کرده، نجات دهد. یک فداکاری که به سورئال‌ترین شکل ممکن به نمایش گذاشته شده و یک قهرمان که با وجود طرد شدن توسط جامعه، عشق خودش را پیدا می‌کند.