"من عصبانی نیستم دو" یا شاید هم عقب تر!

جدیدترین فیلم رضا درمیشیان به نظر میرسد دیگر حتی برای طرفداران سینمای جسورانه رضا درمیشیان هم جدید نیست! فیلم که به دلیل اکران نشدن ساخته قبلی درمیشیان یعنی من عصبانی نیستم جنجالی و مورد توجه شده است در حقیقت ادامه روند فیلمسازی درمیشیان و نگاه جسورانه به جامعه و جوانان امروزی است . نگاهی که اصلا پخته نیست و نمیتواند نه درد را را به خوبی بیان کند و نه درمان را ! و تنها با سوار شدن بر موج مطرح کردن معضلات جوانان و جامعه ، قصد التهاب آفرینی و جذب مخاطب دارد. گویی رضا درمیشیان با تصویر عریان و ترسناک و تلخی که از جامعه نشانمان میدهد میخواهد سینمای پرهیجان و ملتهب تارانتینو را با تلخی و فقر نئورالیسم ایتالیا ترکیب کند و با روشی ژورنالیستی و زرد آن را تبدیل به سینمای منحصر به فرد خودش کند . این جهان بینی و نگاه جسورانه و واقع گرایانه به واقعیت های جامعه اگرچه در من عصبانی نیستم تا حدی موفق و تازه بود ولی اینجا باعث دلزدگی و تکرار تماشاگر میشود چرا که فیلم بیش از این که داستان و شخصیت داشته باشد التهاب و بیانیه و شعار دارد و فضاسازی اش بیشتر ژورنالیستی است تا سینمایی.
شخصیت پاشا برخلاف شخصیت نوید فیلم قبلی فیلمساز، اصلا عقبه ای ندارد و هیچ شناختی از او به تماشاگر نمیدهد. ارتباط پاشا و باران که در ابتدا رابطه نزدیکی به هم داشتند چگونه سرد و از دل آن رابطه پاشا و مریم شکل میگیرد؟ اصولا عشق در سینمای درمیشیان بیشتر با حرف و جملات عاشقانه شکل میگیرد تا با رفتار و رابطه عمیق و طولانی. در دو فیلم آخر درمیشیان نوید محمد زاده عشقی جنون آور به دختری تحصیلکرده دارد که بیش از اینکه عشق از آن برداشت شود جنون و هیجان است که با اشک و لات بازی بیشتر به چشم میاید. به عبارتی فیلمساز از سطحی ترین متدها و پرداخت ها برای ساختن شخصیت هایش استفاده میکند و با تند کردن ریتم و فضاسازی های ملتهبانه اجازه نمیدهد که تماشاگر به شخصیت ها نزدیک شود و با آنها همراه شوند.این خام بودن شخصیت ها و نداشتن انگیزه لازم برای رفتارهایشان و تصادفی اتفاق افتادن رویداد ها در میان شخصیت های دیگر قصه مانند مریم و باران نیز رخ میدهد. برای نمونه مریم که خود دنبال رضایت بود در پایان خودش در موقعیتی قرار گرفت که باید رضایت میداد که در ابتدا رضایت نداد و ناگهان به فکر بخشش افتاد تا فیلم در انتها بی محتوا و پیام نماند!
فیلم در مقوله بیان دغدغه های اجتماعی اش هم به تکرار میافتد و اگرچه در عصبانی نیستم بحث آقا زاده ها و دلال ها در موفقیت جوانان یک اصل بیان شده است و برخی درد های اجتماعی به درستی و تاثیرگذاری مطرح میشود در لانتوری هم حرف ها اصولا تکراری است و هم مثل فیلم قبلی فیلمساز قصد دارد به همه معضلات اجتماعی یکجا بپردازد چنانچه منتقد هالییوود ریپورتر که از فیلم بدش هم نیامده درباره این شلوغی فیلمنامه میگوید:
"مشکل ديگر اين فيلمنامه عمدتا درخشان اين است که ميخواهد به همهجا سر بکشد و تقلا ميکند تا کارهاي بسياري را در آن واحد انجام دهد و همين باعث ميشود تمرکزش روي فرجام و نتيجه را از دست بدهد. حقوق زنان، تعصب مذهبي و ناکارآمدي قانون، طبقات فرودست و مرفه، جنايت و مکافات و عشق و خيانت همه وهمه در فيلم گنجانده شدهاند و سخت است که موضوع اصلي فيلم را از ميان آنها پيدا کرد."
به هر حال میتوان لانتوری را نسخه سطحی تر و به روز شده عصبانی نیستم نامید و نام من عصبانی نیستم2 را روی آن گذاشت . چراکه فیلمساز در درون موفقیت ها و استقبال های فیلم قبلی اش چنان گیر افتاده که انگار خواسته فیلم جدیدش را ادامه و یا نسخه فیلم قبلیش در بیاورد تا بتواند مانند قبل موفق باشد ولی نمیداند که با این روش بیشتر عقب رفته و نه تنها جذابیت و جسارت عصبانی نیستم در نزدیکی به جامعه در اینجا خوب از کار در نیامده بلکه بسیار تکراری و نامنسجم هم بنظر میرسد.